رساله تحت عنوان «تحفةالملوک» به فرمان امیر عبدالرحمان خان، موسس افغانستان نوین، به اهتمام گل محمدخان درانی محمدزایی و به دستنویس حافظ حیدرعلی در سال ۱۸۹۴م در مطبعه دارالسلطنه کابل به چاپ رسیده است. این رساله دارای چهل بخش بوده که هر بخش آن دارای چهار نصحیت میباشد. رساله تحفةالملوک در ۴۴ برگه به دست نشر سپرده شده است. همان گونه که خواندن هر کتاب از مزایای درست و نادرست، خوب و بد برخودار میباشد؛ این اثر نیز پندها و اندرزهای آموزنده و خوبی در خود دارد. اما آنچه که در این نوشته توجه من را بیشتر به خود جلب کرد، رویکرد زنستیزانه یک اثر چاپ شده دولتی بوده که به فرمان فرد نخست مملکت نوشته شده است. در رساله فوق، پنج بار از زنان بهگونه توهینآمیز یاد شده و یک بار هم تعدد زوجات را نفع نموه است. طبق مقدمه این رساله، نصایح آن از کتابهای ماقبل جمعآوری گردیده و برای بقای اخلاق، دین، دولت، ملک و ملت افغانستان سفارش به خواندن آن شده است.
درباب ششم، نصیحت سوم این نوشته، مردان را پند به عدم عملکرد به قول زنان نموده و وفاداری به قول آنها را پشیمانی میخواند. این پندار تا کنون در جامعه مردسالار افغانستان بهخصوص در میان قبایل، حاکم است که مردان نباید به قول زنان عمل کنند. در نصیحت باب فوقالذکر چنین آمده است:
در آنکه چهار چیز را نباید کرد تا به حسرت نباشد: الف – رجوع کارها به ناسزایان. ب – نیکویی کردن با ناکسان.
ج – عمل کردن به قول زنان.
د – فسق و فجور و عصیان.
درباب هجدهم، نصیحت چهارم این اثر، مردان را پند به این شده است که از دوستی با زنان نباید مغرور باشند. یعنی دوستی با مردان، غرور دارد، ولی با زنان هرگز. دوستی با زنان در جامعه کنونی افغانستان نیز به یک تابو میماند. جامعهای که دچار فقر فرهنگی، فقر جنسی و حاکمیت ذهنیت زنستیزانه قبیلهای است، حتا صحبت کردن یک زن با مرد را به مثابه رابطه جنسی میپندارند و صدها بهتان و ناسزا به زنان پاکدامن این سرزمین میبندند. در حالیکه بهتانگران بیشتر از دیگران از حرص و فقر جنسی متوصل به این ناسزاگویی میشوند. درباب متذکره در رساله یادشده، چنین نوشته شده است:
در آنکه چهار چیز مغرور نباید شد: الف – قرب سلطان. ب – زهد شادان. ج – نصیحت حاسدان. د – دوستی زنان.
