مسکو روز پنجشنبه، ۲۳ نوامبر، میزبان هیاتی از جبهه مقاومت ملی افغانستان به رهبری احمد مسعود بود. البته سایر شخصیتهای مطرح سیاست افغانستان اعم از مردان و زنان نیز حضور داشتند. میزبانی مسکو از جبهه مقاومت ملی کمپیشینه نیست. احمد مسعود، رهبر این جبهه، در اواخر آگست سال روان نیز به مسکو رفت و با سرگئی میرونوف، رهبر حزب روسیه عادل، دیدار و گفتوگو کرد. در این دیدار میرونوف از نشست دیگر در خزان سال جاری میلادی خبر داده بود که در آن از مسعود بهحیث سخنران ویژه دعوت میشد. به نظر میرسد نشست روز پنجشنبه با موضوع «افغانستان بین گذشته و آینده» تحقق وعدهای باشد که میرونوف داده بود.
از روسیه بهمثابه حامی سنتی جبهه ضد طالبان یاد میشود، ولی نگاه این کشور از نیمه آگست ۲۰۲۱ بدینسو بیشتر معطوف به طالبان بوده است تا جبهه مخالف این گروه. تا جایی که حداقل برای حفظ موازنه میان طرفین نیز تلاش نکرده است. اکنون میزبانی پیهم آن از رهبر جبهه مقاومت که جنگ علیه طالبان را نسبت به گفتوگو کارساز میداند، شایسته تامل است.
لذا سوال این است که آیا روسیه از جبهه مقاومت ملی در آینده حمایت خواهد کرد؟
در آغاز توجه به یک نکته حایز اهمیت است و آن این که وقتی سخن از حمایت روسیه از جبهه مقاومت میرود، لزوماً حمایت نظامی نیست؛ چنانی که تعامل مسکو با طالبان به مفهوم شناسایی رسمی این گروه نبوده است. همچنان نوازش جبهه مقاومت از سوی روسیه به مفهوم پشتکردن این کشور به طالبان نیست.
برای آن که بتوان به پرسش فوق پاسخ دقیقتر ارایه کرد، در آغاز نیاز است به عواملی پرداخته شود که روسیه را ناگزیر به اتخاذ راهبرد مبتنی بر تعامل با طالبان کرده است.
تعامل مسکو با گروه طالبان متاثر از سه عامل ذیل است:
۱- تجهیزات جنگی طالبان عامل بازدارنده است
طالبان تا خرخره با ابزار و ادوات پیشرفته نظامی مسلح ساخته شدند و این از دو جهت برای روسیه مایه نگرانی است: اول این که طالبان یک گروه ستیزهجو و افراطگراست و مسلحشدنش با جنگافزار پیشرفته آن را به نیروی بیشتر خودسر تبدیل میکند که مهارش دشوارتر میشود. دوم این که جنگافزارهایی که طالبان در اختیار دارند، مال امریکاست و این به نگرانی مسکو بیشتر افزوده است. لذا سعی این کشور این است که از گلاویزشدن با گروه افراطگرای تا به دندان مسلح بپرهیزد، بهویژه در شرایطی که اسیر دام جنگ اوکراین است. مهمتر از آن مقامهای مسکو درگیرشدن با طالبان را به احتمال زیاد در راستای خواست امریکا ارزیابی میکنند؛ چنانی که افتادن در تله اوکراین را به این کشور نسبت میدهند. لذا مسکو برای آن که بتواند سطح خطرپذیریاش از ناحیه افغانستان را حداقل در کوتاهمدت کاهش دهد، از مماشات با طالبان نمیپرهیزد.
۳- دشمن مشترک وجود دارد
از داعش بهمثابه دشمن مشترک روسیه و طالبان یاد میشود. در این که روسیه از حضور داعش در افغانستان هراس دارد، شکی نیست، ولی بر این نکته که میان طالبان و داعش دشمنی برقرار است، زیاد نمیتوان اعتماد کرد. با آنهم مسکو به توهم دشمنی طالبان با داعش دل خوش کرده و به این دلیل تعامل با آن را در کوتاهمدت ضروری میداند. سالها قبل ضمیر کابلوف، نماینده ويژه روسیه برای افغانستان، گفته بود که منافع روسیه با منافع طالبان همخوانی دارد؛ چون به قول او سرکوب داعش در اولویت هردو طرف قرار دارد. انتظار حداقلی مسکو از طالبان این است که اگر داعش را سرکوب نمیکند، حداقل علیه منافع آن تحریک نکند. به نظر میرسد که روسیه از ناحیه شعار کذایی طالبان مبنی بر مبارزه با تروریسم برای فعلاً ناامید شده است. برای نمونه، آناتولی سیدروف، رییس سازمان پیمان امنیت جمعی، روز پنجشنبه، ۱۶ نوامبر، اظهار داشت که طالبان بهعنوان حاکمان افغانستان بر کل این کشور کنترل ندارند، ازاینرو اعضای این سازمان در حال انجام اقدامات خاصی در مناطق شمالی هستند.
