مصطفا کمال اتاتورک تقریباً همزمان با رضاشاه میرپنج در ایران و امانالله خان در افغانستان، در راس قدرت قرار گرفت و ترکیه مدرن را بنیان گذاشت. ترکیه در این 100 سال، فراز و نشیب زیادی را تجربه کرده و شکستها و پیروزیهایی را دیده است. ما بهعنوان شهروندان کشور فلاکتزده افغانستان، وقتی میخواهیم به جمعبندی سریع از این 100 سال برسیم، از خود میپرسیم: در حال حاضر ترکیه در چه وضعی قرار دارد و ما در چه حالتی قرار داریم؟ طبعاً مقایسه افغانستان با ترکیه و بازخوانی حوادثی که بر این دو کشور در 100 سال اخیر گذشته، ما را غمگین و افسرده میکند و وجدانهای ما را میآزارد، لیکن لازم است برای رسیدن به خودشناسی به هدف یافتن راهی برای خروج از این وضعیت مصیبتبار، از ایندست کارهای ناخوشایند انجام دهیم.
قطع نظر از اینکه چه کسی برنده انتخابات ریاست جمهوری ترکیه در دور دوم خواهد شد، برگزاری انتخابات در فضای دموکراتیک و رقابتی و با حضور حدود 90 درصد واجدان شرایط، موفقیتی بزرگ برای ترکیه به حساب میآید. این واقعه بیانگر آن است که دموکراسی در ترکیه نهادینه شده و موانع را پشت سر گذاشته است. تاریخ 100 سال اخیر ترکیه بارها گواه براندازی حکومتهای منتخب از سوی نظامیان بوده است، اما اگر از حق و انصاف نگذریم، یکی از دستاوردهای کلان رجب طیب اردوغان در 20 سال حکمرانیاش این بوده که دست نظامیان را از دخالت در روندهای دموکراتیک قطع کرده است. او در این راه با چالشهای فراوانی دست به گریبان شد، ولی سرانجام موفق شد نظامیان را سر جایشان بنشاند و سایه آنان را از سر نظام سیاسی کشورش کم کند.
چه اردوغان را دوست داشته باشیم و چه از او منتفر باشیم، نقش وی را در شکلدهی تاریخ معاصر ترکیه نمیتوان نادیده انگاشت. بعضی وی را مهمترین شخصیت پس از اتاتورک در تاریخ ترکیه میدانند. اگر این نکته را در نظر آوریم که او در این 20 سال، در عرصههای مختلف به دستاوردهای قابل ملاحظه دست یافته و چهره ترکیه را بهکلی عوض کرده، آنگاه منصفانهتر در مورد او سخن خواهیم زد. یادمان باشد که اردوغان به زور و تغلب و تقلب، نظام پارلمانی ترکیه را به ریاستی تعدیل نکرده، بلکه با استفاده از سازوکارهای دموکراتیک به این مأمول دست یافته است. در همه دموکراسیهای جهان، این قبیل اتفاقات معمول است.
حزب عدالت و توسعه به رهبری اردوغان برای مدت 20 سال سکان قدرت را در دست داشت. اینکه در یک کشور اسلامی که سابقه استبداد و فردمحوری و دیکتاتوری هم دارد، حزبی بر سر اقتدار حاضر میشود در فضایی آزاد و رقابتی با حریفان سیاسیاش پنجه در پنجه بیندازد و در طی روندی دموکراتیک بخت خود را برای در قدرت ماندن بیازماید، مسلماً بیانگر باورمند بودن رهبری آن حزب به دموکراسی و قواعد بازی سیاسی است. بعضی از رسانههای غربی همواره در پی این هستند که باورمندی اردوغان به دموکراسی را زیر سوال ببرند و حتا یکی از روزنامههای غربی از شهروندان ترکیه خواسته بود تا با شرکت در انتخابات به دیکتاتوری پایان دهند. اصل مطلب این است که غربیها با اردوغان بر سر مسایل دیگر اختلاف نظر دارند و موضوع دموکراسی را پیراهن عثمان میسازند.
حضور پرشور و جدی احزاب در فضای سیاسی ترکیه نمایانگر نهادینه شدن دموکراسی در این کشور است. در کشورهای اسلامی کمتر اتفاق میافتد که حزب بر سر اقتدار و برخوردار از رهبری کاریزماتیک و کارآزموده، با احزابی مواجه شود که قدرتش را در انتخابات به چالش بکشند و حتا آن را از دستش بربایند. چنین چیزی همین حالا در ترکیه در حال روی دادن است. در دموکراسیها و جمهوریهای قلابی با اپوزیسیون بهعنوان دشمن برخورد صورت میگیرد و با بهکارگیری انواع حیلهها کوشش میشود که رقیبان از بازی حذف شوند.
