در تاریخ بشر بارها اتفاق افتاده است که دین و مذهب یگانه ابزار سیاسی در خدمت رهبران مذهبی بوده است که گاهی رهبران دینیـمذهبی برای منافع خود بهره سیاسی و اقتصادی بردهاند. کاملاً مشخص است که دین و مذهب در دست رهبران دینی بوده و بیشترین سود سیاسی و اقتصادی را از آن گرفتهاند. خلاف تعریف دین و مذهب که باید مایه سعادت و آسایش بشر باشد، آنچه سهم عوام و شهروندان از دین و مذهب شده جز قربانی دادن در راه دین و رنج و عذابی که روی دوش انسانهای عادی میماند، چیزی نبوده است. خیر و نفعش سهم رهبران دینی بوده و چیزی برای عوام به ارمغان نیاورده است. گویا دین و مذهب برای خدمت به قشر خاصی است که از آن حاصل سیاسی و اقتصادی ببرند.
طالبان در طول 20 سال حضور امریکا و جامعه جهانی، در برابر دولت و ملت خود جنگیدند. دولت را دستنشانده غرب و بیگانهگان میدانستند و مأموران دولت پیشین را نیروهای اجیر کفار خطاب میکردند که با «پول کثیف ممالک کفار» اعاشه و اباته میشوند. حتا در جوامع جنوبی و شرقی افغانستان که بیشتر تحت تسلط افکار طالبانی قرار داشتند، نظامیانی که در دولت کار میکردند، طرد اجتماعی شدند و از خوردن نان آنان خودداری میشد، با این فرض که نان مأمور دولت حلال و پاک نیست. آنها تبلیغ میکردند که این نان با پول غرب و «جوامع کفار» تأمین میشود. طالبان محمولههای گندم کمکهای جهانی را نیز آتش زدند، زیرساختها را ویران کردند و دهها هزار سرباز پولیس و اردوی دولت را کشتند. هزاران انسان را به جرم همکار بودن با موسسات خارجی و حقوق بشری کشتند و بیشترین شهروندان غیرنظامی نیز قربانیان اصلی این جنگ و جنایت ضد بشری بودند. طالبان حتا به پل و پلچک و مکتب نیز رحم نکردند و با انتحار و انفجار آنها را نابود کردند.
بیش از یک سال است که طالبان دوباره بر سر قدرت آمدهاند و در افغانستان حکمرانی میکنند. در این مدت، شاهد کمکهای امریکا و جامعه جهانی بودهایم، بهویژه در این اواخر که هفتهوار بستههای دالر امریکا به کابل سرازیر میشود. رهبران طالبان که خود را میراثدار دین اسلام میگرفتند و از پیامبر اسلام مسلمانتر میدانستند، امروز متکی بر پول همان غرب و امریکایند. از بستههای میلیونی پولی که تا دیروز انسان بیشماری را به دلیل استفاده از آن کشتند و خون جاری کردند، امروز خود بهره میبرند و نان میخورند. اکنون این پول هیچگونه منافاتی با شرع و سنت ندارد. دیروز دالر امریکا نامشروع و حرام بود، اما امروز برای طالبان حلال و مشروع شده است. طالبان زندهگی و جان افراد عادی و کارمندان موسسات و سازمانهای خارجی را به دلیلی که از دسترخوان غرب و مشخصاً امریکا نان میخوردند، گرفتند؛ اما اکنون دست تگدی خودشان به سوی غرب و امریکا دراز است. فکر کنم قدرت پول، طالبان را دگرگون کرده است و آنها به واقعیت پول سر فرود آوردهاند. اکنون آنها به دالر ـ این معیار مشترک و محبوب انسانها ـ تسلیم شدهاند.
کارل مارکس در نظریه بیگانهگی خود میگوید: «پول بین ناممکنها، صیغه اخوت میخواند.» طالبان که وفاداری به دین، فضیلت و عشق به وطن را دستاویز جنگ خود قرار داده بودند، حالا فضیلت و هوش اسلامی خود را در برابر دالر امریکایی باختهاند. نمیگویم دالر بد است، اما چرا قرائت دوگانه از آن صورت بگیرد؟ قرائتی که محصولش برای ملت رنج و عذاب، اما برای طالبان خیر و فلاح است.
