همه میپرسند که افغانستان کی و چگونه از بنبست کنونی عبور خواهد کرد تا دارای نظامی مشروع و قابل قبول برای مردم و برای جامعه جهانی باشد. این پرسش در دو سال اخیر مهمترین پرسش درباره افغانستان بوده است، و با آنکه پرسشی سرراست و روشن است، اما هیچکس پاسخ روشن و بیابهامی به آن نداشته و ندارد؛ زیرا هر پاسخی با اما و اگرهای گوناگونی همراه است که یافتن پاسخ روشن را دشوار میکند.
در گزارشی که از سوی هماهنگکننده ویژه سازمان ملل متحد درباره افغانستان تهیه شده است، به مشکلات افغانستان و رنجی که مردم این کشور از وضعیت کنونی میبرند، بهشکل نرم اشاره شده و نقاطی بهعنوان نقشه راه تعامل جامعه جهانی با طالبان جهت عبور از بنبست کنونی یاد شده است. طالبان در واکنش به آن گفتهاند که این ایرادها وارد نیست، نظام این گروه نظامی فراگیر است و مردم افغانستان از آن خشنود هستند و سیاستمداران ناکام و بدنام گذشته جایی در ساختار قدرت مورد نظر این گروه نخواهند داشت.
چرا تهیه این گزارش مهم است؟ یکی به این دلیل که نشان میدهد سلطه گروه طالبان بر افغانستان سلطهای نامشروع است و با وضعیت کنونی خود امکان به رسمیت شناخته شدن ندارد. این موضوع، به رغم دشواریهای ناشی از حاکمیت یک سلطه نامشروع، از این جهت به سود مردم افغانستان است که نامشروع شمردن یک سلطه، نشان میدهد که عمر آن کوتاه است و دیر یا زود رفتنی است. دوم به این دلیل که این گزارش قرار است به شورای امنیت سازمان ملل ارایه شود و برمبنای آن اقدامهایی صورت بگیرد، چه بهشکل توصیههای جدی و چه صدور قطعنامهای الزامآور. هر نتیجهای که داشته باشد، برای طالبان پیامد خواهد داشت؛ زیرا اگر طالبان به توصیههای آن تن داده و از غرور نظامیگری خود پایین بیایند و به مذاکره با مردم افغانستان راضی شوند، یک تحول کلان در تاریخ منازعات اخیر این کشور رخ خواهد داد. در واقع سه دهه است که مردم آرزو میکنند این گروه خشونتطلب جنگ را کنار بگذارد و به گفتوگو تمکین کند. در صورتی که طالبان با توصیههای سازمان ملل مخالفت نشان بدهند، دلایل کافی برای فشار آوردن بر آن فراهم خواهد شد و تداوم وضعیت کجدار و مریز کنونی دیگر توجیهی نخواهد داشت. پس از آن نوبت به فشارها میرسد، از قطع کمکها گرفته تا فراهم کردن فرصت برای مخالفان این گروه تا حمایت از مقاومتهای مردمی و تا اقدامهای جدیتری برای سقوط آن. از این جهت است که هم این گزارش و هم پیامد آن در شورای امنیت اهمیت پیدا میکند و امیدواری به شکستن بنبست کنونی را قوت میبخشد.
شکستن بنبست کنونی اما به معنای ختم بحران نیست و تنها یک گام بسیار ابتدایی برای رهایی از تنگنایی است که افغانستان گرفتار آن است. برای اینکه این گام ابتدایی به گامهای بزرگتر و تاثیرگذارتری بینجامد، لازم است فعالیتهای سیاسی اثرگذاری صورت بگیرد تا شورای امنیت به صدور قطعنامهای روشن و جدی اقدام کند. در این راستا باید چهرههای اثرگذار، نهادهای سیاسی و مدنی و احزاب و تشکلهای مختلف تلاش خود را افزایش ببخشند تا صدای دردآلود مردم به بند کشیده شنیده شود، واقعیت قضایا با روشنی بیشتری انعکاس یابد و تصمیمها در پرتو آن شکل بپذیرد.
یکی از عواملی که بدون شک بر این روند تاثیر خواهد گذاشت، وجود آلترناتیو است؛ یعنی باید عملا به جای گروههای خرد و ریزه ناهماهنگ و پراکنده در برابر طالبان، یک جبهه کلان سیاسی متشکل از گروههای سیاسی و مدنی مختلف به وجود بیاید و این کار باید بدون فوت وقت اتفاق بیفتد. در تمام دو سال و اندی که گذشت، جهان منتظر بود تا سایر گروههای سیاسی بر پراکندهگی خود چیره شوند و در هر گونه تعامل با طالبان یا اعمال فشار بر این گروه، وجود نیروی جایگزین در نظر گرفته شود. اما ناتوانی سایر گروهها در غلبه بر پراکندهگیها، اجازه نداد که این بنبست شکسته شود. اکنون وقت آن است که این صفحه ورق بخورد. به محض اینکه چنین انسجامی شکل بگیرد، ما شاهد تغییر حوادث به سمتوسوی جدیدی خواهیم بود؛ زیرا طالبان مؤلفههای کافی برای عقبنشینی و شکست دارند و موفقیت نسبی این گروه در این مدت بیشتر زاده پراکندهگی طرف مقابل بوده است، نه تواناییها و شایستهگیهای این گروه.
