دکتورین نظامی اصول و رهنمایی است که ارتش را برای مقابله با هر نوع تهدید داخلی و خارجی آماده نگه میدارد. کولد استارت دکتورین (Cold Start Doctrine) بهروزترین راهبرد نظامی هند است که برای مقابله با هر نوع تهدید متعارف و غیرمتعارف پاکستان طرحریزی شده است.
هند و پاکستان دشمن دیرینه همدیگرند. این دو کشور پس از جدا شدن در سال 1947 تا به امروز چهار جنگ متعارف را با هم تجربه کردهاند. تنها سه جنگ آن بر سر تسلط بر منطقه کشمیر بوده است. در طول این سالها هر دو رقیب همواره در حال برنامهریزی راهبردی نظامی و تقویت نیروهای نظامی خود بودهاند. در این میان پاکستان برای مقابله با هند سه راهبرد نظامی را در زمانهای متفاوت برگزیده است: جنگ متعارف، ترکیبی از جنگ متعارف – غیرمتعارف و جنگ ترکیبی که به آن جنگ هیبریدی نیز میگویند. از نظر زمانی این راهبردها به چند مرحله تقسیم شده است. راهبرد جنگ متعارف از سال 1947 تا سال 1965 در دستور کار ارتش پاکستان قرار داشت. از سال 1965 تا سال 1999 ترکیبی از جنگ متعارف – غیرمتعارف را برگزید. از سال 1999 تا امروز به جنگ ترکیبی یا جنگ هیبریدی رو آورده است.
قابل ذکر است که گذار پاکستان از یک راهبرد به راهبرد دیگر، نظر به ضرورت و شرایط زمانی بوده است که متخصصان نظامی دلایل آن را چنین برشمردهاند: نخست، جنگ متعارف پرهزینه است و اقتصاد پاکستان بیمار. بنابراین، نظامیان پاکستان تصمیم گرفتند تا از آن اجتناب کنند. دوم، سازمان ملل و قدرتهای بزرگ با حلوفصل یکطرفه موضوع کشمیر با استفاده از زور نظامی مخالفند. سوم، هر دو کشور مجهز به سلاح اتمیاند و هر نوع اقدام یکطرفه میتواند منجر به یک جنگ هستهای شود. بنابراین، هر نوع تنش در سطح بالا میتواند هر دو ملت را در یک جنگ هستهای تمامعیار قرار دهد. از این جهت پاکستان با تغییر استراتژی جنگ از متعارف به غیرمتعارف، تنش در سطح پایین را برای مقابله با هند برگزیده است.
در طرف دیگر هند که همیشه موضع خود را تدافعی و خود را قربانی سیاستهای پاکستان نشان داده، از زمان استقلال تا کنون نظر به زمان و شرایط مختلف سه راهبرد نظامی را برای مقابله با پاکستان طرح کرده است. نخستین راهبرد نظامی هند از سال 1947 تا سال 1980 بود. در آن دوره زمانی استراتژی نظامیـسیاسی هند دفاعی، عدم تحریک و غیرتهاجمی تعریف شد. دومین راهبرد نظامی هند استراتژی سندرجی (Sunderji) بود که از سال 1980 تا 2001 در دستور کار ارتش هند قرار داشت. نام آن راهبرد از نام وزیر دفاع اسبق هند کرشنا سندرجی مشتق شده است. آن راهبرد طوری طرحریزی شده بود که به واحدهای ارتش هند که در مرز با پاکستان قرار داشتند، اجازه میداد تا با یک حمله برقآسا به عمق خاک پاکستان نفوذ کنند و با ضربه محکم به مقر اصلی نیروهای پاکستان که در نزدیکی ایالات راجستان و پنجاب هند قرار دارند، توان نظامی پاکستان را از بین ببرند. اما آن راهبرد با مشکلات زیادی مواجه بود. یکی از آن مشکلات، فاصله دور واحدهای ارتش هند با مقر اصلی نیروهای نظامی هند که به آنCorps Strike میگویند، بود. ارتش هند در کل دارای سیزده سپاه (قولاردو)، سه فرقه زرهی، چهار لشکر پیادهنظام برای سازماندهی مجدد، هشت فرقه پیادهنظام و ده فرقه کوهستانی است. از میان این سیزده سپاه، سه سپاه آن اکثریت تجهیزات نظامی، زرهی و هوایی را در اختیار دارند. این سه سپاه در مناطق متورا(Mathura) ، امبالا (Ambala)و بهوپل (Bhupal) قرار دارند که فاصله بسیار زیاد با نیروهایی