296 پست خالی برای داکتران زن در ولسوالیها
با حالت پریشان و آشفتگی که از چهرهاش پیداست، روی یکی از تختهای شفاخانهی رابعهی بلخی در کابل جا خوش کرده است. گلغتی 24 ساله از ولایت پکتیکا، در جنوب شرق کشور، به این امید راه کابل را در پیش گرفت تا شاید کودک سومش را از خطر مرگ نجات دهد.
او صدها کیلومتر را از شرنه، مرکز پکتیکا تا کابل پیمود. آنهم در وضعیتی که کودک درون بطنش، ماه نهمش را پشت سر میگذاشت. او با این وضعیت، دشوارهای راههای صعبالعبور و جادههای خاکی را آرامآرام پشت سر گذاشت. مدام به خودش نهیب میزد در برابر دردی که در وجودش پیدا شده بود دوام بیاورد. اما مقاومت او سرانجام نتیجه نداد. او را در حالت کوما به بیمارستان رابعهی بلخی در مرکز شهر کابل رساندند. به دلیل خونریزیهای زیاد، خستگی سفر و فشار بیش از حد، کودک او جان داده بود. داکتران تنها توانستند مادر را نجات دهند. اکنون او مانده است و آغوش خالیاش که حسرت داشتن کودک را در خود نهان دارد.
گلغتی را سه روز پس از مرگ کودکش در شفاخانه ملاقات کردم. او حاضر نمیشد که با ما گفتوگو کند. پزشک معالجش سرانجام قانعش کرد تا مشکلات مادران نابالغ و زنانی را که در هنگام بارداری در پکتیکا با آن روبرو استند با ما شریک سازد تا شاید روایتی از مشکلات زنان در هنگام بارداری در ولایتها به ویژه روستاها به دست آید.
او گفت که خانوادهاش در مرحلهی نخست بارداریاش اجازه ندادند که برای ولادت به بیمارستان ولایتی پکتیکا مراجعه کند. به این دلیل که برای خانوادهاش تفهیم شده بود که داکتران و پرستاران بیمارستان همه مرد هستند و مردان خانواده عار میدانستند که زایمان همسرشان در بیمارستان مردانه صورت بگیرد. به همین دلیل بزرگان خانواده ترجیح دادند که پیرزنان با تجربهی محل در هنگام ولادت به کمک عروسشان بشتابند. اما به گفتهی گلغتی، تجربهی آنها ناکافی بود و باعث شد که کودکش از بین برود.
یک سال بعد، زمانی که او دوباره حمل گرفت، مردان خانواده این بار موافقت کردند که عروسشان کودکش را در شفاخانهی ولایتی به دنیا بیاورد. داکتران معالج در این بیمارستان به او گفتند که او نمیتواند ولادت طبیعی داشته باشد و به همین دلیل باید عمل سزارین را پشت سر بگذارد. اما آن طوری که گلغتی روایت میکند پزشک جراح او متخصص این بخش نه، بلکه یک پرستار معمولی بود که در بیمارستان آن ولایت کارهای عملی را فرا گرفته بود. بیتجربه بودن او به گفتهی وی سرانجام کودک دومش را نیز از او گرفت و او را بار دیگر تنها گذاشت.
دو سال بعد زمانی که به گفتهی خودش وضعیت صحیاش بهبود یافت او و شوهرش صلاحالدین دوباره ترجیح دادند که بچهدار شوند. اما وضع حمل او نسبت به دو دور پیش دشوارتر شده بود. به این دلیل که او عمل سزارین را قبلاً پشت سر گذاشته بود و نمیتوانست ولادت عادی داشته باشد. پزشکان به خاطر سلامت نوزاد به این زوج مشوره دادند تا به مرکز بروند و کودک شان را در یکی از بیمارستانهای پایتخت به دنیا بیاورند. گلغتی اما به جای در آغوش گرفتن کودک، اکنون زانوی غم را در بغل گرفته و هر بار که گذشتهاش را به یاد میآورد، به موی و رویش چنگ میاندازد. پزشک معالج ناگزیر میشود او را با تزریق آرامبخش استراحت دهد.
