نویسنده: رستم مهدی
برگردان: ایمان «شایگان» و مهدی «فروغیان»
مقصود از زمانمندی در این نوشتار، این است که برخی از آیههای قرآنی مناسب تاریخ خاص، شرایط زمانه نزول و دورانهای مشابه به آن است.
سخن از زمانمندی قرآن، به معنای تاریخمندی کل قرآن نیست؛ چون قرآن حاوی اندرزها، مشوق نیکوییها و برحذردارنده از بدیهاست و این امور در هر زمانی نیکویند و نیکو خواهند ماند.
اکثریت مسلمانان زمانمندی را طعن در قرآن و توطیه علیه اسلام میدانند. با آنکه غالب فرقههای اسلامی موجود قایل به زمانمندی قرآن هستند؛ زیرا نسخ قرآن را جایز میدانند و سخن از نسخ، سخن از زمانمندی متن منسوخ و پایان اعتبار آن بعد از آمدن ناسخ است. بهتر است که گفته شود: تمام فرقههای اسلامی متفق بر زمانمندی قرآن هستند و صرف اختلاف در میزان نصوص تاریخی وجود دارد.
اگر گفته شود که چگونه نسخ و زمانمندی شئ یگانهاند، در حالی که نسخ فقط در حیات پیامبر اتفاق افتاده است، میگویم: نسخ پایان اعتبار و صلاحیت منسوخ است. نسخباوران میگویند که آیه نسخشده، مناسب تاریخ مشخص و محدودی بود و این عین زمانمندی است. اینکه نسخ در زمان حیات پیامبر بود و یا بعد از وفات آن حضرت، امری خارج از ماهیت نسخ است. گر چند نسخباوران معتقدند که نسخ فقط در زمان پیامبر اتفاق میافتد، این امر زمانمندی منسوخ را منتفی نمیسازد، بلکه تاریخیت و زمانمندی منسوخ را در زمان او نیز به اثبات میرساند.
گذشته از آن، در میان اندیشمندان اسلامی کسی که نسخ با اجتهاد را جایز میدانست، ابومنصور ماتریدی بود. او به ماجرای اقرع بن حابس و عیینه بن حصن در مساله قطعه زمینی که در عهد ابوبکر صدیق به آنها واگذار شده بود و عمر آن را رد کرد، استناد میجوید: «در آیۀ وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُم[1] (داستان استرداد عمر) دلالت بر جواز نسخ با اجتهاد دارد و این به سبب زایل شدن معنایی است که در این آیه وجود داشته تا دانسته شود که نسخ ممکن است معانی متعدد داشته باشد.»
این امر بعد از وفات پیامبر اتفاق افتاد. سخن عمر که فرمود: «رسول الله با شما الفت و دلجویی میکرد و اسلام در آن زمان ضعیف بود و حالا خداوند اسلام را تقویت بخشیده و بینیاز کرده است، بروید و تلاش کنید» قول صریح بر زمانمند بودن این آیه است و این امر را هیچ کسی در زمان او انکار نکرد.
در زیر به نمونههایی از زمانمندی بعضی از آیات قرآن اشاره میشود:
زمانمندی بعضی از آیات به دلیل تحولات و دستاوردهای علمی
تصور هستی در قرآن: قرآن هستی را به معنای آسمان، زمین، آفتاب، مهتاب و ستارهگان مطابق مفهوم رایج در آن عصر و زمان ترسیم میکند. آسمان مطابق تصور قرآنی، شئ محسوس و قابل شگافتن است: «هَلْ تَرَىٰ مِنْ فُطُور»[2] و آن سقفی است که محتاج به ستونهاست و اگر خداوند آن را حفظ نمیکرد، امکان سقوط آن میرفت: «رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا»[3]، «وَ جَعَلْنَا السَّمَاءَ سَقْفًا مَحْفُوظًا»[4]، «وَ يُمۡسِكُ ٱلسَّمَآءَ أَن تَقَعَ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦ» [5].
آسمان نیز مطابق نقل قرآن، سقف برافراشتهشده است: «وَإِلَى ٱلسَّمَآءِ كَيۡفَ رُفِعَتۡ» [6]. همینطور زمین، اگر آسمان در قرآن سقف است، این سقف بر زمین بوده و این دلالت میکند که زمین در تصور قرآنی، مسطح و هموار است، چنانکه نمیتوان سقف کره را تعیین کرد.
امروزه معلوم است که آسمان همان فضاست و سقفی برای زمین نبوده و سقوط آن هم بر زمین متصور نیست، کما اینکه شئ برافراشتهشده هم نیست؛ زیرا آیاتی که درباره آسمان سخن میزنند، به زبان محدود همان زمان صحبت میکنند.