درباب بیست و دوم، نصیحت چهارم رساله مذکور، اعتماد کردن به قول زنان را شقاوت دانسته است. اصطلاح مشهوری در میان مردان کشورهای آسیای مرکزی و خاور میانه وجود دارد که «قول مردها قول است». این به معنای تعهد به امری از سوی مردان میباشد که در انجام آن با عهد و یا قول، به جانب مقابل اطمینان میدهند. در این پندار، قول یا عهد زنان در مقایسه با مردان چندان مورد اعتماد نمیباشد. من نمیدانم که آیا چنین پنداری در میان مردان اقوام و ملل دیگر جهان نیز وجود دارد یا خیر. ولی جامعه مردسالار افغانستان به این امر باور دارد. در واقع، این پدیده ریشه قدیمی در فرهنگ و باورهای دینی و اجتماعی این سرزمین دارد. در باب یاد شده، رساله تحفةالملوک چنین نوشته شده است:
در آنکه چهار چیز دلیل شقاوت است: الف – صحبت داشتن با جاهلان. ب – دوستی کردن با بدان. ج – نصیحت شنیدن از فضولان. د – اعتماد کردن به قول زنان
درباب سیوهفتم، نصیحت دوم اين رساله، توقع از زنان به چشم وفا داشتن را نشان نادانی مردان دانسته است. این را تجربه بشر ثابت ساخته است که مردها نسبت به زنها به مراتب بیوفاتر بوده و بخشی از آن برمیگردد به عواملی همچون خصوصیات فردی، بسترهای اجتماعی، برداشتهای فرهنگی، عدم ارضای جنسی و تعددطلبی آنها. اما از اینکه زنان بیشتر تکخواه هستند، نسبت به مردان کمتر بیوفایی میکنند. به هر صورت، برمیگردیم به باب فوقالذکر که چنین بیان کرده است:
در آنکه چهار چیز دلیل نادانی است: الف – با ناآزموده گستاخی کردن. ب – از زنان چشم وفا داشتن. ج – از ابلهان ایمن بودن. د – بر کودکان و خردان اعتماد کردن.
درباب سیوهشتم، نصیحت چهارم این نوشته، صحبت کردن با زنان پیر را موجب نقصان مردان میداند. آنچه را که در عصر حاضر علم جامعهشناسی بیان میدارد که عملکرد فردی و تجربیات شخصی را نمیشود تعمیم اجتماعی و گروهی داد. ممکن یک زن پیر که حافظه و تحلیل خویش را از قضایا، پدیدههای اجتماعی و رفتارهای فردی و گروهی از دست داده باشد، نمیتوان آن را بر تمام زنان کهنسال عمومیت داد. همین طور، تعداد زیادی از مردان که به سن کهولت میرسند، با مشکلات ضعیفی در حافظه و ناتوانی در تحلیل مسایل دچار میشوند. از طرفی هم در جامعه مردسالار افغانستان، بعضی از زنان پیر را منشاء شیطنت، سخنچینی، منافقت و نزاع در بین خانوادهها میدانند. ممکن است، هدف از منع صبحت با زنان پیر در مساله یاد شده نهفته باشد. به هر حال، این طرز نگاه بر زنان پیر، توهینآمیز و ناپسند است. در باب مطرح شده رساله فوق، در زمینه چنین نوشته شده است:
در آنکه چهار چیز موجب نقصان است: الف – عمر است و بیم مرگ است. ب – به سیری گرمابه رفتن. ج – به سیری مجامعت و مباشرت کردن. د – با زنان پیر صحبت داشتن.
درباب سیوسوم نصیحت سوم رساله یادشده، زنان زیاد را سبب تضعیف مردان میداند. ممکن هدف او از زنان بسیار، تعدد زوجات باشد. این در حالی است که خود عبدالرحمان خان و درباریان او، زنان زیادی را در نکاح خویش و یا بهشکل کنیز در اختیار داشتند. این گفتار به آن متلی میماند که کسی خودش عمل زشتی را انجام میدهد، ولی دیگران را پند برای ممنوع بودن انجام آن کار میدهد. نصیحت مندرج تحفةالملوک در این باب، این گونه بیان میشود: در آنکه چهار چیز، شخص را ضعیف میکند: الف – دشمن بسیار. ب – قرض بیشمار. ج – زنان بسیار. د – عیال مع قلتهالمال.
پدیده زنستیزی در افغانستان، بستر اجتماعی -فرهنگی، ذهنیت قبیلهای و برداشتهای ناصواب دینی دارد. این پدیده نامیمون از سوی عدهای از دولتمردان، ملاها و رهبران مافیایی قبیلهای از سدهها به اینسو تبلیغ شده و برچیدن آن از اذهان عامه مردم افغانستان، نیاز به استقرار یک دولت عدالتمحور، همهشمول، آزاد و دموکراتیک دارد.