رابطه جمهوری اسلامی ایران و طالبان در این اواخر نسبت به گذشته گرمتر شده است. البته که ایران در این زمینه بیشتر تقلا میکند تا طالبان. گاهی برخی مقامهای ایرانی برای کسب اعتماد طالبان تا جایی پیش میروند که جبهههای ضد این گروه را نیش و کنایه میزنند؛ نیروهایی که در گذشته از سوی جمهوری اسلامی حمایت میشدند. بهتازهگی حسن کاظمی قمی، سفیر ایران برای افغانستان، در گفتوگو با شبکه دولتی افق که یک رسانه ایرانی است، مدعی شده که افغانستان زیر اداره طالبان عضو جریان موسوم به «محور مقاومت» در خاور میانه است. وی افزوده که اگر ضرورت دفاع از فلسطینیها در میان باشد، مردم افغانستان دریغ نخواهند کرد: «اگر فضایی باشد و ضرورتی باشد، از افغانستان در سطح بیش از یک لشکر نیروهای استشهادی (انتحاری) میتوانند بروند به غزه، در حمایت از غزه.» قمی در ادامه تصریح کرده است: «افغانستان در مسیر دورتر از غزه است. اما آنچه که امروز ما در افغانستان میبینیم و دیده میشود، این است که افغانستان بخشی از محور مقاومت است.»
اظهارات آقای قمی با این وضاحت و صراحت در میان نیروهای سیاسی افغانستان کمتر واکنش برانگیخته است. تنها عطامحمد نور، والی بلخ در حکومت پیشین، گفتههای قمی را غیرمسوولانه خوانده است: «افغانستان منبع تولید نیروی نیابتی و قلمرو حاکمیت دیگران نیست که از آن جا دستور صدور نیروی انتحاری را سر دهند.» آقای نور که خود را رهبر شاخهای از حزب جمعیت اسلامی میداند، این مطلب را در برگه ایکس خود نوشته و از نشر اعلامیه از آدرس حزبش خودداری کرده است. در حالی که در بقیه موارد از این آدرس اعلامیه صادر میکند.
اظهارات حسن کاظمی قمی میتواند دو مخاطب داشته باشد: ایالات متحده امریکا و جریان اصلاحطلب در ایران.
واقعیت این است که ایالات متحده از نیمه آگست 2021 به اینسو در افغانستان حضور ندارد، با آن که ادعا میشود، اشراف اطلاعاتی خود را از راه دور حفظ کرده است. تماس دولت جو بایدن با طالبان بیش از آن که بهگونه مستقیم برقرار شود، از طریق میانجیها انجام میشود. البته که نمایندهگان امریکا در پنج نوبت با نمایندهگان طالبان در دوحه و ابوظبی دیدار داشتهاند؛ دیدارهایی که تلاش شده زیاد همهگانی نشود. در حالی که دیدار با مقامهای طالبان به کار روزمره مقامهای ایرانی تبدیل شده است. حتا اعضای سفارت تهران در کابل به برخی ولایتهای دوردست افغانستان سفر کرده و با مقامهای محلی طالبان دیدار میکنند. برای نمونه، حسن مرتضوی، معاون سفیر ایران، در میزان سال گذشته به ولایت سرپل سفر کرد؛ ولایت خیلی دوردست که حتا به ندرت شاهد حضور مقامهای عالیرتبه حکومت پیشین بوده است. البته اینگونه سفرها شاید به قصد برآوردهسازی اهداف خاصی صورت گیرد.
حالا که امریکا ظاهراً غایب صحنه افغانستان است، خطاب قمی با آن است: «آنچه امروز ما در افغانستان میبینیم و دیده میشود، این است که افغانستان بخشی از محور مقاومت است.» شاید شنیدن هیچ سخنی به پیمانه این سخن برای امریکاییها گران تمام نشود؛ چون قرار نبود افغانستانی که امریکا در آن بیست سال تمام حضور داشت، تبدیل به کشوری شود که جمهوری اسلامی آن را عضو محور مقاومت خطاب کند. هدف محور مقاومت که ایران از آن نام میبرد، روشن است: جنگ علیه امریکا، اسراییل و داعش. استفاده از واژه «امروز» توسط قمی نیز معنادار است و شاید مرادش دوونیم سال سلطه طالبان باشد. اگرچه در برابر سوال مجری برنامه طفره رفته و از جنگ مردم افغانستان علیه بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی نیز تمجید کرده است. کاربرد عبارت «لشکر استشهادی» نیز جای تعجب دارد. این عبارت را بار اول طالبان ابداع کردند و «کندکهای انتحاری» خود را استشهادی نامیدند. ممکن است هدف قمی از لشکر استشهادی همین کندکهای انتحاری طالبان باشد که بهزعم او اگر ضرورت احساس شود، به حمایت از ساکنان غزه میشتابند. در حالی که جمهوری اسلامی در نهان از آنچه لشکر استشهادی طالبان میخواند، هراس در دل دارد.