که در نزدیک مرز با پاکستان مستقر بودند، داشتند. ثانیاً، آن استراتژی پس از حمله تروریستی 2001 در دهلی که پارلمان هند را مورد هدف قرار داد، بهکلی اهمیت خود را از دست داد؛ چون پس از حمله تروریستی، ارتش هند عملیات پاراکرام (Operation Parakram) را با فرستادن هزاران نیرو به مرز پاکستان راهاندازی کرد. اما آن لشکرکشی عظیم با موجی از انتقادات بینالمللی، بهخصوص ایالات متحده امریکا، مواجه شد. استدلال بر این بود که اعزام اینقدر نیروی عظیم که مستلزم نیروی زرهی گسترده است، به هدف تجزیه پاکستان و بنابراین، ابزاری بسیار خام و غیرقابل انعطاف برای پاسخ به حملات تروریستی و سایر چالشهای غیرمستقیم است. از دید واقعگرایی هم آماده کردن و اعزام چنان نیروی عظیم برای به دست آوردن یک هدف محدود، منطقی به نظر نمیرسید. بناً نیاز به یک نگرش جدید بود تا برای همچو حوادث غیرمتعارف و غیرمستقیم راهبرد جدید ساخته شود. ثالثاً، ارتش پاکستان با آگاهی و به دست آوردن اطلاعات در مورد کارکرد آن راهبرد، توان دفاعی خود را بالا برده بود. در نتیجه، استراتژی سندرجی پیش از عملیاتی شدن شکست خورد.
بنابراین نظر به ارزیابی و هویدا شدن نواقص دکتورین سندرجی، هند در صدد طرح جایگزین برآمد. به همین ترتیب هند با فاصله گرفتن از سیاست کلاسیک خود (دفاعی، عدم تجاوز و عدم تحریک) و با الهام گرفتن از دکتورین قبلی، دکتورین نظامی جدیدی را طرحریزی کرد که به نام دکتورین کولد استارت یاد میشود.
دکتورین کولد استارت، راهبردی نظامی است که توسط نیروهای مسلح هند برای مقابله با هر نوع جنگ ممکن با پاکستان طرحریزی شده است. این راهبرد شامل بخشهای مختلفی از نیروهای زمینی و هوایی هند میشود تا عملیات تهاجمی را بهطور مشترک و هماهنگ در ظرف 48 ساعت پس از فرمان از جانب نخستوزیر، راهاندازی کنند.
این راهبرد مزیتهای بیشتری نسبت به راهبرد قبلی دارد. نخست، این استراتژی طوری طرح شده که در صورت تنش با پاکستان، به نیروهای متعارف ارتش هند اجازه میدهد تا حملات نظامی خود را بدون وقفه و با شدت ادامه بدهند تا از هر نوع ابتکار عمل توسط ارتش پاکستان که منجر به تلافی با سلاح هستهای یا اسلحه متعارف شود، جلوگیری کنند. دومین مزیتی که این دکتورین بر دکتورین سندرجی دارد، این است که جنگ را تا عمق خاک دشمن ادامه میدهد و آخرین تلاش خود را میکند تا توان نظامی دشمن را از بین ببرد، در حالی که در دکتورین سندرجی ارتش موظف به ترصد حرکات دشمن و متوقف ساختن آن تا رسیدن حمایت از Strike Corp بود تا بعد از آن حمله اصلی را آغاز کند. این دکتورین ارتش هند، بدون دادن فرصت تجدید قوا به دشمن و مداخله جامعه ملل، به نفوذ کردن در خاک دشمن و ضربه زدن ادامه میدهد. سومین مزیت این دکتورین، در آمادهگی سریع و اعزام نیرو به مناطق و خطوطی است که دشمن به آن نزدیک شده باشد. برای اجرای دکتورین سندرجی نیاز به زمان بیشتر یعنی تقریبا دو ماه بود؛ اما در دکتورین کولد استارت این زمان به 48 ساعت تقلیل یافته است.
اطلاعات در مورد این دکتورین فقط در حدی است که توسط بعضی پژوهشگران دفاعی و امنیتی هند و نظامیان متقاعد ارتش این کشور ارایه شده است. ارتش و حکومت هند تا هنوز کدام سند مدونی در مورد این راهبرد نشر نکرده است. حتا مقامهای نظامی هند داشتن چنین راهبردی را انکار میکنند و تاکید بر راهبرد کلاسیک هند، یعنی سیاست دفاعی عدم تجاوز و عدم تحریک دارند؛ اما در محافل اکادمیک هند سخن از داشتن چنین دکتورینی گرم است.