طالبان از دهه 1990 تا کنون برخی کلیشهها را ساخته و به خورد جامعه دادهاند. این کلیشهها در مواردی مقبول نظر تعداد زیادی از مردم عام در افغانستان واقع شده بود. آن مقبولیت نسبی هم بیشتر به دلیل این بود که اطلاعات فیلترشده به مردم مخابره میشد. به دلیل اینکه در دور اول امارت طالبان، رسانههای آزاد وجود نداشت و دسترسی مردم به اطلاعات به چیزی خلاصه میشد که طالبان خود تکثیر میکردند، مردم فقط صورت مساله را میدیدند. دستگاه تبلیغاتی طالبان نیز عمداً آن رویکرد را به جامعه تزریق میکرد. مقامهای طالبان برای فریب افکار عامه، نمایشهایی راه میانداختند که مردم عام را به کلیشههای ساخته این گروه باورمند میساخت. آن کلیشهها در حدی توسط طالبان تبلیغ میشد که کمکم جنبه قدسی به خود میگرفت. در بیست سال جمهوریت که بخش بزرگی از آن دوره در جنگ مسلحانه بین طالبان و دولت افغانستان گذشت، برخی از آن کلیشههای مقدس شکسته شد. تعدادی دیگر اما هنوز با قوت خود باقی بود. البته دولت جمهوری اسلامی افغانستان بهصورت غیرمستقیم در تحکیم کلیشههای طالبانی کمک کرده بود. استمرار ناامنی و ضعف دولت در تامین امنیت، بهخصوص در شاهراهها، بخشی از مردم را به این باور رسانده بود که تامینکننده امنیت در جامعهای مانند افغانستان، گروه طالبان میتواند باشد. دور دوم حاکمیت طالبان اما کلیشههای باقیمانده این گروه را نیز شکسته است. رسانههای آزاد و انترنت و شهروندـخبرنگاری در شکستن این کلیشهها نقش موثر و جدی داشتهاند.
1- تامین امنیت
ظهور طالبان پس از یک دوره آشوب و جنگ داخلی در افغانستان، اتفاق افتاد. پیش از آنکه در دهه 1990 طالبان با طرح و حمایت پاکستان از جنوب سر برآورند، مردم یک دوره طولانی ناامنی و جنگ را پشت سر گذاشته بودند که سخت از آن وضعیت خسته بودند. استقبال بخشی از مردم از گروه طالبان در آن زمان، محصول همان وضعیت ناگوار و ناامنی درازدامن و گسترده بود. طالبان که به قدرت رسیدند و احزاب و جریانهای دیگر را به حاشیه راندند، در کلانشهرها و اکثر نقاط کشور هیچگونه مقاومتی علیه آن گروه وجود نداشت، بنابراین جنگی هم نبود که دستگاه تبلیغ طالبان آن را امنیت معنا میکرد. مردم هر چند رویه خشونتآمیز طالبان و جنایات این گروه را میدیدند، اما به دلیل اینکه دیگر خانههایشان میدان جنگ رسمی نبود، احساس کاذب امنیت کردند. دستگاه تبلیغاتی طالبان که منابر و مساجد را نیز برای این کار به خدمت گرفته بودند، امنیت را یک هدیه طالبانی معرفی کردند. مردم خسته از جنگ، آن امنیت گورستانی را تا حدی قابل تحمل میدانستند. هر چند درگیریها و مقاومتهایی در برخی نقاط کشور، مشخصا شمال و شمالشرق جریان داشت، اما طالبان فعالیت رسانههای آزاد را منع کرده بودند و چند رسانه معدودی که فعالیت داشتند، روایت کلان امنیت طالبانی را برجسته میکردند.
