موضعگیریهای مقامها و همینطور واقعیتهای میدان جنگ نشان میدهد که دولت برای رویارویی با تهدیدات احتمالی پس از خروج، آمادهگی نداشته است. به همین علت، سقوط دستهجمعی و پیهم پاسگاهها و ولسوالیها باعث دستپاچهگی دولت شده است.
عبدالله در بیستوششم جوزا اعتراف کرد که دولت برای خروج نیروهای بینالمللی از افغانستان آمادهگی ذهنی نداشت. او پس از بازگشت از امریکا، نیز گفت که سقوط پیهم ولسوالیها ریشه ناشی از خلایی است که در پی خروج ناگهانی نیروهای بینالمللی از افغانستان به میان آمده است.
معین سیاسی وزارت خارجه کشور در یازدهم سرطان در دیدار با معین وزارت خارجه تاجیکستان نیز گفته است که خروج نیروهای بینالمللی از افغانستان ناگهانی بود. میرویس ناب به مظفر حسینزاده اطمینان داده است که حملات فعلی گروه طالبان، دایمی نیست. به گفته او، این حملات با شروع «مدارس دینی در پاکستان» کاهش خواهد یافت.
از ایندست اظهارات چنین معلوم میشود که مقامهای افغانستان قصد دارند سهلانگاری و بیپروایی خود نسبت به پیامدهای برنامه خروج را کتمان کنند. آنها با برجسته کردن این نکته که خروج «ناگهانی» بود، میخواهند تقصیر وضعیت موجود را بر دوش امریکا و ناتو بیندازند. این در حالی است که برنامه خروج نه تنها «ناگهانی» نبود، که مورد استقبال دولت افغانستان نیز قرار گرفت. غنی بارها اعلام کرد که برنامه خروج با دولت افغانستان هماهنگ شده و او از این اقدام امریکا و ناتو استقبال میکند و مردم هم نباید نگران فروپاشی و سقوط دولت باشند.
برنامه خروج نیروهای بینالمللی در 25 سرطان 1390 با انتقال مسوولیتهای امنیتی از این نیروها به نیروهای افغان از بامیان کلید خورده بود. این انتقال تنها یکونیم ماه بعد از قتل اسامه بن لادن انجام شد. امریکا و ناتو که در آن زمان پیروزی خود در جنگ علیه ترویسم و القاعده را جشن گرفته بودند، با شروع برنامه انتقال مسوولیتهای امنیتی عزم خود برای ترک افغانستان را عمومی کردند. پس از پایان ماموریت رزمی نیروهای خارجی در جدی 1393، ماموریت جدید این نیروها در بخشهای آموزشی و مشورتدهی به نیروهای افغان آغاز شد. پیام این تغییر ماموریت آن بود که نیروهای خارجی قرار نیست برای جنگ در افغانستان باقی بمانند و نمیخواهند در جنگ دولت افغانستان و شورشیان ضد دولت به صورت مستقیم دخالت کنند.
در دهم حوت 1398 بین امریکا و طالبان توافقنامه صلح امضا شد. امریکا به صورت صریح متعهد شد که در ظرف 13 ماه کل نیروهایش را از افغانستان بیرون میکند. ناتو هم تابع این توافقنامه، تصمیم گرفت که نیروهایش خاک افغانستان را تا یازدهم ثور 1400 ترک میکنند.
پیش از این توافقنامه، دونالد ترمپ دستکم دو بار به صورت بسیار واضح اعلام کرد که نیروهای کشورش را از افغانستان بیرون میکشد. ترمپ در جدی 1397 گفت که امریکا نیازی به حضور نظامی در افغانستان ندارد. به گفته او، هند، پاکستان و روسیه در آنجا هستند و اگر قرار است جنگی در افغانستان رخ بدهد، باید این کشورها بجنگند، نه امریکا. ترمپ بعدتر در سرطان 1398 با صراحت لهجه گفت که امریکا مایل نیست «پولیس افغانستان باشد».
جو بایدن پس از آنکه قدرت را از دونالد ترمپ تحویل گرفت، به راه سلف خود رفت و بدون هیچ تغییری در سیاستش در قبال افغانستان، برنامه خروج را قطعی اعلام کرد. طبق اعلام بایدن، برنامه خروج با اندکی تاخیر تا بیستم سنبله 1400 عملی میشود. البته با توجه به شتابی که در اجرای این برنامه دیده میشود، ممکن است نیروهای خارجی زودتر از موعد مقرر افغانستان را ترک کنند.
امریکا و ناتو روی برنامه خروج تقریباً یک دهه کار کردهاند. در تمام این مدت، دولت افغانستان در جریان برنامه خروج قرار داشته است. جای بسیار تعجب است که مقامهای افغانستان از «ناگهانی» بودن برنامه خروج سخن میگویند و تلاش دارند تقصیر وضعیت موجود را به گردن امریکا و ناتو بگذارند. بدون هیچ تردیدی، مقصر وضعیت موجود خود مقامهای افغانستان هستند و نباید بار ملامتی را به گردن دیگران بیندازند.
امریکاییها بارها اعلام کردهاند که برنامه خروج، شوخی نیست. دولت افغانستان باید برای مصالحه با طالبان آماده شود. در کنار آن، باید آمادهگی بگیرد که با شورشگری به تنهایی مصاف بدهد. متأسفانه به دلیل محاسبات اشتباه مقامهای دولت افغانستان، هم فرصت صلح از دست رفت و هم فرصت مهار شورشگری. گروه طالبان از شروع ماه می (11 ثور) تا کنون دهها ولسوالی را از کنترل دولت بیرون کرده است. این گروه ضمن تسلط بر بخشهایی از شاهراهها، بزرگترین گذرگاه مرزی بین افغانستان و تاجیکستان به نام شیرخان بندر را نیز تصرف کرده است.
بسیاری از شهرها در ولایات شمال و شمالشرق کشور در معرض سقوط قرار دارد. بعضی از شهرها در جنوب کشور نیز در محاصره گروه طالبان قرار گرفته است. دولت اما دستپاچه و بیبرنامه است. حتا در بسیج نیروهای خیزش مردمی نیز دچار اختلاف نظر است. نیروهای داوطلب که به حمایت از دولت و ارتش سلاح برداشته بودند، نگران آینده شدهاند. ترس آنها این است که دولت به دلیل بیبرنامهگی، پشت آنها را خالی کند.
واضح است که دولت با این سهلانگاری، بیبرنامهگی و دستپاچهگی رو به زوال خواهد رفت؛ اگرچه هیچ فرد متعهد به جمهوریت آرزوی چنین روزی را ندارد. با این وصف، واقعیت اما تلخ است. به مقامهای دولتی باید نهیب زد و تأکید کرد که تنها با عربدهکشی و رجزخوانی، برنده جنگ نیست؛ باید برای مهار تهدیدات فزاینده به تعقل، دوراندیشی و برنامه برگردد.