اینکه آفتاب بر بالای زمین حرکت میکند، چنانکه در آیه آمده است: «وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ»[7]
حرکت خورشید در نگاه قرآنی این است که آفتاب بر مدار زمین میچرخد؛ چنانکه در قرآن آمده است: «وَٱلشَّمۡسُ تۡجرِي لِمِسۡتَقَر لَهَّا ذَلِٰك تَقۡدِيرُ ٱلعَزِيزِٱلعَليِمِ». اما تفسیر این آیه به این صورت که خورشید در فضا مستقیماً در حال حرکت است، بعید بوده و دستکم به دو دلیل نادرست مینماید:
- نخست: زیرا خود پیامبر در حدیثی که امام بخاری از ابوذر نقل کرده، حرکت و جریان خورشید را به غروب آن تفسیر کرده است. ابوذر میگوید: «روزی در هنگام غروب خورشید، همراه با پیامبر خدا در مسجد بودم که پیامبر از من پرسید: ای ابوذر! آیا میدانی که خورشید در کجا غروب مینماید؟ گفتم خدا و پیامبرش بهتر میدانند. پیامبر فرمود: خورشید میرود تا زیر عرش سجده نماید و این است معنای آیه «وَٱلشَّمۡسُ تۡجرِي لِمِسۡتَقَر لَهَّا ذَلِٰك تَقۡدِيرُ ٱلعَزِيزِٱلعَليِمِ».
این حدیث نشان میدهد که مقصود قرآن از حرکت خورشید، همانا حرکت آن بر محور زمین از طلوع تا غروب خورشید است.
- دوم: این دو آیه که از پی این آیه آمدهاند، نشاندهنده این هستند که قرآن از حرکت خورشید بر محور زمین یاد کرده است: «وَٱلۡقَمَرَ قدَّرنَهُٰ مَنَازل حَتّٰی عَادَ كَٱلعُرجۡونِ ٱلۡقَدِيمِ لٱ الشَّمۡسُ ينَۢبَغِی لهَا أنَ تدۡركِ ٱلۡقَمَرَ وَلَّا ٱلَّلۡیل سَابق ٱلنهَّارِ وَ كُّل فی فلَك يسۡبَحُونَ»[8]. آیه نخست از منزلگاههای ماه صحبت میکند که در اثر حرکت و چرخش آن بر زمین متفاوت ظاهر میشود. پس این آیه توضیحدهنده آیه قبلی است که مقصود آن نیز از حرکت خورشید همانا حرکت آن بر محور زمین بوده است. سپس آیه دوم میگوید که خورشید به ماه نمیرسد. این امر نیز دلالتکننده این است که مقصود قرآن از حرکت خورشید، همانا حرکت آن بر محور زمین بوده است. خورشید و ماه هر دو با هم بر محور زمین میچرخند، با این وصف به هم نمیرسند و یکی بر دیگری پیشی نمیگیرد.
امروزه این ثابت شده است که خورشید در نگاه ما با فریب بیناییهایمان پیرامون زمین متحرک مینماید، حالآنکه در حقیقت خورشید مانند ماه بر محور زمین نمیچرخد. پس این آیه مناسب فهم زمان ومکان خاص بوده که همانا عصر نزول است.
از جمله اینها چیزهایی است که در آن عصر از سنخ غیبات تلقی میشد که آنها را مفاتیح الغیب (خزانهها/ کلید غیب) مینامند، چنانکه در آیت ذیل یادآوری شده است: «إنِّ ٱللَه عِندَهُ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِ وَينُزل ٱلغَيثۡ وَيعَلَمُ مَا فِی ٱلۡارَحۡامِۖ وَمَا تدۡري نَفۡسّٞ مَّاذَا تكَسِبُ غَدا وَمَا تدۡريِ نَفۡسُۢ بأِ يِ أ رَض تَمُوتُ إنِّ ٱللَّه عَليِمٌ خَبيِرۢ».[9]
در اینجا قرآن ذکر کرده است که این چیزها را فقط خدا میداند، کما اینکه در حدیثی که امام بخاری از عبدالله بن عمر روایت کرده، آمده است که پیامبر فرمود: «کلیدهای غیب پنجند که آنها را جز خداوند کسی نمیداند. از جمله کسی نمیداند که فردا چه روی خواهد داد، هیچ کسی نمیداند رحمها چه میبندند، جز خداوند. کسی نمیداند که باران چه وقت فرود میآید و هیچ کسی نمیداند در چه سرزمینی خواهد مرد و نمیداند قیامت چه وقت برپا میشود.» در روایات دیگری چنین آمده است که «کلید/خزانههای غیب پنجند و پس از آن این آیه را تلاوت کرد: «إنِّ ٱللَه عِندَهُ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِ وَينُزل ٱلغَيثۡ وَيعَلَمُ مَا فِی ٱلۡارَحۡامِۖ وَمَا تدۡري نَفۡسّٞ مَّاذَا تكَسِبُ غَدا وَمَا تدۡريِ نَفۡسُۢ بأِ يِ أ رَض تَمُوتُ إنِّ ٱللَّه عَليِمٌ خَبيِرۢ».