۴- چشمپوشی از آنچه که طالبان انجام میدهند
روسیه با شیوه حکومتداری طالبان بهویژه در زمینه حقوق زنان و حقوق بشر زیاد مشکل ندارد. البته این به این مفهوم نیست که روسیه ناقض این ارزشها باشد. ولی میکوشد روایت مسلط غرب از حقوق بشر را دربست نپذیرد. همچنان برای سایر کشورها نسخه خاص حکومتداری تجویز نمیکند؛ چیزی که به ذایقه طالبان خوش مینشیند و طرفین را حداقل از تنش لفظی دور نگه داشته است. برای نمونه، سفر یک عضو طالبان به آلمان چون بمبی در جهان اروپا منفجر شد تا جایی که این کشور بابت این پیشامد ابراز تاسف کرد. ولی سفر اعضای طالبان به کشورهایی چون روسیه، ایران، چین و… نهتنها حساسیتآفرین نیست، بل به فال نیک گرفته میشود.
اگر مسکو از جبهه مقاومت ملی حمایت کند، متاثر از شش عامل ذیل خواهد بود:
۱- روسیه میخواهد نقش فعال ایفا کند
روسیه از قدرتهای بزرگ دنیاست و پس از امریکا از حیث نظامی در رده دوم قرار میگیرد. همچنان عضو دایم شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز است. این کشور در بیست سال گذشته در افغانستان نقش منفعلانه داشت و اکنون در غیبت امریکا میخواهد کنشگر فعال باشد که میزبانی از نیروهای مخالف طالبان میتواند تلاشی در این راستا باشد. از سوی دیگر بسیاریها گرفتاربودن روسیه در بحران اوکراین را تعبیر به ضعف میکنند که گویا نمیتواند در محیط پیرامونش بازیگر فعال باشد. لذا با فعالشدن در بازی افغانستان میخواهد بر این پندار غالب مُهر ابطال زند. حالا که ادعا میشود جنگ غزه قدری از سنگینی جنگ اوکراین کاسته است، مسکو شاید با خیال راحتتر بتواند در افغانستان فعالانه عمل کند.
۲- روسیه میخواهد در جهت خلاف امریکا راه برود
روسیه رقیب امریکاست و اگر نتواند نقش آن را در همه جا تضعیف کند، حداقل میکوشد دنبالهرو آن نباشد. از نحوه رفتار امریکا برمیآید که با طالبان بیشتر میانه دارد تا نیروهای مخالف این گروه. متحدان اروپایی امریکا نیز بارها اعلام کردهاند که از جنگ مسلحانه در افغانستان حمایت نمیکنند. ارسال بستههای دالری هفتهوار به طالبان از آدرس امریکا و متحدانش این ادعا را تایید میکند. پس روسیه که میخواهد در مسیر مخالف با امریکا راه بیفتد، چارهای ندارد جز گشودن باب رابطه با نیروهای مخالف طالبان بهویژه جبهه مقاومت. برای نمونه، ضمیر کابلوف بهتازهگی در مصاحبه با خبرگزاری تاس گفت که مسکو در خصوص افغانستان با امریکا در تماس نیست و در زمینه تلاش هم نخواهد کرد. همچنان او با تاکید گفت که مساله بهرسمیتشناسی طالبان برای مسکو مطرح نیست؛ چون به باور وی آنان به تعهداتشان عمل نکردهاند. این نشان میدهد که موضع روسیه متفاوت و حتا متناقض با موضع امریکا در قبال وضعیت حاکم بر افغانستان است.
