برگردان: محمدصابر صدیقی، استاد اقتصاد دانشگاه خصوصی کابل – افغانستان
برای اولین بار بانک جهانی دریافته است که درآمد واقعی مجموعی چین کمی بیشتر از درآمد واقعی مجموعی ایالات متحده امریکا است.
«علیرغم ارقام بانک جهانی، ایالات متحده امریکا از نظر اندازه اقتصادی به حد متفاوتی از اقتصاد چین فاصله دارد».
برنامه مقایسه بینالمللی بانک جهانی (ICP) به تازهگی آخرین گزارش خود درباره سطح قیمتها و تولید ناخالص داخلی در 176 کشور جهان را منتشر کرده که نتایج آن قابل توجه است. برای اولین بار، ICP دریافته است که درآمد واقعی مجموعی چین (تعدیل شده در تورم) کمی بالاتر از ایالات متحده امریکا است. از نظر شرایط تعادل قدرت خرید و یا Purchasing Power parity، تولید ناخالص داخلی 2017 چین 19.617 تُن بود، در حالی که از ایالات متحده امریکا 19.519 تُن بود.
البته وقتی کل درآمد چین بر جمعیت انبوه آن تقسیم شود، تصویر تغییر میکند. اگرچه درآمد سرانه چین از مصر بیشتر است، اما در سطح جهانی در عقب قطار، عقب برازیل، ایران، تایلند و مکسیکو قرار دارد.
در هر صورت، دو مفهوم – درآمد کُل و درآمد سرانه – هر یک دارای پیآمدهای مشخصی برای جیوپولیتیک هستند، بنابراین باید آنها را جداگانه در نظر گرفت. چین میخواهد مانند کشورهای در حال توسعه (حداقل در مذاکرات تجاری) در نظر گرفته شود و دادههای درآمد سرانه ICP نشان میدهد که دقیقاً همینطور است. اما وقتی صحبت از سیاست قدرت و نفوذ چین در نهادهای بینالمللی میشود، درآمد کل اهمیت بیشتری دارد.
ICP یا برنامه مقایسه بینالمللی بانک جهانی کشورها را بر اساس تعادل قدرت خرید و یا Purchasing Power parity مقایسه میکند که روشی مناسب هنگام محاسبه درآمد سرانه است، اما هنگام ارزیابی قدرت جیوپولیتیک بالقوه، مشکلساز است. در مورد سوال اخیر، با یک رویکرد بهتر میتوان تولید ناخالص داخلی ملی را با نرخ واقعی ارز مقایسه کرد. در این صورت اقتصاد ایالات متحده امریکا به نظر میرسد هنوز خیلی زیاد از چین جلوتر قرار دارد.
هنگامی که ICP یا برنامه مقایسه بینالمللی بانک جهانی آخرین گزارش خود را از شش سال پیش منتشر کرد، یک سریال رسانهای ایجاد کرد، با عناوینی در روزنامههایی همچون فایننشل تایمز «چین آماده است تا امسال عنوان قدرت اقتصادی برتر از ایالات متحده امریکا در جهان را در به خود منتقل کند». این اقدامات ICP، مربوط به سال 2011، نشان داد که تولید ناخالص داخلی چین به سرعت در حال افزایش نسبت به ایالات متحده امریکا بوده است. به زودی پس از آن، گزارش شد که حادثه واقعاً اتفاق افتاده است، حداقل مطابق دادههای رشد ملی که بین معیارهای ششساله ICP گزارش شده بود.
اما باز هم این یافتهها بر اساس مطالعات دادههای PPP بود. مشکلی که اقتصاددانان بینالمللی با آن آشنا هستند، این است که میزان تولید چین و امریکا هر کدام با ارز مربوطه در کشور اندازهگیری میشود. چگونه باید اعداد را طوری ترجمه و تفسیر کرد که قابل مقایسه باشند؟
راه حل بارز استفاده از نرخ ارزی معاصر (Contemporaneous Exchange Rate) است: تولید ناخالص داخلی اندازهگیری شده ین واحد پولی چین را با نرخ تبادله آن به دالر با نرخ تبادله هر ین ضرب کنید، طوری که به دالر بیان شود. با این شرایط، طبق آخرین ارقام، اقتصاد ایالات متحده امریکا (19.519 تُن) هنوز بیش از 50٪ بزرگتر از چین (12.144 تُن) است.