غیبت رسانههای آزاد، به رسانهها و دستگاههای تبلیغاتی طالبان میدان داده بود تا روایتهایی را بسازند و به خورد مردم دهند. آن روایتها به دلیل تبلیغات گسترده، به کلیشههایی تبدیل شدند که پسانها جنبه قدسی به خود گرفتند. در سالهای پایانی دوره جمهوریت اگر مردم کمتر علیه طالبان ایستادند یا به دولت چندان بازو ندادند، به دلیل این بود که آن دولت امنیت را بهعنوان یک نیاز جدی بشری و زیست جمعی تامین نتوانسته بود. مردم هم نسبت به آن دولت ناامید شده بودند و یک بار دیگر به دلیل تبلیغاتی که از سوی لابیهای طالبان و حتا برخی کشورها مبنی بر تغییر طالبان صورت گرفته بود، تصور کردند که ممکن با برگشت طالبان برخی از آزادیها و حقوق خود را از دست بدهند، اما در عوض امنیت جانی و مالی به دست خواهند آورد. همین بود که مبارزه مردمی علیه طالبان صورت داده نشد.
در دوونیم سال گذشته اما چیزی از این کلیشه باقی نمانده است. مردم به دلیل فعالیت رسانههای آزاد ـ هر چند با مشکلات و محدودیتهای فراوان ـ و سهولت انترنت، اطلاعات را فقط از دستگاههای تبلیغاتی طالبان دریافت نمیکنند. آنها از حملات داعش، حضور گروههای تروریستی در کشور و فعالیت رو به گسترش جبهات مقاومت و آزادی مطلع هستند. از سوی دیگر، میدانند که طالبان جنگ پاکستان با تیتیپی را نیز وارد خاک افغانستان کردهاند. حجم گسترده ناامنیهایی که گروههای تروریستی در کشور خلق میکنند، دیگر بر کسی پوشیده نیست. انکار پیوسته گروه طالبان در مورد حضور داعش در کشور نیز موثر واقع نمیشود و مردم بیشتر دم خروس را باور میکنند، نه قسم و سوگند طالبان را.
از سوی دیگر، فقر افسارگسیخته در کشور، موج دزدیها را در پی آورده است. در اواخر جمهوریت فعالیت کیسهبران بهشدت افزایش یافته بود که با آمدن طالبان، زیر تاثیر همان کلیشه فوق، تا حدی کاهش یافت؛ اما کمکم دوباره اوج گرفته است. حالا هم کیسهبران دوباره فعال شدهاند و هم تعدادی از دزدان مسلح در نقاط مختلف کشور با شکل و شمایل طالبانی وارد خانهها میشوند و اموال مردم را به غارت میبرند. طالبان نیز زیر نامهای مختلف از مردم باج میگیرند. اینهمه، کلیشه امنیت جانی و مالی در زیر حاکمیت طالبان را کاملا نابود کرده و شکسته است.
2- مبارزه با فساد
فساد مالی و اداری را بهعنوان یکی از دلایل سقوط جمهوریت ارزیابی میکنند. فساد و خویشخوریها در دستگاه بروکراسی جمهوری اسلامی، بین دولت و مردم فاصله انداخته بود. طالبان نیز از آن وضعیت نهایت بهره را بردند و به تبلیغ کلیشه کهنه و قدیمی خود در مورد مبارزه با فساد، دست زدند. در مورد این کلیشه هم دلیل بالا مصداق عینی دارد؛ یعنی مردم در امارت اول طالبان با اطلاعات محدودی مواجه بودند که پس از چند فیلتر توسط دستگاه تبلیغاتی طالبان مخابره میشد. آن اطلاعات طوری مهندسی میشد که مردم را به مبارزه طالبان با فساد یا خودداری اعضای این گروه از آلوده شدن به انواع فساد باورمند میساخت.
