دکتر شریعتی میگفت: «بمانیم تا کاری بکنیم، نه اینکه کاری بکنیم تا بمانیم.» آری، در چنین شرایط دشوار و سنگین که آدمی از سایهاش میهراسد، راهاندازی نمایشگاه کتاب در دل خیابانهای غرق در خوف و خطر کابل، در پهلوی اشاعه دانایی و آگاهی، فریاد اعتراض، پایداری و روشن نگهداری چراغ دانش، خرد و کار برای آبیاری درخت بیداری است. هر یک از این رفتارها، استقامت و پایداری معنا میدهد؛ مخالفت نرم اما مقاوم در برابر جهالت، تکرویی، تاریکاندیشی و بازگشتگرایی. نمایش کتاب در کابل، در حکم کار کردن برای ماندن، برای رهایی، برای ترویج دانایی، برای بیداری و برای آزادی است. بلی، به سخن فرناندو پسوا، «کتاب میخوانم؛ زیرا که زندهگی مرا بس نیست.»
این نمایشگاه، یک پیام بنیادین و روشن دارد: کابل و کابلیان ـ کسانی که انسانی میاندیشند و به انسانیت باور دارند و خواستشان آزادهگی است ـ تحجر، تکروی و تکگرایی را نمیپذیرند. در بیست سالی که گذشت، کابل همواره خانه اعتراضها، انتقادها، راهپیماییها و عدالتخواهیهای انسانهای آزاده بود. اکنون نیز، دل خونین خویش را روی کتاب گشوده است تا چراغ حکمت، خرد، دانایی و دادگری، فراگیر و فراگستر گردد و آفتاب آزادی «رشتهرشته میان خانهها تقسیم شود».
نمایشگاه کتاب در دل جادههای پر از استکبار و استبداد کابل، یک هدف واضح دارد: انسانیت زنده است، اعتراض زنده است، دانایی نفس میکشد و پایداری، زندان و تاریکی را نمیشناسد. دانش، دانایی و آگاهی از دل تاریکی و جهالت میروید، در دامن آن پرورش مییابد و به سوی پیروزی و رستگاری مسیر میپیماید. به دیگر سخن، دانش، روشناییبخش است. دانش، دانایی و آگاهی تولید میکند و آگاهی و دانایی، ریشههای تبعیض، تعصب، بربریت و ددصفتی را میسوزاند. دانایی و آگاهی ـ همچنان که قرآن در آیه 257 سوره بقره اشاره کرده است ـ از تاریکی به سوی نور و روشنایی حرکت میکند. دانش، سر از گریبان تاریکی و جهالت برون میکند و به سوی نور و روشنایی راه میپیماید. چراغ دانش، دانایی و بیداری زوالپذیر نیست.
این نمایشگاه برمیتابد که کابل، کابل بیستوچند سال پیش نیست که در برابر بیعدالتیها، بیدادیها و بیسامانیها سر در گریبان سکوت و تسلیم فرو کند و تماشاگر یکهتازی، زورگویی و تزویرگری باشد. کابل، بیست سال تمام، دانایی تنفس کرده است، آگاهی تولید کرده است و گذرگاه بیداری بوده است. کابل به عقب برنمیگردد. کابل، بار دیگر در گودال ظلمت و بدبختی فرو نمیرود. کابل میایستد تا رهایی، آزادی و آزادهگی معنامند شود.
نمایشگاه کتاب در دل خیابانهای پر از خشم و نفرت کابل، پیامش به جهانیان است که انسان این سرزمین دردمند و گرفتار بیماریهای درمانناپذیر، عزت، شرافت، وقار و آزادهگی میخواهد؛ آزادهگیای که حق انسانیاش است. نمایشگاه کتاب در دل کابل نشان میدهد که کابل، مسلح به معرفت و دانایی است. مسلح به آگاهی و بیداری است و تا تحقق اهدافش میرزمد. آری، برای اثبات موجودیت خود، باید از هیچ تلاشی کوتاهی نکرد. ممکن است آزادی بهسختی به دست بیاید، ولی ارزشش را دارد.
فرهنگ، در رویندهگی، بالندهگی و ساختارمندی جامعه نقشی برجسته و چشمگیر دارد. به سخن دکتر شریعتی، «فرهنگ، شخصیت جامعه را تعریف میکند.» از این نظرگاه، جامعه آراسته به فرهنگ و ارزشپسند، جامعه شخصیتمدار است. راهاندازی نمایشگاه کتاب در ضمیر کابل، نمایشگر شخصیت و منش وجودی کابل و کابل برتابنده شالوده فکر و اندیشه شهروندانش است.
کتاب یک ابزار مبازره مدرن است. انسان آگاه با راهاندازی نمایشگاه کتاب، نقشه مبارزهاش را ترسیم میکند. گونتر گرانس، عقیده داشت که «نویسنده، وجدان یک ملت نیست. وظیفه او، برملاسازی خطاهای یک ملت است.» در سرزمینی که صدای نویسنده در حال خاموشی و زوال است، راهاندازی نمایشگاه کتاب، فریاد بیداری است، فریاد آگاهی است، صدای زیستن است، فریاد آزادهگی است، فریاد عدالت است، فریاد برابری است.
این سرزمین، ستمپذیر نیست. روح این سرزمین، وجدان این سرزمین و خاک این سرزمین، ستمبر پرورش نمیدهد. فرجام به سخن به زبان لطیف هلمت:
سرزمین من تابوتی نیست
که به خاکش توان سپرد…
سرزمین من بمبی است،
روزی منفجر خواهد شد
تا آفتاب
رشتهرشته تقسیم شود
میان خانهها…