یوال نوح هراری، مورخ و فیلسوف اسراییلی، میگوید: «پول تنها واقعیت خیالی است که همه به آن ایمان دارند. همه به خدا باورمند نیستند، همه به حقوق بشر باورمند نیستند، همه به ناسیونالیسم باورمند نیستند. او علاوه میکند که اسامه بن لادن از خدای امریکا متنفر است، از دین و فرهنگ امریکا متنفر است، ولی هیچگاه از دالر امریکا متنفر نیست و خیلی علاقهمند آن است.» اکنون طالبان نماینده دیگر اینگونه رویکرد نسبت به مسایل دینیاند.
این دیدگاه دوگانه باید اصلاح شود. اندیشه طالبانی که نماد دشمنی با پیشرفت، آزادی و تفکر است، معضل اصلی این جغرافیا است. قرائت دوگانه و تغییرات دینی توسط رهبران دینی، تنها نفعش به رهبران طالبان رسیده و رنج و بدبختیاش روی سر ملت بیچاره آوار شده است. رهبران دینی خود در سایه آزادی و رفاه به عیش و رفاه زندهگی میکنند و برای ملت و عوام باورمند، جور و ظلمت را میخواهند. حکومتهای دینی، تمام ارزشها و اخلاق زیستن را در چوکات دین میدانند که هر گونه آزاداندیشی و دگراندیشی را جرم و ناپاک میپندارند و رفتن به سمت دگراندیشی و دگرخواهی را شر میخوانند. حکومت دینی وظیفه خود را پاکسازی آن میدانند که بیانکننده میل به خودخواهی است؛ چرا طالبان آنچه برای خود میپسندند، برای ملت نمیپسندند و خود را مستحق جهان مدرن میدانند. آسایش، سعادت و رفاه جهان مدرن را برای خود میخواهند و بدبختی و بیچارهگی را برای مردم.
دروازههای مکاتب بیشتر از یک سال است که به روی دختران بالاتر از صنف ششم بسته است. طالبان هنوز بر سر آنکه چگونه دیدگاه دینی بر آن تحمیل شود، به توافق نرسیدهاند. در سنت حکومتهای استبدادی دینی، هر پسر و دختری که مدعی آزادی باشد، زنی که حقخواهی کند و حق کار، تحصیل و نان بطلبد، مظهر ناپاکی است و باید از بین برده شود و یا بهشدت مجازات و سرکوب شود. حکومت دینی طالبان با قضاوتهای یکجانبه و دینداری خشک، بزرگترین منبع تولید شر است. طالبان توسط لشکر و نیروی امر به معروف و نهی از منکر خود، انسان میکشند، جنگجو و دستگاه سرکوب به خدمت میگیرند و دستور قتل مردم را میدهند. چنین سرکوب و حذفی امروزه در حکومت دینی ایران نیز قابل مشاهده است. حکومت دینی ایران نیز اعتراض شهروندانش را «اغتشاش» و «فتنه» میخواند و معترضان را بهشدت سرکوب میکنند. نهاد مجازات و دستگاه سرکوب تنها وجه نهادی فرهنگ و نظام نمادینی است که با تعیین پدیدههای ناپاک و آلوده فرمان نابودی میدهد. آنجایی که ناپاکی تعریف میشود، قتل و کشتن نیز زاده میشود. با اِعمال دورنگی از دین و سیاست، رهبران دینی و طالبان با باورهایشان فاجعه میآفرینند. پایان دادن به این فریب و دورنگی، پایان خشونت و دروغ است.
عربستان سعودی که خاستگاه اسلام است، امروزه سریعاً روند ترقی را میپیماید. سختگیریهای دینی در این کشور آرامآرام جایش را به سازش و همکاری میدهد. عربستان گامهایی را در مسیر اصلاحات را برمیدارد و شاه این کشور یکی از سردمداران دنیای نوین است. در سوی دیگر جهان اسلام، مردم افغانستان تا هنوز قربانی سیاستهای رهبران دینی میشوند.