این بار اما وضعیت فرق میکند. رسانههای آزاد و نهادهای ناظر پیوسته از اختلاسها و فساد مالی و اداری طالبان گزارش نشر میکنند. در کنار آن، مردم عملاً در صف دریافت تذکره، پاسپورت، کارت تولد، نکاحخط، جواز رانندهگی و حتا تداوی بیماران در شفاخانههای دولتی، با حجم گستردهای از خویشخوری و رشوتگیری مواجه هستند. مردمی که در زمان جمهوریت یک جلد پاسپورت را در برابر پنج هزار و 700 افغانی میگرفتند، حالا همان پاسپورت را پس از یکی دو سال دویدن در برابر 2000 دالر از بازار سیاه میخرند که قیمت آن را مستقیماً به طالب میپردازند. فساد مالی به این ادارات خلاصه نمیشود، بلکه همه سازوکارهای طالبانی و دستگاه امارت دوم این گروه را آلوده کرده است. اخیراً معلمی صحبت میکرد که مدیر معارف یک ولسوالی برای هر مکتوبی که یک معلم میبرد، نرخ مشخص تعیین کرده است و در صورتی که کسی آن مقدار رشوت را نپردازد، مکتوبش حتا تحویل گرفته نمیشود. او میگفت که برای مکتوب تبدیلی یک معلم از مکتبی به مکتبی دیگر، 10 هزار افغانی و برای مکتوب تقرر 30 هزار افغانی نرخ تعیین شده است. گزارشهای زیادی از زندانیها هم نشر میشود که طالبان مردم را گرفتار میکنند و سپس در برابر پول آزاد میسازند. این اتفاقات یکی دو مورد نیست که بخشی از مردم از آن بیخبر باشند. بنابراین، حتا اگر رسانهای گزارشی از فساد اداری و مالی طالبان تهیه و نشر نکند، رفتار روزمره این گروه زبان گویاتر برای جامعه است که به شکستن کلیشه مبارزه با فساد این گروه منجر شده است. دیگر فساد بهعنوان لقبی برای طالبان سایهوار با آنها در همهجا هست و همقامت امارت این گروه شده است.
درگیریهایی که میان جناحهای مختلف طالبان بر سر منابع عایداتی هرازچندگاهی راه میافتد، نیز بیانگر این است که طالبان خلاف آنچه تبلیغ میکنند، نسبت به اموال دنیوی بیتوجه نیستند. شبکه حقانی که در سقوط ولایتهای زیادی نقش مرکزی داشت، خود را مستحق کنترل مجاری عایداتی میدانست و به همین دلیل معادن، گمرکات و برخی ادارات درآمدزا مانند ریاست پاسپورت را در اختیار گرفت. بعداً رهبر طالبان در یک دستور، گمرکها را از کنترل شبکه حقانی خارج کرد و خود به کنترل گرفت. معادن را نیز آرامآرام از کنترل حقانی خارج کرد. بر سر کنترل ریاست پاسپورت ماهها بین دو جناح سراجالدین حقانی و ملا برادر درگیری بود که پس از مسدود ماندن چندماهه آن اداره، در نهایت ملا برادر توانست عالمگل حقانی را کنار بزند و مهره خود را جایگزین کند تا خودش مدیر بازار سیاه تجارت پاسپورت باشد.
رخ دیگر فساد طالبانی، گرفتاری این گروه به فساد اخلاقی افسارگسیخته است. همانطور که پدیده «بچهبازی» در دور اول حاکمیت طالبان در میان رهبران و فرماندهان این گروه بسیار شایع بود، این بار نیز وضعیت همان است. در دوونیم سال گذشته گزارشها و روایتهای تکاندهندهای از فساد اخلاقی این گروه در رسانهها نشر شده است. براساس این گزارشها، طالبان برخی زنان را ربوده و به بردههای جنسی خود تبدیل کردهاند. داستان تجاوز جنسی این گروه و روابط خارج از ازدواج آنها که در گوشه و کنار کشور رسانهای میشود، قله کوه یخ در دریای بیکران این فساد اخلاقی است. به دلیل کنترل گسترده طالبان بر گردش اطلاعات و احتیاط رهبران طالبان، موارد کمی از حجم گسترده فساد اخلاقی طالبان آفتابی میشود. با این حال، همین موارد آشکار هم کلیشه مبارزه این گروه با فساد را بهسختی شکسته است که دیگر با هیچ دستگاه تبلیغاتیای در کوتاهمدت ترمیمشدنی نیست.
ادامه دارد…