آنچه روایت شد داستان تلخ و تکاندهندهی زنان باردار در روستاها و ولایتهای کشور است. زنانی که به دلیل نبود پزشکان متخصص به خصوص پزشکان زن یا خود و یا هم کودکانشان قربانی میشوند.
وزارت صحت عامه تأیید میکند که بیشترین میزان مرگومیز مادران و کودکان نیز در ولایتها اتفاق میافتد. کمبود داکتران معالج و پرستاران از علتهای اصلی مرگ و میر زنان و کودکان است. مسوولان در وزارت صحت عامه با آنکه میگویند که این وزارت در جریان یکونیم دههی گذشته، مراکز صحی را تا دوردستترین نقاط کشور گسترش دادهاند اما در قسمت اعزام پزشکان زن و کارمندان صحی به این مراکز توفیق چندانی نداشتهاند.
همانند ولایت پکتیکا که در حال حاضر تنها یک پزشک متخصص زن در این ولایت فعالیت دارد. با آنکه بر اساس آمار وزارت صحت عامه در این ولایت، 20 مرکز صحی اساسی و 6 مرکز صحی جامع وجود دارد اما داکتران زن حاضر نیستند که به خاطر عرضهی خدمات به این ولایت بروند.
آن طوری که آمارهای ادارهی احصاییهی مرکزی نشان میدهد ولایت پکتیکا حدود 11هزار نفر نفوس دارد که از این میان 5122 تن آن را زنان تشکیل میدهند. به عبارتی دیگر برای حدود 5 هزار باشندهی پکتیکا تنها یک پزشک متخصص زنان وجود دارد. از همین رو کسانی مثل گلغتی ناگزیر میشوند که راههای دیگری را به خاطر نجات جان خود و کودک شان بر گزینند. راهی که پایان آن ناپیداست.
وزارت صحت عامه میگوید در حال حاضر 18 بست خالی برای داکتران زن در این ولایت وجود دارد، اما به سخن مقامهای این وزارت نه پزشک معالج در خود این ولایت وجود دارد که وزارت صحت عامه آن را استخدام کند و نه پزشک زنی حاضر میشود که به این ولایت سفر کند.
با آنکه پکتیکا از شمار ولایتهای نسبتاً امن کشور است، ولی به گفتهی احمدجان نعیم، معین وزارت صحت عامه میگوید داکتران زن حاضر نیستند که به خاطر عرضهی خدمات صحی به این ولایت بروند. این در حالی است که دسترسی نداشتن به مراقبتهای اولیه بهداشتی، کمبود کارمندان بهداشتی و ادامهی ناامنیها در کشور از عوامل عمدهی افزایش مرگ و میر مادران در بیماریهای مربوط به بارداری خوانده شده است.
سازمان جهانی بهداشت و یونیسف میگویند ۸۰ درصد این مرگ و میر در صورت تقویت سیستم بهداشتی و ارایهی خدمات اولیه به زنان باردار، قابل پیشگیری است. ولی ظاهراً به دلیل کمبود پزشکان زن در ولسوالیها و روستاها، این مساله چندان هم عملی نیست.
ارزگان
در ولایت ارزگان نیز در حال حاضر هیچ داکتر متخصص زن وجود ندارد. در این ولایت حدود 14 هزار تن زندگی میکنند که از این میان حدود 7 هزار آن را زنان تشکیل میدهند. ارزگان 12 مرکز صحی اساسی و 6 مرکز صحی جامع دارد. با این وجود مقامهای وزارت صحت عامه میگویند که در هیچ یک از مراکز نامبرده داکتر متخصص زنان وجود ندارد.
مقامهای وزارت صحت عامه تایید میکنند که زنان این ولایت به مشکلات جدی روبرو هستند به این دلیل هیچ داکتر زن حاضر نمیشود که جهت عرضهی خدمات به این ولایت سفر کنند. 12 پست داکتر متخصص زن در این ولایت خالی است و کسی حاضر نیست که در این ولایت وظیفه انجام دهد.