بسیاری از کشورهای اسلامی همزمان با ترکیه با مدرنیته آشنا شدند و کوشش کردند شیوهای مناسب را برای مواجهه با تحولات جدید پیدا کنند. بسیاری از این کشورها در این راه تا حدی پیش رفتند و بعضی از آنها دچار رکود یا عقبگرد شدند. مطالعه تاریخ ترکیه مدرن، سایر کشورهای اسلامی را قادر میسازد تا به اشتباهات و خطاهای خود پی ببرند و در یافتن پاسخ به این سوال که چرا ترکیه رو به جلو حرکت کرد و ما هنوز هم در خم یک کوچه هستیم، یاری میرساند. تاریخ پرتلاطم ترکیه معاصر میتواند آیینهای باشد تا چهره واقعی خود را بهدرستی بشناسیم و بدانیم که در چه وضعی قرار داریم.
ما باید تحولاتی را که در 20 سی سال اخیر در ترکیه صورت گرفته و این کشور را از یک کشور منزوی و بیگانهستیز به سرزمینی توریستی و پرجاذبه برای سرمایهگذاران خارجی تبدیل کرده، بهخوبی مطالعه کنیم. طبعاً بررسی این برهه زمانی، نکات بسیاری را برای ما میآموزد. یکی از این نکات این است که برای استفاده از فرصتها و اصلاح امور در سطح یک کشور بزرگ، حتا ربع قرن هم کافی است. بسیاری از کشورهای جهان در همین سی ـ چهل سال اخیر از فرش به عرش رسیده و دنیا را به شگفتی وا داشتهاند.
یک فرصت بیستساله طلایی (2001-2021) برای ما نیز میسر شد، اما متاسفانه نظر به عوامل مختلف، نتوانستیم از آن بهدرستی بهره ببریم. اگر از ظرفیت بالای انسانی برخوردار میبودیم، اگر سیاستمداران ما آیندهنگر میبودند و منافع ملی در اولویتشان قرار میداشت، اگر مدرنیستهای ما دچار افراط و ناشیگری نمیشدند و در برنامههای خود اوضاع فرهنگی و اجتماعی افغانستان را در نظر میگرفتند و اگر رهبران سیاسی ما به آن اندازه از هشیاری و فراست بهرهور میبودند که سیاستهای شیطانی همسایهگان و کشورهای منطقه را با شکست مواجه میکردند، به احتمال زیاد با این سرعت وحشتناک دچار عقبگرد نمیشدیم و گروهی بر ما مسلط نمیشد که حامل افکار متعلق به هزار سال قبل است و هیچ سنخیتی با جهان کنونی ندارد.
مقایسه شکل و شیوه برگزاری انتخاباتهای ما با شیوه برگزاری انتخابات اخیر ترکیه، عرق شرم بر پیشانی ما مینشاند. به یاد داریم که در 20 سال نظم جمهوری پس از بن، چندین انتخابات پر از تقلب و دستکاری و جعل و تزویر برگزار کردیم. در جریان آن انتخاباتها صحنههای عجیب و شرمآوری به وجود میآمد. در آخرین انتخابات ریاست جمهوری، حدود یک میلیون نفر در رایدهی شرکت کرده بودند، اما شمارش آرای آنها تا یک سال به درازا کشید. این در حالی است که نهاد برگزارکننده انتخابات در ترکیه، آرای بیش از 60 میلیون نفر را در حدود 17 ساعت شمارش کرد.
ما وقتی اقتدار خیرهکننده نظام سیاسی ترکیه و عظمت و شکوه دموکراسی را در این کشور میبینیم، حتماً در ذهن ما سوالهای زیادی خلجان میکند، از جمله اینکه چرا ما هیچگاه نتوانستیم روندهای پیشرو و ترقیخواه را به سرمنزل مقصود برسانیم؟ چرا حرفهای سیدجمالالدین افغانی و مصلحانی شبیه او هیچوقت در کشور ما خریدار نداشته است؟ چرا امانالله خان نهتنها به موفقیتی نرسید، بلکه برای سالهای دراز حرکتهای ترقیخواه را از صحنه بیرون کرد؟ چرا دهه دموکراسی در اواخر حکمرانی ظاهرشاه مثل حباب ترکید و با کودتای سفید داوودخان ضرب صفر شد؟ چرا ما از 20 سال نظام جمهوری پس از معاهده بن، برای کسب دستاوردهای بزرگ در عرصههای مختلف نتوانستیم بهره ببریم؟ چرا هرازگاهی گروههای مرتجع و عقبگرا فرصت مییابند تا امیدهای اندک را هم از بین ببرند و جامعه را در تاریکی مطلق قرار دهند؟ چرا با وجود آنکه جریانهای روشناندیش در کشور ما سابقه طولانی دارند، هنوز هم نتوانستهاند به چالشی جدی در برابر مرتجعان بدل شوند؟ چرا نخبهگان ما توان به دست آوردن افکار عمومی را ندارند؟ چرا ارتجاع هیچوقت از پا نمیایستد و همواره ابتکار عمل را در دست دارد؟