کودکان نیز از شر آنچه طالبان بر سر مردم افغانستان آوردهاند، در امان نیستند. آنان تاوان بحرانی را با جسم و روان ضعیف و کودکانهشان میپردازند که کوچکترین سهمی در ایجاد و تداوم آن ندارند. این بحران را بازیگران مردِ بازار سیاست در افغانستان ایجاد کردهاند؛ کسانی که ایجاد آینده بهتر برای شهروندان از جمله کودکان را وعده میدهند، اما در عمل کشوری درست کردهاند که کودکانش بیشتر از بقیه زجر میکشند. وقتی بخش بزرگی از نسل آینده یک کشور بهجای داشتن بهترین امکانات برای دسترسی به آموزش و پرورش معیاری و مدرن، سر از کار شاقه، گدایی و دستفروشی دربیاورند، روشن است که این کشور چه آینده تیره و تاریکی دارد.
بیش از 40 سال جنگ و بحران مزمن از افغانستان کشوری ساخته است که بیثباتی، فقر، گرسنهگی، فاجعه و فساد در آن پدیدههای عادی و طبیعی بهنظر میآیند. در افغانستان استثنا به قاعده بدل شده و فاجعه حالت طبیعی بهخود گرفته است. در این کشور، هیچ نظم نرمال و پایداری برای تثبیت یک زندهگی نیمهمعیاری و مدرن که کودکان دستکم در آن از حقوق ناچیز انسانی و آینده تضمینشده برخوردار باشند، شکل نگرفته است.
اگرچه در نظم سرمایهداری بیکاری، فقر، گرسنهگی، فساد، استثمار، مهاجرت، قاچاق انسان و انواعی از جرم و جنایت دیگر وجود دارد؛ اما در کشورهایی مثل افغانستان که شهروندان آن کمتر از زندهگی توسعهیافته، صلحآمیز و نرمال بهرهمندند، فقر، فساد و گرسنهگی با وسعت و گستردهگی بهمراتب بیشتری از مردم قربانی میگیرد. کودکان و زنان در صدر قربانیان این وضعیت فاجعهبار قرار دارند. کار شاقه، خشونت، مهاجرت، بیسرپرستی، دوری از آموزش و پرورش، سوءاستفاده طالبان، اختطاف، ازدواجهای زير سن، تغذیه بد، فقر، فرار از خانه، آزار جنسی، بیسرپناهی و بیسوادی از چالشهایی است که كودكان در افغانستان با آنها دستوپنجه نرم میکنند.
کودکان کار
نظرسنجی تازه صندوق نجات کودکان نشان میدهد که پس از روی کار آمدن طالبان، یک سوم کودکان در افغانستان که با آنان مصاحبه صورت گرفته، وادار بهکار شدهاند. افزایش فقر و گرسنهگی پس از به قدرت رسیدن طالبان سبب شده تا خانوادهها برای تهیه هزینه زندهگی از کودکانشان کمک بگیرند. این جنبه دیگری از فاجعه جاری در افغانستان زیر کنترل یک گروه تروریستی است؛ گروهی که دوست ندارد بپذیرد جامعه را دچار چه بحرانی کرده و چگونه به سیهروزی مردمی که در گذشته نیز حالوروز بهتری نداشتند، افزوده است.
براساس گزارشهای معتبر، 3.7 میلیون کودک کارگر در افغانستان وجود دارند. آمارهای سازمان بینالمللی کار نیز نشان میدهد که در افغانستان از هر 10 کودک 1 تن کار میکند. با این حال، با توجه به افزایش بیکاری، فقر و گرسنهگی در افغانستان زیر کنترل طالبان، به یقین میتوان گفت که شمار کودکان کارگر بیشتر از آن چیزی است که سازمان بینالمللی کار و دیگر نهادهای مدافع حقوق کودکان نشر کردهاند.
فقر
فقر از نخستین عوامل آسیبپذیری کودکان افغان است. به گزارش برنامه جهانی غذا، در افغانستان حدود 20 میلیون تن شبها گرسنه میخوابند و «4 میلیون مادر و کودک در معرض خطر سوءتغذیه هستند». این رقم نشان میدهد که کتله بزرگی از کودکان از نعمت داشتن زندهگی مرفه و فضای سالم روانی محرومند. با روی کار آمدن طالبان در افغانستان، شاهد رویدادهای بیشتر فروش کودکان توسط پدران و مادران برای تامین هزینه زندهگی بقیه اعضای خانواده بودهایم. در حال حاضر بیشتر کودکان به دلیل افزایش فقر و گرسنهگی مجبور بهکار شاقه، گدایی و دستفروشی شدهاند. در کنار این، فقر عمدهترین عامل کشاندن کودکان بهسوی دزدی و دیگر جرایم است.