برخی از مسوولان محلی در ارزگان که نمیخواهند از آنها نامبرده شود، میگویند، به دلیل نبود داکتران زن در این ولایت، هم اکنون ولادتها در این ولایت به شیوهی سنتی و توسط پیرزنهای محل انجام میشوند. به گفتهی منابع، مردان نیز حاضر نیستند که زنان شان را جهت ولادت در شفاخانه ولایتی ارزگان و نزد کارمندان و داکتران ببرند: «به همین دلیل میزان مرگ و میر مادران و کودکان در این ولایت همچنان بالاست.» منابع نامبرده اما آماری در این زمینه بدست نمیدهد.
زابل
ولایت زابل از دیگر ولایتها در جنوب کشور است که حضور داکتران زن در این ولایت بسیار اندک است. بر اساس آمار وزارت صحت عامه مجموع تشکیلات داکتران زن در این ولایت 14 نفر است اما در حال حاضر تنها 2 داکتر متخصص در این ولایت انجام وظیفه میکنند. در این ولایت حدود 26 هزار نفر زندگی میکند که نصف آن را زنان تشکیل میدهند.
نگاهی به وضعیت دیگر ولایتها
آمارهای وزارت صحت عامه نشان میدهد که 6 پست داکتران زن در ولایت پنجشیر خالیست. در این ولایت تنها یک داکتر متخصص زن وجود دارد.
در ولایت بدخشان مجموع تشکیل داکتران زنان به 32 بست میرسد که 30 بست آن عملا اشغال شده و تنها دو پست آن خالی باقی مانده است.
در ولایت بادغیس، 11 پست برای داکتران زن در نظر گرفته شده که از این میان 8 پست آن خالیست.
در ولایت بغلان، 23 پست در این بخش وجود دارد که تنها 10 پست آن اشغال شده است. در مورد ولایت بلخ آمار مشخصی در اختیار ما قرار نگرفت.
در بامیان 22 پست برای داکتران زن در نظر گرفته شده که تنها 3 پست آن خالیست.
در دایکندی 14 پست وجود دارد که 11 بست آن اشغال شده است.
در ولایت فراه 17 پست برای متخصصان اختصاص یافته که 15 بست آن تا کنون خالیست.
در ولایت فاریاب 22 پست که تنها 13 بست آن پر شده است.
در ولایت غزنی 41 بست برای داکتران زن در نظر گرفته شده است که 23 بست آن خالی است. در ولایت غور (مجموع تشکیل: 17، 13 بست آن خالی)، در ولایت هلمند (مجموع تشکیل: 31، خالی: 10)، هرات (مجموع تشکیل: 31، بست خالی: 11)، در ولایت جوزجان (محموع تشکیل: 21، بست خالی: 6)، در ولایت کابل (مجموع تشکیل: 57، بست خالی: 2)، در ولایت قندهار(مجموع تشکیل: 44، بست خالی: 15)، در ولایت کاپیسا(مجموع بست: 18، خالی: 9)، در ولایت خوست(مجموع تشکیل: 28، خالی 11)، در ولایت کنر(مجموع تشکیل: 10، بست خالی 7)، در ولایت کندز(مجموع تشکیل: 10، بست خالی: 7)، در ولایت لغمان (مجموع تشکیل: 14، خالی: 6)، در ولایت لوگر(مجموع تشکیل: 16، بست خالی: 8)، در ولایت نیمرز(مجموع تشکیل: 4، بست خالی: 1)، در ولایت پکتیا(مجموع تشکیل: 16، بست خالی: 11)، پروان(مجموع تشکیل: 19، بست خالی: 17)، در ولایت سمنگان(مجموع تشکیل: 19، بست خالی: 3)، سرپل(مجموع تشکیل: 25، خالی: 16)، در ولایت تخار (مجموع تشکیل: 30، خالی: 8)، در مورد ولایت ننگرهار آمار در اختیار ما قرار نگرفت و بالاخره در ولایت وردک،( مجموع تشکیل: 22، و خالی: 3) پست داکتران در این ولایت همچنان خالی است.
