و اما راویان اخبار و خیل کلاغان سیاه منقار و زرزرکنان بیمقدار و خبرچینان دغلکار چنین روایت کردهاند که چون بلاد جابلقا به تسخیر یاجوج و ماجوج درآمد، پس شاهان و امرای بلاد دیگر به هراس اندر شدند که این قوم منتحر و منفجر که با موترسایکل چهل ملک تا به دندان مسلح را به هزیمت اندر کردند، با ما چسان خواهند کرد. پس کله و مغزها را با هم جمع بنمودند و به این نتیجه رسیدند که آنان را تحریم کنند و ارادهشان را در نطفه عقیم کنند و قدرت مشترک تنظیم کنند. پس نامهای نبشتند از بهر شورای امنیت که در آن زمان کارش بود اظهار نگرانی از وخامت روزگار ملکهای دیگران. در آن نامه نبشتند که از خدا پنهان نیست، از شما چه پنهان که این قوم، قومی که به جان خویش رحم ندارند، ما را به یاسای چنگیزی دچار خواهد کرد؛ راه و روشی در پیش گیرید که جلو این قوم گرفته آید. پس شورای امنیت طوماری بلند نبشتی و عرصه تحریمات و تعزیرات را علیه این قوم مشخص ساختی. پس چون طومار تعزیرات و تحریمات مهیا بشد، آن را منتشر بنمودند و جهان را از تحریماتشان خبر کردندی.
خبر رسید به رعیت بلاد جابلقا که تحریم فراوانی از شومی قوم یاجوج و ماجوج بر شما مستولی گردیده و دیگر نان نخواهید یافت، مگر اینکه کلوچه بخورید. همه با هم جمع شدند و نزد امیر قوم یاجوج و ماجوج رفتند و گفتند یا امیر، ما را تحریم کردهاند، حالا چه بخوریم. امیر پرسید: پیش از تحریم چه میخوردید یا رعیت؟ گفتند: پیاوه کچالو. امیر بخندید و بگفت: دل قوی دارید که پس از این نیز کسی پیاوه کچالوی شما را گرفته نتواند. این تحریمات از بهر 19 رقم گوشت و کباب میباشد که بر سفرههای ما مهیاست و خواهند تا آن را از ما بستانند که خواب است و خیال است و مهال است و دروغ.
قضا را خبرچینی از بلاد مغرب در جابلقا ببود. پس رخصت (اینترویو) از سخنگوی امیر بگرفت و نزد وی بشد و بگفت:
ای طوی سخنگوی من هاها و تو هوهو
من جیقجیق و تو ویقویق من کیکی و تو کوکو
ای سخنگو برگو که چون است حال شما زیر این تحریمات فراوان و تعزیرات بیپایان؟ سخنگو مندیل یکور نموده و با پوزخندی بگفت: تا تحریمها نبود، ماهی چهل میلیون دالر مغربی ما را مینواختند؛ حالا که تحریمها شده است، هفتهای چهل میلیون میفرستند. خود بدان حال ما چون است.
خبرچین بپرسید: گویند که نمیتوانید به سفر بروید. سخنگو جواب بداد: همین حالا وزیر تحصیلات در بلاد تاتارستان، وزیر خارجیه در بلاد فارس، وزیر داخلیه در بلاد فاکستان، نماینده خاص امیر در نارویژیه، نماینده غیر خاص امیر در بلاد روسها و معدنفروش هم در چین و ماچین در سفر است. چند وزیر و امیر هم از بهر حج در عربستان داریم. بهشدت سخت است سفر بر ما. خبرچین بپرسید: چه سودی دارد وقتی شما را به رسمیت نشناسند؟ سخنگو زیرکانه بخندید و بگفت: شانزده سفارتخانه در دست ماست و بیست تای دیگر زیر نفوذ ماست و از صدراعظم تا نماینده ویژه و معاون ملل متحد هم در صف ملاقاتیانند، رسمیت را باید شاخ و دمی باشد؟
بگفت: پولهایتان را امریکا منجمد نموده و نمیدهد. سخنگو بگفت: سه میلیارد را در یک مشت نگه داشته و از مشت دیگر هشت میلیارد فرستاده است. خبرچین که سوالهایش ته کشیده بود، بگفت: هیچ خارجیای به ملک شما اندر نشود. سخنگو بادی در غبغب بینداخت و جواب بداد: همین حالا یک گروه از جهانگردان و سیاحان و تفرجکنندهگان در بلاد بخدی به آرامگاه قبرکلینر مشرف گردیدهاند.
خبرچین خجل و شرمنده برفت تا گزارش دهد که تحریمها فشارهای اقتصادی فراوانی بر قوم یاجوج و ماجوج آورده است.