نویسندهگان: جاوید احمد و داگلاس لندن
منبع: The Hill
همزمان با پایان یافتن یک سال پرفرازونشیب، جهان در قبال برخی از مسایل بلاتکلیفی اختیار کرده است. با توجه به اینکه توجه جهانیان به اوکراین جلب است، یادآوری خطرات احتمالی از سوی طالبان به جهانیان با مشکل مواجه است؛ خطراتی که از تلاش طالبان برای تبدیل افغانستان به یک پادشاهی منزوی که رهبران آن بتوانند از فشارهای خارجی و اعتراضات داخلی چشمپوشی کنند، ناشی میشود.
به رغم تضمینهای دو اداره ایالات متحده مبنی بر اینکه نسخه 2.0 طالبان هیچ بدیلی جز همکاری سازنده با جهان نخواهند داشت، طالبان فقط از اصول خودشان پیروی کردهاند. اگرچه دههها تعامل امریکا نتوانست تغییر معناداری در [رفتار] طالبان ایجاد کند، اما به شکلگیری نسخهای غیرقابل تحمل از حکومتداری در افغانستان کمک کرد.
بسیاری از بحثها در مورد دخالت امریکا در افغانستان با یک پارادوکس عجیب عجین شده است: هر بار که واشنگتن برای خروج نیروها از افغانستان فشار میآورد، از قضا شرایط را برای ماندن یا بعداً بازگشت ایجاد میکرد. با این حال، مانند گذشته، وابستهگی فلجکننده افغانستان به پول نقد ایالات متحده و همکاری برای بقا، همچنان نقش محوری امریکا را در آنجا و در سراسر منطقه تقویت میکند. حقیقت این است که به همان اندازه که اوضاع در افغانستان بد است، ممکن است بدتر شود و فروپاشی کشور تا رسیدن به یک وضعیت نابهسامان یا انحطاط به وضعیت ویرانشهری متوقف نخواهد شد.
با بازگشت طالبان تروریسم جهانی به دنبال شکل دادن یک شرکت جهادی تجاری هستند و به دلیل سالها همکاری، [ظهور دوباره طالبان] گروههای تروریستی را قادر میسازد که نسبت به طالبان احساس خویشاوندی و تعهد داشته باشند. با تسهیل شدن تحولات زیر چتر حفاظتی طالبان، تعدادی از نیروهای جهادی رقیب بهطور مجزا در حال مذاکره بر سر توافقات جداگانهاند و باقی گروهها برای آغاز همکاریهای تاکتیکی تلاش میکنند.
طالبان بیسروصدا ترتیبات خود را در میان گروههای جهادی شامل گروههای پاکستانی، اوزبیکی، تاجیک، اویغور، عرب و بلوچ تعدیل و برقرار کرده است. براساس گزارشها، حاکمان طالبان در حال توزیع تذکره به جنگجویان خارجی و صدور مجوز اسلحه و اسناد سفر برای آنهایند. همزمان، شاخه خراسان دولت اسلامی، فعالترین گروه بهعنوان رقیب طالبان ظاهر شده است که طالبان را مرتد و دستنشانده غرب میداند.
طالبان تقریباً با همه کشورهای همسایه وارد منازعه شدهاند و مرتباً از ستیزهجویان افراطگرا برای گرفتن امتیاز استفاده میکنند. با وجود تلاشهای قاطع چین، ایران و همسایهگان آسیای مرکزی افغانستان، هیچ یک از همسایهگان طالبان نتوانستهاند این گروه را وادار کنند تا روابطشان را با گروههای جهادی منطقهای قطع کند. در مقابل، همکاری طالبان تا حد زیادی به میزان حمایت یا مخالفت هر کشور منطقه از گروههای ضدطالبان بستهگی دارد.
در داخل کشور، طالبان مردم را زیر یوغ استبداد و سرکوب گرفتهاند و برای تحکیم قدرتشان، به دست آوردن منابع و حذف رقبا درگیر جنگ با سایر گروههای اجتماعی هستند. این تحکیم قدرت از طریق ترکیبی از سیاست امر به معروف و نهی از منکر، مجازات و قصاص، بیگانه شمردن گروههای سیاسی و حمایت از گروههای خاص انجام میشود. برگزار کردن دادگاههای شرعی را بیشتر کرده و ادارات غیرنظامی عمدتاً حالت نظامی به خود گرفته که توسط جنگجویان طالبان اداره میشوند. شمار زیادی از مردم افغانستان، بهویژه زنان، همچنان بار سنگین خشونت، ازدواجهای اجباری، تفکیک جنسیتی، گرسنهگی و بیکاری که توسط طالبان تحمیل شده را تحمل میکنند.
حاکمان طالبان یک دولت کاملاً محافظهکار سنی حنفی را به وجود آوردهاند که در آن صلاحیت ملاها و نهاد اجرایی را با هم پیوند زدهاند. ملاهای طالبان خود را بهعنوان پیشاهنگ رهبری ناب اسلامی معرفی کردهاند و هر کدام ادعای اعتبار اصالتگرایانه خود را دارند و اعلام میکنند که مشروعیت مذهبیشان به آنها مشروعیت سیاسی میدهد. علاوه بر این، رهبران طالبان نیازی به گفتوگوی ملی برای ایجاد یک دولت قابل قبول نمیبینند، حتا اگر در نهایت رهبری آن نوع دولت را به عهده داشته باشند. [زیرا] حکومت طالبان از نظر رهبران این گروه، تاییدشده و قابل قبول از سوی خداوند است.