پیامدها
این در شرایطی است که زنان با توجه به فیزیولوژی که دارند بیشتر به خدمات پزشکی نیازمندند و همچیین زنان بارداری را نیز تجربه میکنند، اما با این حال کمبود زایشگاه، قابلهها، متخصص زنان و سونوگرافیست از مهمترین نیازهای این افراد محسوب شده که اقدام چشمگیری نیز برای رفع آن انجام نگرفته است.
اما مقامهای وزارت صحت عامه میگویند، پزشکان و پرستاران زن حاضر نمیشوند که به روستاها بروند و زنان و کودکان آنها را از مرگ نجات دهند. هرچند میزان مرگ و میر مادران در چند سال اخیر کاهش یافته، اما بر بنیاد آمارهای سازمانهای جهانی، در سال گذشته در هر ۱۰۰ هزار زن، یک هزار و ۲۹۱ تن جانهای شان را، از دست دادهاند.
وزارت صحت عامه میگوید، کمبود پزشکان زن در روستاها و ولسوالیهای کشور به یک معضل جدی برای این وزارت نیز بدل شده است. مقامهای این وزارت میگویند، با آنکه تا چند سال قبل به دلیل کمبود داکتران زن در کشور، وزارت صحت عامه ناگزیر شده که صدها داکتر متخصص بخش زنان را از کشور تاجکستان فرا بخواند اما به گفته مقامهای این وزارت، با آنکه در حدود دو دهه پسین صدها داکتر از دانشگاههای طبی کشور فارغ شدند اما در حال حاضر هیچ داکتری از مراکز شهرها حاضر نمیشود که به روستاها برود و خدماترسانی کند.
نگرانیهای امنیتی، کمبود امکانات زندگی و دوافتاده بودن این مناطق از دلایلی است که به گفته مقامهای وزارت صحت عامه، داکتران را از رفتن به محلات نامبرده باز داشته است.
از سویی هم داکتر صدیقه عبدالله ادیب، رییس بیمارستان رابعه بلخی نیز مشکلات زنان در روستاها و ولسوالیهای کشور را تایید میکند و میگوید که زنان باردار در ولایتها به دلیل کمبود داکتران زن و متخصصان این بخش قربانی میشوند.
او، داستان یکی از زنان باردار را روایت میکند که به دلیل جراحی غلط نزدیک بود که جانش را از دست دهد. به گفته وی، زنی در ولایت لوگر به شفاخانه ولایتی جهت ولادت برده میشود و داکتری که تجربه و تخصص لازم را نداشته عمل سزارین را انجام میدهد: «چون داکتر متخصص بخش نبود عمل را بدرستی انجام نداده بود. پس از آنکه متوجه کار شان شدند در حالی که بطن مریض باز بود و از وریدش خون جاری، او را از لوگر به کابل انتقال دادند. زمانی که به کابل رسیدند، تمام امبولانس را خون گرفته بود. ما فورا اقدام کردیم و حدود 8 بسته خود را به او تزریق کردیم تا توانستیم او را نجات دهیم.»
رییس شفاخانه رابعه بلخی میگوید، در صورتی که متخصص بخش در ولایتها وجود داشته باشد، انجام عمل سزارین یک عمل ساده است ولی در نبود پزشکان زن، اتفاقی مثل این به وقوع میپیوندد.
رییس شفاخانه رابعه بلخی گفت که در حال حاضر 35 درصد بیماران این بیمارستان زنانی هستند که به قصد ولادت از روستاها آمدند. او با اشاره به این موضوع میگوید که اگر پزشکان متخصص زن در ولایتها و ولسوالیهای دوردست وجود داشته باشند، دیگر چی نیاز است که زنان باردار آنهم در ماه نهم حمل شان صدها کیلومتر راه را بپیمایند.
