میگویند زمانی که اعتراضات و شورش در 14 جولایی 1789 به اوج خود رسید، لویی شانزدهم گفت: «عجب شورشی». یکی از کارکنان کاخ گفت: «اعلیحضرت شورش نیست، انقلاب است». انقلاب فرانسه یکی از مهمترین نقاط عطف تاریخ بشر است. این انقلاب نظم اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جهان را برای همیشه مبدل کرد و اصول و قواعد جدیدی را بنیان نهاد. بعد از انقلاب، فرانسه پرچم سه رنگ «سرخ، سفید و آبی» را اختیار کرد که نشانه برابری و آزادی است. فرانسویها به مردمان انقلابی و معترض بودن شهرت دارند. شهروندان فرانسه کمتر روزی را به یاد دارند که در آن خبری از اعتراض و اعتصاب نبوده باشد. تظاهرات و گردهمایی برای مطالبات جزوی از زندهگی روزمره فرانسویها است. روحیه شورش و اعتراض به قدری در میان شهروندان فرانسوی زنده است که دولت فرانسه یک گروه ویژه پولیس برای کنترل اعتراضات و شورش دارد. به تعبیر دیگر، سیاست فرانسه در خیابان تعیین میشود. اما این بار پس از چندین هفته کشوقوس روی قانون جدید بازنشستهگی، برنده این نبرد کی خواهد بود؛ امانول مکرون یا شهروندان پرشور؟
معترضان در چندین شهر ساختمانهای دولتی را به آتش کشیدهاند. در پاریس کارمندان شهرداری اعتصاب کرده و برای چندین روز زبالهها را از سطح شهر جمع نکردند. سندیکاهای کارگری چندین میلیون تن را به جادهها هدایت کردند و از دولت خواستار عقبنشینی در مورد قانون بازنشستهگی شدند. در کنار کارکنان دولتی و خصوصی، دانشآموزان و دانشجویان نیز به معترضان پیوستهاند. کارکنان بخش هوایی نیز معترضاند و هزاران پرواز را مختل کردهاند.
مکرون سن بازنشستهگی را از 62 به 64 ارتقاع داده است و از نظر کارشناسان اقتصاد نظر به وضعیت اقتصادی که فرانسه دارد، این کار مکرون منطقی و درست است. حتا همین 64 سال نیز یکی از پایینترین سنهای تقاعد در اروپا است و مکرون برای اینکه بر بحران اقتصادی چیره شود، نیاز دارد که ریاضت اقتصادی را بیشتر کند. تنها یک سال از دوره دوم ریاست جمهور مکرون میگذرد و او دیگر اجازه ندارد که دوباره نامزد شود و این بهترین موقع برای او است تا اصلاحات مورد نظرش را اعمال کند. اما اعمال و پافشاری روی اصلاحات، به نفع او تمام خواهد شد یا سرنوشت او را تغییر خواهد داد؟ اگر معترضان پیروز شوند و یا هم اعتراضات گستردهتر شود، او دچار اشتباه محاسباتی شده و کشورش را در لبه پرتگاه قرار داده است.
مکرون امیدوار بود که نهتنها مرد اول سیاست فرانسه باشد، بلکه دوست داشت که اروپای پس از مرکل را نیز هدایت کند؛ اما قربانی بیتفاوتیاش در قبال سیاست داخلی شده است. حالا خود او در نزدیک درهای خروج کاخ ریاست جمهوری فرانسه است.
به نظر میرسد که مکرون نیز نمیخواهد به این زودی دست از اصلاحات و کارش بردارد و اگر بخواهد تا آخر جاده ادامه بدهد، با مردم و کشورش روبهرو خواهد شد؛ وضعیتی که او بهتر از همه سرانجامش را میداند. به عقیده جامعهشناسان فرانسوی، به هر پیمانهای که مکرون از موضعش دفاع کند، به همان اندازه شورشها بیشتر میشود و مردم بیشتر در کنار معترضان قرار خواهند گرفت. معترضان مکرون را مسوول تمام خرابیها و خشونت میدانند. تنها در هفته گذشته 440 افسر پولیس فرانسوی زخم برداشتهاند.
نهادهای سیاسی سنتی فرانسه از حزب سوسیالیست و جمهوریخواهان میانهرو پوسیده شدهاند. لوپن بهطور فزایندهای به نظر میرسد که میتواند در انتخابات ریاست جمهوری آینده پیروز شود. او در یک سرزمین فاختههای اقتصادی زندهگی میکند و قول میدهد که سن بازنشستهگی را برای برخی به 60 سال برگرداند (همانطور که فرانسوا میتران در زمان ریاست جمهوری برای همه انجام داد. او همچنین یک وزارت وقت آزاد ایجاد کرد.) این سیاست توهم است، اما به نظر میرسد بازاری برای آن در خیابانهای پاریس وجود دارد. به عبارت دیگر، حریفان سیاسی مکرون از این موضوع برای کارزارهای انتخاباتی خود و ضربه زدن به او استفاده میکنند.
سوال دیگر که باید به آن پرداخت، این است: وقتی که میگوییم شورش و اعتراض بخشی از شخصیت و تاریخ ملی فرانسه است و همهروزه در فرانسه اعتراض وجود دارد، پس این اعتراضات چرا مهماند؟
در حال حاضر آنچه در فرانسه در حال رخ دادن است، تنها به این کشور ختم نمیشود و میتواند بر تمام جغرافیای سیاسی اروپا تاثیر بگذارد. جنگ اوکراین اقتصاد اروپا را دگرگون کرده است و این موضوع سبب گشته که اقتصاد کشورهای اروپایی با رکود مواجه شود. براساس گزارشات، دولت فرانسه بیشتر از آن چیزی که درآمد دارد، مصرف کرده و با کسری بودجه مواجه شده است. مکرون برای جبران این مصرف، سن تقاعد را افزایش داده است.
به قول صاحبنظران اقتصادی، مکرون مشکل فرانسه را بهخوبی درک کرده و آنچه او در مورد وضعیت اقتصادی میگوید، درست است؛ اما تنها دستاورد او تا حالا بسیج کردن مردم علیه خودش بوده است.