حشمتصمیم احمدزی – نویسنده و روزنامهنگار
صحنه سیاسی افغانستان در ماههای گذشته شاهد دو روایت صلح و انتخابات بوده که همگام با آن رسانههای داخلی و خارجی نیز در این پیرامون به گونهی جدی اطلاعرسانی کردهاند.
پرسش اساسی این است که از کدام دریچه باید به این دو ارزش نگاه کرد تا ارجحیت یکی بر دیگری را برای ما آشکار نماید؟
بدون شک هم صلح و هم انتخابات رابطه مستقیم با سرنوشت کشور دارد و رویکرد تقلیلگرایانه به هر کدامشان ممکن مسیر سیاسی کشور را به منجلاب هدایت کند. روی این امر باید نسبت به هر زمان دیگری سیاستمداران و کاندیدان ریاست جمهوری متوجه برنامههایشان باشند و نباید بدون درنظرداشت پسلرزههای آن گامی به پیش بگذارند.
در روند صلح یک مثلث وجود دارد که میتوان از طالبان، حکومت افغانستان، امریکا و جامعه جهانی نام برد که هر یک از این ضلعها، دیدگاه و نگرش خاص خود را در پروسه صلح دارند.
طالبان طی هژده سال جنگ با امریکا و حکومت افغانستان، کمترین انعطافی در سیاست از خود نشان ندادهاند، جز آتشبس سهروزه که همه را تشنهتر کرد و در انتظار آتشبس طولانی و صلح سرتاسری قرار داد.
– امریکا و جامعه جهانی: حضور امریکا و نیروهای نظامی ناتو در کشور، میتواند توجیهکننده جنگ نزد طالبان باشد، اما زمانی میتوان به صلح رسید که این نیروهای امریکایی نقش طرف را نه، بلکه نقش تسهیلکننده گفتوگو میان حکومت افغانستان و طالبان را بازی کنند.
حکومت افغانستان مهمترین طرف مذاکره با طالبان باید باشد که نقشه صلح را از جرگه صلح به دست آورده و گامهایی نیز در این قبال برداشته است که میتوان به رهایی زندانیان طالبان و دعوت طالبان برای گشودن دفتر در داخل خاک کشور اشاره کرد. اما در مقابل طالبان هیچ گامی را که ممکن به صلح منتهی میشد، برنداشتند و بر مذاکرات با امریکا پافشاری کردند.
در این میان اما مردم عام به کتلهای بین سه سنگ بزرگ میمانند که از هرسه طرف شاریده و از هر روز دیگر بیشتر فرسودهتر میشوند.
راهکار برونرفت از وضعیت چیست؟
تاریخ در حافظه دارد زمانی ما به بنبست رسیدیم که به نمایندهگی از آدرس مشروع مردم کسی روی صحنه وجود نداشته و تنظیمها بر اساس قومیت و گروههایی عرض اندام کردند که خلای مشروعیت مردمی، از آدرسهای بیرونی و قومی این تنظیمها را مشروعیت داده و نظام را با تمام پایههایش از ریشه کشیدند و این امر نه یک بار، بل چندین بار صورت گرفته و هر از گاهی بنیاد یک نظام جدید گذاشته شد.
اکنون نیز بحث از این مشروعیت است و خیلی هم خردمندانه است که نباید گروهها و یا تحریکهایی را اجازه دهیم که مبنای مشروعیت را از مردم به گروه تقلیل دهند.
روی این ملحوظ است که انتخابات ارجحیت دارد و اساس و پایه رسیدن به یک صلح میباشد.
بنا بر آن انتخابات و صلح هرچند جدا از هم بحث میشود، اما باید موازی به پیش برده شود. انتخابات زمینه صلح پایدار را فراهم میآورد و بدون برگزاری انتخابات به صلح نیمبند و مقطعی خواهیم رسید، نه به صلح ایدهآل که چهل سال سرگردان و در جستوجوی آن بودیم.
انتخابات مکمل و پیشمقدمه رسیدن به صلح است. طرفهای دخیل در جنگ/صلح باید روی برگزاری یک انتخابات سراسری و مردمی تمرکز کنند و در گام نخست همهی طرفها باید این اطمینان را پیدا بکنند که بعد از سپری شدن انتخابات و برقراری یک آتشبس، بازی برد-برد آغاز خواهد شد و کسی از دیگری سبقت نخواهد گرفت و روی رسیدن به خواست مشروع همهی طرفها چانهزنی خواهد شد.
برگزاری انتخابات که خلای مشروعیت را از بین ببرد و پس از آن نسخه صلح که عبارت از برقراری آتشبس و کاهش نیروهای خارجی از افغانستان میباشد، آغاز کار است.
به بیان ساده، سه گام تا رسیدن به یک صلح پایدار باید از سوی همهی طرفها برداشته شود:
اول: طالبان، حکومت و تمامی گروههای سیاسی بگذارند تا یک آدرس مردمی و مشروع روی کار بیاید که از تمامی اقشار نمایندهگی کند، نه از یک جرگه و یا چند شخص.
دوم: طالبان در مناطق تحت تسلط خود اجازه دهند تا مردم از حق رأیشان استفاده کنند و تمامی امکانات و مواد مقدماتی باید از سوی حکومت در این مناطق فراهم شود و جامعه بینالملل در حد ناظر بر این روند از چگونهگی برگزاری انتخابات نظارت کند.
سوم: بعد از انتخابات و مطابق به خواست لویهجرگه صلح، امریکا و ناتو نیروهایشان را در افغانستان کاهش داده و زمینه گفتوگوهای رودررو بین حکومت تازه تشکیل افغانستان و طالبان را فراهم آورند و در گام بعدی پس از یک آتشبس، هر دو جناح روی چندوچون حضور نظامیان امریکایی و منافع کشور بحث و چانهزنی کنند.
تجارب تلخ گذشته نشان داده که نظامها بنا بر نبود مشروعیت مردمی نتوانستهاند خودشان را حفظ بکنند و مشروعیت این بار باید از حکومت که قرار است انتخابات آن در ششم میزان صورت گیرد، گرفته شود.
ناگفته نباید گذاشت که بدون حضور نظامی امریکا و وجود یک سقف ایمن، دشوار است که بتوانیم از افتادن به دام همسایهها و یا جنگهای داخلی نجات یابیم. به همین دلیل است که نباید تنها طالبان تصمیم بگیرند که کیها در اینجا حضور داشته و یا نداشته باشند. این را باید «لویهجرگه» تصمیم بگیرد که کی و با در نظر داشت کدام شرایط میتواند در افغانستان حضور داشته باشد.
این گامها، ساده و زودرس بوده و تجاربی از عملی شدن آنها نیز به نوعی وجود دارد. تنها چیزی را که میخواهد، تعهد رسیدن به یک صلح و نظام مشروع است تا طرفها خواستها و مطالبات خویش را در نشستهای رودررو در میان بگذارند.