از سویی هم، لطیفه یکی از زنان دایکندی میگوید، زنان وقتی نمیتوانند زایمان طبیعی داشته باشند و نیاز به عمل سزارین پیدا میکنند، بهدلیل عدم وجود پزشکان متخصص و حرفهای، قابلهها عملشان را بهگونهای انجام میدهد که رحم عفونت کرده و باید از بدن بیمار خارج شود.
او، ادامه میدهد: کمبود امکانات و متخصص، عمل سادهای همچون سزارین را که در شهرهای بزرگ بسیار معمول است، به کابوس زنان این ولایت تبدیل کرده است؛ چراکه در حال حاضر به گفته وی، بسیاری از زنان به همین دلیل پس از اولین زایمانشان، رحمشان هم خارج شده و دیگر قادر به باروری نیستند.
این تنها وضعیت بیمارستانهای مرکز نیست. نور محمد فیض سرطبیب شفاخانه حوزه ی ابوعلی سینا بلخ نیز، میگوید، بیشتر بیماران و مراجعان این شفاخانه را کسانی تشکیل میدهند که از ولایتها آمدهاند. به گفتهی داکتر فیض در شفاخانه بلخ از ۹ ولایت شمال و شمالشرق مریضان به خاطر درمان میآیند.
مشوقهای وزارت صحت عامه
با این حال مقامهای وزارت صحت عامه مشکلات یادشده را تایید میکنند اما میگویند که متخصصان حاضر نیستند که به روستاها سفر کنند.
احمدجان نعیم، معین وزارت صحت عامه میگوید، این وزارت حاضر است در صورتی که اگر پزشک زن بخواهد به روستاها و ولسوالیهای کشور سفر کند تا مرز «3 هزار دالر امریکایی» دستمزد، بپردازد. در کنار این، وزارت صحت عامه زمینه اشتغالزایی را برای شوهر پزشک نامبرده نیز فراهم میسازد. بر اساس پالیسی وزارت صحت عامه و به گفتهی معین این وزارت، حتا تلاش خواهد شد که زمینهی بودباش افراد نامبرده نیز از هزینه دولت پرداخت شود. پرداخت کرایه سفر از دیگر امتیازات برای پزشکان زن است.
با وجود این امتیازات اما به گفتهی آقای نعیم، معین پالیسی وزارت صحت عامه، هیچ پزشک زن حاضر نمیشود تا به روستاها برود. او گفت که این وزارت حتا در سطح ریاستهای ولایتی خود از بزرگان محل خواسته که اگر پزشک زن در محل شان موجود است، معرفی کند تا این وزارت او را استخدام کند. اما به گفتهی معین وزارت صحت عامه تا حال به دلیل کمبود پزشکان زن چنین اتفاقی نیفتاده است.
آمارهای وزارت صحت عامه نشان میدهد که (676) پست برای پزشکان متخصص وجود دارد اما تنها 380 پست آن در حال حاضر اشغال شده است.
هیچ پزشک زنی به مناطق محروم نمیرود!
در کنار این، گرچه پزشکان موظف اند پس از فارغالتحصیلی، باید در مناطق محروم نیز به کار بپردازند، اما بسیاری از آنها، از خدمت در روستاها و شهرهای کوچک سر باز میزنند و به شهرهای بزرگ مهاجرت میکنند.
الهه، در حال حاضر در یکی از موسسات خصوصی سال آخر دوران پزشکیاش را میگذراند، ناامنی را دلیل اصلی نرفتنش به مناطق محروم عنوان میکند. او گفت با آنکه دوست دارد پس از فراغت در ولایتهای محروم کار کند اما به گفتهی خودش، ناامنی امکان انجام چنین کاری را از او ستانده است.
با این حال همهی آنچه که ذکر شد فقط نمونههای از دغدغههای زنان مناطق محروم بود. دغدغههای که به قیمت جان و سلامتی آنها تمام میشود. و تمام این موارد نه به دلیل اینکه در کشور نیروی متخصص و مجرب وجود ندارد، بلکه تنها به این دلیل است که هیچکدام از این افراد حاضر به ارایه خدمات به هم وطنانی که در مناطق محروم زندگی میکنند، نیستند.