۳- طالبان به خواست روسیه تمکین نکردهاند
خواست مهم مسکو از طالبان ایجاد دولت فراگیر در افغانستان است، ولی این گروه به آن عنایت به خرج نداده است. روسیه سفارت افغانستان در خاک خود را به طالبان تحویل داد و در دو نوبت از نمایندهگان این گروه در نشست فارمت مسکو پذیرایی کرد؛ چیزی که به این گروه تا جایی اعتبار منطقهای نیز آفرید. همچنان سعی کرده برای رضایت خاطر طالبان تا این دم از تعامل با نیروهای مخالف این گروه بپرهیزد. حتا مقامهای مسکو بارها از امریکا خواستند که سرمایههای بلوکهشده افغانستان را آزاد کند؛ چیزی که قطعاً به سود طالبان است. با آنهم این گروه به هیچ یک از مطالبات روسیه رسیدهگی نکرده است. لذا مسکو شاید خود را بهمثابه قدرت بزرگ دنیا تحقیرشده احساس کند و اکنون با نزدیکشدن به جبهه مقاومت قصد دارد طالبان را به اندیشه وا دارد.
برعکس آن نیز میتواند اتفاق بیفتد و آن این که ممکن است طالبان از روسیه دلخور شوند. اعمال فشار از سوی امریکا و متحدانش برای طالبان تا جایی قابل درک است؛ چون پول گزاف دریافت میکنند. اما روسیه که هیچ پولی به طالبان نمیدهد، با آنهم فرمان میدهد. تداوم این وضعیت ممکن است طالبان را از مسکو دلخور سازد که بازهم پیامد ناخواسته آن نزدیکشدن روسیه به جبهه مقاومت است.
۴- نگرانی جمهوریهای آسیای میانه برای روسیه مهم است
امنیت جمهوریهای آسیای میانه برای روسیه نه اولویت که یک تکلیف است؛ چون رهبری سازمان پیمان امنیت جمعی را در دست دارد که سه کشور آسیای میانه عضویت آن را دارند. همچنان اگر آسیای میانه ناامن باشد، روسیه نیز ناامن خواهد بود. کشورهای آسیای میانه از ناحیه افغانستان تحت سلطه طالبان در کنار سایر نگرانیها برای فعلاً دو نگرانی مهم دارند که طالبان برای رفع آن اقدام نکردهاند: ند
۱-۴ انتقال مهاجران وزیرستانی از مناطق مرزی به شمال افغانستان مسالهای است که جمهوریهای آسیای میانه نمیتوانند آن را نادیده بگیرند. این مساله هم از لحاظ بافت جمعیتی برای این کشورها مهم است و هم از ناحیه گسترش خطر تروریسم. برای نمونه، وزیران خارجه کشورهای عضو سازمان پیمان امنیت جمعی در جلسه مشترکی که در مینسک، پایتخت بلاروس، در ۲۰ جون برگزار کرده بودند، از طالبان خواستند از جابهجایی اجباری جمعیت براساس خطوط قومی و مذهبی در افغانستان جلوگیری کنند. همچنان، جبهه مقاومت ملی نیز در ۲۲ جون با نشر اعلامیهای در واکنش به انتقال مهاجران وزیرستانی به شمال افغانستان گفت که این مساله بخشی از پروژه بیثباتسازی آسیای مرکزی، روسیه و ایران است. این نشان میدهد که درک طرفین از موضوع مشترک است، در حالی که طالبان نگاه دیگر دارند.
۲-۴ نگرانی دوم جمهوریهای آسیای میانه کانال قوشتپه است که طالبان ظاهراً کار آن را با جدیت دنبال میکنند. این کشورها با تکمیل کار این کانال مخالفند؛ چون آن را به زیان خود میدانند. اما گروه طالبان نگرانی آنان را نابهجا میداند. برای نمونه، شوکت میرضیایف، رییس جمهور اوزبیکستان، در پنجمین نشست مشورتی سران آسیای میانه که در ۱۵ سپتامبر در شهر دوشنبه برگزار شده بود، گفت: «طالبان بهعنوان یک مصرفکننده جدید از منابع آبی منطقه ظاهر شده که هیچ تعهدی با کشورهای آسیای مرکزی ندارد.»
طالبان به نگرانی جمهوریهای آسیای میانه توجه نکردند که هیچ بل فاز اول کار این کانال آبی را در ۱۱ اکتوبر افتتاح کردند. این ادعا که طالبان زمینهای اطراف کانال قوشتپه را به مهاجران وزیرستانی توزیع میکنند، اگر درست باشد، نگرانی آسیای میانه دوچندان میشود. البته این چیزی است که جبهه مقاومت نیز ادعا کرده بود: طالبان دفتری بهنام «انکشاف کانال قوشتپه» ساختهاند که هدفش توزیع زمین به پاکستانیهاست.