طالبان برای اجتناب از سرنوشت قبلیاش، قدرت و اقتدار را با دقت در پوشش سیاست داخلی، شراکت تجاری و روابط خارجی در میان افراد نزدیک به حلقههای مربوط به امیر هبتالله آخوندزاده و در درجه دوم بین وزیران قدرتمند دفاع و داخله، سراجالدین حقانی، تروریست تحت تعقیب بینالمللی، تقسیم کردهاند؛ اما بهعنوان ملای [اول]، هبتالله در همه تصامیم حرف آخر را میزند. او بهگونهای عمل میکند که نسبت به حقانی یا یعقوب نسبت به ظواهر بیرونی که ممکن است در جلب حمایت و همکاری بینالمللی یا سازش داخلی برای عبور از شکافهای سیاسی مهم باشد، کمتر نگران است. در داخل، طالبان عمدتاً در انتصابات، جمعآوری عواید و توزیع زمین دخالت میکنند.
در حالی که دوستان امریکا نیستند، سندیکای جنایتکار بینالمللی حقانی و منافع تجاری غیرقانونیاش و جاهطلبی سیاسی ملا یعقوب نسبت به آخوندزاده، که معتقد است انجام این کارها استقلال افغانستان و رهایی از فشار خارجی را به خطر میاندازد، تمایل دارند با جهان وارد تعامل شود. در این میان، یعقوب پس از مصاحبه تلویزیونی حقانی در می ۲۰۲۲ با سیانان از رسانههای امریکایی در مقر خود در قندهار در آگست ۲۰۲۲ استقبال کرد.
هیچ گروهی تاهنوز در افغانستان ظهور نکرده است که بهطور جدی طالبان را به چالش بکشد و همچنین هیچ گروهی نیست که همانند طالبان بر قدرت تاکتیکی، طولانیمدت یا مذهبی فرمان بدهد. واشنگتن با حمایت از هر یک از سازمانهای مقاومت نوپا و مشکلساز سیاسی، تمایل چندانی به گلآلود کردن آبهای سمی از خود نشان نمیدهد. در داخل، این ناامیدی بسیاری از مردم عادی افغانستان را مجبور کرده است که بهطور تصادفی یا ناخواسته به طالبان تبدیل شوند. تمایل امریکا برای ادامه دادن به این روال، تعهداتش را در قبال هزاران افغانی که با آنها کار میکرد، یا در دام افتاده و پشت سر گذاشتهاند، یا در ایالات متحده و جاهای دیگر به سر میبرند را زیر سوال میبرد.
در حالی که هیچ اقدام طالبان تا کنون قابل جبران نبوده، مانگاری آنها در قدرت مستلزم آن است که واشنگتن رویکرد خود را متنوع کند و رهبری طالبان را بهطور بالقوه با استفاده از منابع جدید زیر فشار قرار دهد. شواهدی مبنی بر همکاری نیز وجود دارد. در ماه اکتبر، یک هیأت امریکایی متشکل از وزارت امور خارجه و دیگر نهادهای امریکایی با رهبران طالبان در قطر ملاقات کرد.
در ماه دسامبر، امارات متحده عربی بیانیهای را در رابطه با دیدار یعقوب و نماینده ویژه ایالات متحده در امور افغانستان، توماس وست، در ابوظبی منتشر کرد. این احتمال وجود دارد که آژانسهای ایالات متحده بهطور همزمان تماسهای مستقیم خود را برقرار کنند؛ برخی از آنها بهصورت علنی در قطر صورت میگیرد و برخی شاید با احتیاط بیشتر در مکانهای جایگزین مانند امارات متحده عربی رخ میدهند. اما حقانی و یعقوب بدون رضایت کامل رهبر طالبان عمل نمیکنند، هرچند آنچه با بیگانهگان به اشتراک میگذارند، ممکن است بهدرستی دیدگاهها یا برنامههای رهبرشان نباشد.
چنین تماسی، اگرچه مستقیماً با حاکمان قندهار وجود ندارد، ایالات متحده باید در حالت ایدهآل به دنبال یافتن زبان مشترکی برای درک اولویتهای ایدیولوژیک ملاهای حاکم و تلاش برای صلح و سازش در افغانستان باشد. این تعامل ممکن است با استقرار یک تیم ویژه ایالات متحده برای کارکنان یک مرکز کوچک پشتیبانی دیپلماتیک امریکایی در کابل ممکن شود.
در پایان، هیچ رویکردی بدون خطر برای تعامل با طالبان وجود ندارد که حاوی تمام مواد لازم برای نابودیشان باشد؛ رویکردی که ممکن است همسایهگان را در معرض خطر قرار دهد و ایالات متحده را مجبور به دخالت کند. اما گفتوگو با ملاهای حاکم میتواند به واشنگتن کمک کند تا همکاران و مجریان منطقهای را که منافع مشترک آنها کاهش تمایل طالبان به ایجاد تسهیلات برای گروههای افراطی بیثباتکننده ساکن در داخل مرزهایش است، با هم متحد کند. این یک شروع مفید برای کمک به ملاها در قندهار خواهد بود که اولویتهای دینی خود را توضیح دهند که در چارچوب آن ممکن است به سمت تعامل قابل قبول سوق داده شوند و از آنها بخواهد محدودیتهای اجتماعی را کاهش دهند و یک گفتوگوی فراگیر ملی را آغاز کنند.
تنظیم سیاست واشنگتن در مورد طالبان میتواند ایالات متحده را از شرایطی که دوباره امریکا را مجبور به بازگشت میکند، در امان نگه دارد. این با تصویب قانون مربوط به افراد تخلیهشده افغانستان و تلاش برای تأثیرگذاری بر تحولات در افغانستان به جای واکنش به آنها آغاز میشود.