جمهوری اسلامی به این دلیل افغانستان را عضو جریان مقاومت میداند که سالها پیش از ناگزیریهای مهاجران سوءاستفاده کرده و زیر نام «دفاع از مذهب» لشکر موسوم به «فاطمیون» را تشکیل داد؛ گروهی که در سوریه علیه داعش جنگیده است. حالا که گفته میشود پایگاههای داعش در خاک سوریه نابود شده، گروه فاطمیون هنوز در آن جا مستقر است و بعید نیست که از آن در عملیات ایذایی علیه منافع امریکا و اسراییل در منطقه استفاده شود. در حملههای انتقامجویانه ایالات متحده بر مواضع نیروهای نیابتی ایران در خاک سوریه چهار عضو فاطمیون که شهروندان افغانستان بودند، کشته شدند. اظهارات کاظمی قمی نیز نمیتواند بیمناسبت با این حادثه باشد.
جالب این است که طالبان تا این دم نه به اظهارات سفیر ایران واکنش نشان دادهاند و نه به مرگ چهار شهروند افغانستان در سوریه. این در حالی است که خود را حاکم بلامنازع افغانستان میخوانند. اگرچه رسانه المرصاد که وابسته به استخبارات طالبان خوانده میشود، واکنش نشان داده و جمهوری اسلامی را متهم به کشتار سنیها در جهان عرب کرده است، ولی شاهد واکنش رسمی این گروه نبودهایم. طالبان در این دو زمینه در حالی سکوت اختیار کردهاند که سخنگویان این گروه در رد محتوای گزارشهای تحقیقی نهادهای مدافع حقوق بشر خیلی چُستوچابک عمل میکنند.
در سوی دیگر، موضع امریکا بهویژه مجلس نمایندهگان این کشور در این اواخر علیه طالبان تندتر از گذشته شده است. در چند ماه پسین اعضای کمیته روابط خارجی آن مجلس بهگونه پیهم طالبان را تروریست خوانده و این گروه را متهم به کشتار سیستماتیک نظامیان حکومت پیشین افغانستان کردهاند. همچنان از دولت جو بایدن به کرات خواستهاند که از ارسال پول به کابل خودداری ورزد؛ چون به قول آنها گروه طالبان از آن به سود خود استفاده میکند. نتیجه طبیعی این صداها لغزیدن طالبان به سمت ایران است. در حالی که ایران نیز چون امریکا رژیم طالبان را بهرسمیت نمیشناسد؛ اما با این تفاوت که سخنگویان کاخ سفید هرازگاهی رفتار طالبان در برابر زنان را نکوهش میکنند، ولی مقامهای ایرانی نه.
مخاطب دوم کاظمی قمی نیروهای اصلاحطلب در ایران است؛ جریانی که با طالبان میانه خوب ندارد. در ایران دو بلوک سیاسی عمده وجود دارد: اصولگرا و اصلاحطلب. اصلاحطلبان نسبت به طالبان نگاه بدبینانه دارند و میان این گروه و جمهوری اسلامی کمتر اشتراکات میبینند. رسانههای وابسته به اصلاحطلبان در بیش از دوونیم سال پسین طالبان را بهگونه پیهم دشمن ایران خطاب کرده و جمهوری اسلامی را از تعامل با این گروه برحذر داشتهاند.
اما جریان اصولگرا که حالا قدرت را بهگونه انحصاری در اختیار دارد، نگاه نسبتاً خوشبینانه به طالبان دارد و تعامل با این گروه را چاره کار میداند. در نگاه اصولگراها جنگ طالبان در بیست سال گذشته علیه امریکا واقعی بوده و این گروه دشمن آن کشور است؛ ادعایی که برای جریان اصلاحطلب پذیرفتنی نیست. البته نیروهای اصلاحطلب از دشمنی میان طالبان و امریکا حمایت نمیکنند، بل انتظار دارند که ادعای اصولگراها در این زمینه خطا از آب درآید. رابطه طالبان با جمهوری اسلامی نیز توسط نیروی قدس سپاه پاسداران تنظیم شده است؛ نیرویی که مستقیماً از خامنهای دستور میگیرد، وفاداری به جریان اصولگرا دارد و در ایجاد لشکر فاطمیون نقش غیرقابل انکار داشته است.
کاظمی قمی که گفته میشود عضو نیروی قدس سپاه است، اظهاراتش در آستانه برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی (پارلمان) مصرف داخلی نیز دارد. این که طالبان بهرغم مماشات زیاده از حد جمهوری اسلامی در زمینه تامین حقابه ایران کوتاه نیامدهاند، به نگرانی عمده میان شهروندان این کشور و جریانهای رقیب اصولگرا تبدیل شده است. ناامنیهای اخیر در خاک ایران در نظر ایرانیها محصول حضور طالبان در افغانستان است؛ ادعایی که جریان مسلط در جمهوری اسلامی شاید در نهان تایید کند، ولی بر زبان نمیآورد. آقای قمی شاید سعی کرده با طرح ادعای شمولیت افغانستان زیر سلطه طالبان در محور مقاومت به این نگرانیها پاسخ دهد.