۵- روسیه نگران میزبانی اروپا از جبهه مقاومت است
کشورهای اروپایی بهویژه فرانسه در این اواخر در دو نوبت میزبان احمد مسعود بودهاند. بار اول، وی با سیاستمداران معروف و رهبران احزاب سیاسی فرانسه دیدار داشت و همچنان در پارلمان اروپا سخنرانی کرد و به جهان از رشد تروریسم در افغانستان تحت سلطه طالبان هشدار داد. بار دوم در کنفرانس صلح پاریس که یک مجمع جهانی است، اشتراک کرد و ظاهراً با استقبال گرم امانویل مکرون، رییس جمهور فرانسه، مواجه شد. میزبانی گرم اروپا از مسعود شاید خوشایند روسیه تمام نشود؛ چون رقیب کشورهای اروپایی است. جبهه دومی که علیه روسیه در اوکراین بهگونه غیرمستقیم میجنگد، اتحادیه اروپاست. لحن کشورهایی چون فرانسه علیه روسیه تند است و آن را به نقض حقوق بشر و ارتکاب جنایت جنگی متهم میکنند. لذا روسیه راه حل را نه رویبرتافتن از جبهه مقاومت بل رویآوردن به آن میداند؛ چون تلاشهایش در فاصلهافکندن میان طالبان و جهان غرب نتیجه نداد و اکنون میخواهد که احمد مسعود نیز چون طالبان تبدیل به متحد غرب نشود.
۶- گفتههای احمد مسعود نوعی ترشرویی علیه امریکا بود
جبهه مقاومت با دولتهای منطقه میتواند راحتتر کار کند تا جهان غرب؛ چون جبهه ضد طالبان در گذشته از سوی مثلث روسیه، ایران و هند حمایت میشد. ادعای دولتهای منطقه در آن زمان این بود که گروه طالبان ساخته دست امریکا، بریتانیا، عربستان، امارات متحده عربی و پاکستان است که هدفشان بیثباتسازی ایران، آسیای میانه و روسیه است. صحبتهای مسعود در نشست مسکو نیز در تایید این مدعا بود: «پروژههایی که به دنبال نزاع با منطقه است، به سرعت در حال ساختهشدن است.» اگر این ادعا درست باشد، پیداست که طالبان با کمک مالی جهان غرب چنین میکنند نه به تنهایی. وی با انتقاد از شیوه حکومتداری طالبان گفت: «حکومتی که به مردم خود در قدم نخست پاسخگو نباشد، احترام نکند، بدون شک نه به منطقه و دوستان تاریخی و استراتژیک ما در منطقه میتواند احترام بکند و پاسخگو باشد، نه به قوانین بینالمللی.» در این جا مراد از دوستان تاریخی و استراتژیک منطقهای روسیه و ایران است که افغانستان تحت سلطه طالبان برای آنان تهدید محسوب میشود نه لزوماً جهان غرب. و در خصوص نقض تعهد از سوی طالبان گفت: «چیزی که در مسکو گفتند، به پدر ما (احمدشاه مسعود) و استاد ربانی، رییس دولت اسلامی افغانستان، گفتند، چیزی که در ده سال گذشته در قالب مذاکرات صلح گفتند، به هیچکدام پابند نبودند، جز به قراردادی که با امریکا بستند.» از این گفته برمیآید که رهبر جبهه مقاومت پیوند موجود میان امریکا و طالبان را محکم و تقریباً ناگسستنی میبیند. پس چارهای ندارد جز رجوع به دولتهای منطقه بهویژه مثلث روسیه، ایران و هند.
همچنان، پس از سفر اول احمد مسعود به مسکو، امرالله صالح، معاون اول رییس جمهور پیشین، که گفته میشود اکنون عضو جبهه مقاومت است، با نشر مطلبی در صفحه فیسبوکش ضمن انتقاد از توافقنامه دوحه از آغاز روابط رسمی این جبهه با روسیه خبر داد و آن را به فال نیک گرفت. این را نیز میتوان نوعی ترشرویی علیه جهان غرب، بهویژه امریکا، تعبیر کرد.
توجه به دلایل فوق روشن میسازد که روسیه دارد از موضع خنثا در برابر جبهه مقاومت فاصله میگیرد و ممکن است در آینده روی گزینههای حمایتی از آن فکر کند.