در مقابل، اندازهگیری تولید ناخالص داخلی از نظر PPP برای مقایسه معیارهای زندهگی مناسبتر است، زیرا این واقعیت را نشان میدهد که بسیاری از محصولات و خدمات در چین ارزانتر از ایالات متحده امریکا است. به طور کلی، یک ین مصرف شده در چین بسیار زیاد باارزشتر از یک ین مصرف شده در خارج از کشور خواهد بود. در حالی که برخی اجناس تجارتی بینالمللی قیمتهای مشابه دارند، مواردی مانند اصلاح موی – خدمتی که امکان صادرات یا واردات آن به راحتی وجود ندارد – در چین ارزانتر از ایالات متحده امریکا است.
اندازهگیری PPP کاربرد زیادی دارد، اما ارزیابی قدرت جیوپولیتیک یکی از این موارد نیست. پاسخ به سوال اصلی که بیشتر مفسران تمرکز میکنند، این است: «چگونه قدرت اقتصادی چین در رقابت با ایالات متحده امریکا، گسترده است؟»
برای این موضوع، یک بررسی مهمتر به عنوان مثال، چین چه مقدار پول به صندوق بینالمللی پول و سایر نهادهای چندجانبه کمک کرده میتواند و در مقابل چه مقدار قدرت رایدهی در آن سازمانها کسب خواهد کرد. نکته دیگر، دیدگاه سایر کشورها با ادعاهای رقابتی در آبهای چین جنوبی است. چین چه تعداد از کشتیها را در این آبها میتواند خریداری کند، بسازد و مستقر کند؟ برای این و سایر سوالات جیوپولیتیکی، تکیه بر تولید ناخالص داخلی چین با نرخ ارز فعلی مفید است. مساله این نیست که چه تعداد مصرفکننده اصلاح موی چینایی میتوانند این خدمت را خریداری کنند، بلکه مساله این است که ین چینایی چه قدرت خرید در بازارهای جهانی دارد.
مطمیناً برخی اظهار داشتهاند كه صندوق بینالمللی پول برای اهداف بسیار محدود در گزارشهای چشمانداز اقتصادی جهانی خود، تولید ناخالص داخلی را به PPP ارایه میدهد؛ اما صندوق بینالمللی پول در مورد اینكه کدام کشور اقتصاد بزرگتر است، موضعگیری نمیكند.
نزدیکترین مورد برای ارایه موقعیت رسمی آن سازمان، فرمول آن است که واگذاری اسهام سهمیه به کشورهای عضو را هدایت میکند. در اینجا، اندازهگیری تولید ناخالص داخلی وزنهبرداری میشود که 60٪ آن با نرخ ارز در بازار و فقط 40٪ آن با نرخ PPP محاسبه میشود (شاخص تولید ناخالص داخلی نیمی از کل فرمول را تشکیل میدهد؛ سایر اقدامات، از جمله باز بودن تجارت، نیمی دیگر را شامل میشود).
صندوق بینالمللی پول اندازه سهمیه را جدی میگیرد. برای مثال، اگر چین سهمیه بالاتری از ایالات متحده امریکا به دست آورد، اساسنامه صندوق به این امر اشاره دارد تا دفتر اصلی خود را از واشنگتن دیسی به پکن منتقل کند. در حال حاضر چین سهمیه کمتری نسبت به ایالات متحده امریکا در صندوق بینالمللی پول دارد، ولی در اداره رییس جمهور ترمپ ایالات متحده امریکا از سازمانهایی چون سازمان تجارت جهانی، ناتو و سازمان صحی جهانی از مسوولیت شانه خالی کرده است و چیناییها در حال پُر کردن این خالیگاهها هستند. ایالات متحده امریکا برای رهبری و برقراری نظم جهانی همچو 75 سال گذشته با مشکلات مالی و اقتصادی مواجه نیست، ولی در زمان اداره دونالد ترمپ این حقیقت را از یاد برد که رهبری درست و قدرت آن همچنان برای نظم جهانی توسط امریکا مهم به شمار میرود.