تجاوز جنسی
سالانه در افغانستان شمار قابل توجهی از دختران خردسال قربانی تجاوز جنسی میشوند که بسیاری از این رویدادها به دلیل حاکمبودن سنتهای عقبمانده در جامعه، رسانهای نمیشود و یا طالبان با تهدید خانوادههای قربانیان جلو همگانیشدن آنها را میگیرند. در بیشتر این رویدادها افراد طالبان و زورمندان مورد حمایت این گروه دست دارند.
ازدواجهای زیر سن
در بسیاری از مناطق کشور رسم چنان است که دختران در سن 8 تا 13 سالهگی باید ازدواج کنند. بیشتر اوقات دیده شده است که کودکان دختر در 15 سالهگی مجبور به ازدواج با مردان بهمراتب بزرگتر از خودشان که صاحب زن و فرزند نیز بودهاند، میشوند. در اکثر موارد، این ازدواجهای جبری و غیرقانونی بهخاطر فقر شدید اقتصادی خانوادهها صورت میگیرد.
تعداد زیادی از پسران نیز در سنین بسیار کم ازدواج میکنند. اين دختران و پسران كه از سواد و آگاهی کافی محروم هستند، در همان سالهای اول ازدواج صاحب فرزند میشوند. کودکان دختری که صاحب فرزند شدهاند هیچ آمادهگی برای تربیت کودکانشان ندارند و از سویی هم با زایمان مسلسل در معرض مرگ و امراض کشنده ناشی از بارداریهای زودهنگام قرار میگیرند.
آموزش و پرورش
کودکان افغانستان در زمینه آموزش و پرورش نیز با دشواریهای بزرگی روبهرو هستند. با به قدرت رسیدن طالبان، بخش وسیعی از کودکان دختر از رفتن به مکتب محروم شدهاند. پیش از روی کار آمدن این گروه نیز، میلیونها کودک به دلیل گسترش دامنه جنگ و تبدیل مکتبها به سنگر و قرارگاه نظامی، از آموزش محروم شده بودند. در حال حاضر که ثبات نیمبند در کشور برقرار است، طالبان نه علاقهای به بازگشایی مکتبها دارند و نه هم پولی برای بازسازی مکتبهایی که در جریان جنگها تخریب شدهاند.
خشونتهای خانوادهگی
کودکان افغانستان در درون خانوادههایشان بهشکل روزمره در معرض خشونت قرار دارند. این خشونت بیشتر از جانب پدران، مادران، مادراندران و پدراندران صورت میگیرد. در این کشور متاسفانه پدران و مادران با اصول مدرن کودکداری و چگونهگی نگهداری کودکان آشنا نیستند. در بیش از 20 سال گذشته، با وجود مصرف ميليونها دالر زير نام كودكان از سوی دولت پیشین و نهادهای ظاهراً مدافع حقوق کودکان، هیچ کار سازنده و موثری برای فرهنگسازی در این زمینه انجام نشد.
گسترش فقر، ناامنی، سنتهای ناپسند و ناآگاهی از حقوق کودکان از عواملی شمرده میشود که سبب سیهروزی میلیونها کودک در افغانستان شده است. تا زمانی که میزان بیکاری و فقر در کشور کاهش نیابد، وضعیت فاجعهبار کودکان نیز بهبود نخواهد یافت. این چالشها جدیتر از آن است که بتوان با چند کار نمایشی، مقطعی و کوتاهمدت به آنها نقطه پایان گذاشت.
بهبود زندهگی کودکان افغانستان با بهبود وضعيت امنيتی، توسعه اقتصادی، سراسریشدن آموزش و پرورش، نهادينهشدن حقوق بشر و نابودی سنتهای ناپسند قبيلهای رابطه مستقیم دارد. تنها از این طریق است که میتوان آينده بهتری برای کودکان افغانستان رقم زد.