منطق طالبان در برابر طرح سازمان ملل و نقشه راهی که در گزارش به آن اشاره شده، سست و بیاعتبار است. این گروه ادعا میکند که نظام آن فراگیر است، در حالی که هیچ حزب و جریانی در ساختار قدرت سهیم نیست و حکومت بهشکل انحصارگرایانه در دست یک گروه قرار گرفته و جایی برای هیچ دیدگاه سیاسی دیگر باقی نمانده است. این کاستی عمیق و بنیادی در سلطه این گروه به حدی آشکار است که هیچ کس در جهان امروز نمیتواند انکارش کند، به شمول نزدیکترین حکومتهای منطقه با داشتن روابط بسیار گرم با آن. همه جهان بر این اجماع دارد و یکصدا تکرار میکند که افغانستان باید نظامی فراگیر داشته باشد؛ یعنی اینکه سلطه طالبان سلطه انحصاری یک گروه افراطی مسلح است و بس.
طالبان ادعا میکنند که مردم از حاکمیت آنها خشنودند، زیرا امنیت در کشور پیاده شده است؛ امنیتی که از سوی خود این گروه به خطر افتاده بود. هر آدم عاقلی میداند که برای تشخیص رضایت شهروندان یک جامعه، باید مکانیسمی مانند نظرخواهی، رایگیری یا رفراندوم به کار گرفته شود. در جایی که همه صداها خاموش است و همه اعتراضها با سرکوب مواجه میشود و همه منتقدان ناچار به ترک وطن میشوند، چه معیاری برای اثبات خشنودی مردم از حاکمیت آن وجود دارد؟ تنها در شرایط آزاد و دموکراتیک است که میتوان درصدی رضایت شهروندان از یک نظام را نشان داد و بس.
طالبان هر بار که سخن از ضرورت تشکیل دولت فراگیر را میشنوند، در حال میگویند که سیاستمداران ناکام گذشته جایی در قدرت ندارند. گویا از نظر این گروه، تنها نمایندهگان واقعی مردم سیاستمداران گذشتهاند و بقیه این چهل میلیون عددی نیستند که در محاسبات در نظر گرفته شوند. اینگونه نگاه به مردم، ناشی از درک سطحی و غلط این گروه از جامعه و از مردم است. چند نفر سیاستمدار، چه ناکام بوده باشند و چه کامیاب، و چه بدنام باشند و چه خوشنام، به هیچ صورت نمیتوانند نماینده تمامعیار یک کشور تلقی شوند، همچنان که نمیتوان خطاهای آنان را به پای همه ملت نوشت و به آن بهانه چهل میلیون شهروند یک سرزمین را از حق تعیین سرنوشتشان محروم کرد. درست است که چهرههای معروف سیاسی به رغم کارنامه سیاسی مناقشهبرانگیزشان، بخشی از موزاییک سیاست در افغانستان هستند، اما عرصه سیاسی و اجتماعی افغانستان بسیار فراختر از این است که بتوان آن را به حضور چند سیاستمدار محل مناقشه تقلیل داد. وقتی سخن از مشارکت مردم و حضور نیروهای سیاسی به میان میآید، هدف از آن حضور طرحها، برنامهها و راهکارهای سیاسی مختلفی است که هر کدام بازتابدهنده خواست بخشهایی از جامعه است و مردم به معنای سیاسی کلمه، به معنای آحاد ساکنان یک سرزمین نیست، بلکه به معنای خواستههای گروهی و دیدگاههای جمعی نیروهاست.
بنابراین، گزارش سازمان ملل متحد تاکید دارد که طالبان در وعدههایی که به جامعه جهانی داده بودند، ناکام مانده و فرصتی را که در این مدت در اختیار داشتند، نه برای اصلاح خود، بلکه در جهت تحکیم قدرت مطلقه خویش به کار گرفتهاند و از این رو باید منتظر تغییر روند حوادث به سمتوسوی دیگری باشند. اکنون نوبت دیگر گروههای مدنی و سیاسی است که با صفآرایی مجدد و در پیش گرفتن رویکردی استراتژیک، به شکلگیری نقطه عطف تاریخی برای عبور از بنبست و پایان بحران کمر ببندند.