اما امروزه با پیشرفت علم، زمان و محل بارش باران را بهطور دقیق مشخص میکنند و آنچه در رحمها قرار دارد را در ماه چهارم بارداری و گاه در ماه سوم مشخص مینمایند که آیا از جنس نرینه است و یا مادینه. پس امروزه این دو مورد از دایره امور غیبی بیرون است.
زمانمندی احکام در اثر تغییر زمانه
از جمله این نوع زمانمندی، احکام بردهها و کنیزان است که قرآن در بردهداری و کنیز گرفتن و خرید و فروش آنها ضرری نمیبیند، چنانکه احکام آنها در فقه اسلامی جایگاه ویژهای یافته و بزرگترین دلیل بر این مدعاست. اما رفتهرفته با گذشت زمان رسم بردهداری و کنیز گرفتن از میان رفته است که امری خوشایند است. بنابراین آیاتی که در آنها ذکر آزاد کردن بردهگان، جواز آمیزش با کنیزان و گرفتن اسیران جنگی رفته، آیاتیاند که مشمول حکم زمانمندی میشوند.
از جمله اینها، جواز عقد نکاح با خردسالان است که در گذشته عربها آن را جایز میدانستند و این مساله تنها مخصوص عربها نبود، بلکه مردمان زیادی در جهان آن را جواز میدادند. قرآن هم در آن عیبی نمیبیند؛ زیرا از آیهای که در آن از عدت دختران خردسن یاد شده، دانسته میشود؛ زیرا عدت پس از ازدواج است. چنانکه آمده است: «وَٱلـَّيِ لمۡ يَحضِنَ»[10]. مراد آیه دخترانی است که هنوز به نهسالهگی نرسیدهاند و به علت خردسنی عادت ماهوار ندارند.
بلی، اسلام آمیزش با آنان را پیش از سن بلوغ درست نمیداند، اما عقد زناشویی را پیش از سن بلوغ جواز میدهد که با گذشت زمان این موضوع عملی نشد، بلکه در نظر مسلمانها به یک امر ناپسند مبدل شد، به حدی که اگر امروزه از ایشان بپرسند که برای دخترانشان چنین چیزی را میپسندند یا نه، پاسخشان منفی خواهد بود. اگر چند در عرف گذشتهگان امر عادی بود که امروزه آن را تاریخ شکستانده و از میان برده است و بر آن عمل نمیشود.
این، نمونههایی در زمینه زمانمندی قرآن بود، اما مثالها در زمینه زمانمندی احادیث بیشتر از اینهاست.
[1] . توبه: ۶۰. «و آنانکه باید [به خاطر تمایل به اسلام] قلوبشان را به دست آورد.»
[2] . ملک: ۳. «آیا هیچگونه خلل ورخنهای میبینی؟»
[3] . رعد:2. «خدا همان کسی است که آسمانها را چنانکه میبینید بدون ستون برپا داشت.»
[4] . انبیاء:۳۲. « ما آسمان را سقفِ محفوظی نمودیم.»
[5] . حج: ۶۵. «وخداوند نمیگذارد آسمان بر زمین فرو افتد، مگر او اجازه دهد.»
[6] . غاشية : ۱۸. «وبه آسمان نگاه نمیکنند که چگونه برافراشته شده است!»
[7] . یس:۳۸. «خورشید به سوی قرار گاه خود درحرکت است.»
[8] . یاسین:۳۹- ۴۰.« برای ماه نیز منزلگاههایی تعیین کردهایم که بهصورت تهمانده کهنه درمیآید. نه خورشید را سزد که به ماه رسد، ونه شب را سزد که بر روز پیشی گیرد. هر یک بر مداری شناور است.»
[9] . لقمان:۳۴. «آگاهی از فرارسیدن قیامت ویژه خداست، و اوست که باران را میباراند ومطلع است از آنچه در رحمهاست وهیچ کسی نمیداند فردا چه چیز را فراچنگ میآورد وهیچ کسی نمیداند که در کدام سرزمینی میمیرد. قطعا خدا آگاه و باخبر است.»
[10] . طلاق: ۴. «زنانی که هنوز عادت ماهانه ندیدهاند.»