اشاره: حضرت وهریز، شاعر، نویسنده، مترجم و بنیانگذار مکتب دریچه است. او میگوید که شبکه مکاتب اجتماعی دختران در افغانستان (دریچه)، در واکنش به ممنوعیت آموزش و کار زنان از سوی طالبان، ایجاد شده است. به گفته او، این مکتب در افغانستان بهگونه زیرزمینی فعالیت میکند. آقای وهریز در مورد ممنوعیت آموزشی دختران میگوید که در تاریخ بشر هیچ رژیمی جز طالبان «آن قدر سفیه و ابله نبوده است که آموختن حساب و فزیک و بیولوژی و الجبر را برای کودکان و نوجوانان، کار حرام تلقی کند.» او همچنان تاکید میکند که دانشآموزان نباید کوزههای خالی در نظر گرفته شوند تا از ابحارالعلوم پر گردند. به گفته آقای وهریز، آموزش با نصاب درسی طالبان برای جامعه زهر تولید میکند و فاسدکننده است. او تصریح میکند که نباید نسل آینده افغانستان از کسانی تشکیل شود که مانند طالبان رفتار کنند.
۸صبح: آقای وهریز، بنیانگذار مکتب دریچه، ممنون از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید. اجازه بدهید که از اینجا آغاز کنیم که دریچه چهگونه مکتبی است و براساس کدام نصاب آموزشی فعالیت میکند؟
وهریز: ممنونم که به کار کوچک ما علاقه گرفتهاید. دریچه در ابتدا تنها چند صنف برای آموزش زبان فارسی به کودکانی داشت که در بیرون از افغانستان زندهگی میکردند. کودکانی از اندونیزیا، هند و ترکیه تا اروپا، امریکای شمالی و آسترالیا که دسترسی به امکان آموزش زبان فارسی را نداشتند. اما پس از اشغال افغانستان توسط طالبان، بر آن شدیم که فعالیت خود را در داخل افغانستان گسترش بدهیم. ابتدا به ایجاد صنفهای آنلاین فکر کردیم. اما با توجه به دسترسی محدود شاگردان به انترنت و مشکلات اقتصادی، این طرح نمیتوانست خیلی موفق باشد. به همین دلیل، به تاسیس مکتب خانهگی در یکی از ولایتهای افغانستان برای دخترانی که در ۲۰۲۱ صنف دوازده بودند، اقدام کردیم و اولین مکتب خانهگی در اول اکتوبر ۲۰۲۱ ایجاد شد. یعنی چهل و پنج روز را وقف یافتن معلم و شاگرد کردیم. در ابتدا فقط ۷۵ شاگرد داشتیم. این شاگردان شش ماه بعد فارغ شدند و ۶۳ تنشان در اولین کانکوری که طالبها برگزار کردند، شرکت داشتند و ۵۳ شاگرد به دانشکدههای دلخواهشان راه یافتند. اما آنها هرگز نتوانستند پا به دانشگاه بگذارند. چون طالبها قرائت خود را از ننگ و ناموس به آموزش دختران و فعالیت زنان گره زده بودند. نصاب آموزشی ما در ابتدا – و تا جایی هنوز هم – همان نصاب درسی معرفی شده توسط وزارت معارف دوران جمهوریت است. اما تاکید بیشتر ما بر مضامین علوم پایه است؛ چون در این مضامین امکان نفوذ ایدئولوژیک نظام سابق و دارودسته کنونی کمتر است.
۸صبح: در سایت شما آمده است که مکتب دریچه در واکنش به ممنوعیت آموزش و کار زنان توسط طالبان ایجاد شده است و از آن بهعنوان مکتب زیرزمینی یاد کردهاید. اگر لطف کنید در مورد پیشینه و ایجاد مکاتب زیرزمینی با محوریت افغانستان صحبت کنید، چون معمولاً نظامهای آموزشی ایدئولوژیک و ممنوعه، زیرزمینی فعالیت میکنند، در حالی که مکتب یک مفهوم مدرن و دارای نظام آموزشی معرفی شده است.
وهریز: من در مورد پیشینه آموزش زیرزمینی، از نوعی که ما مشغول آن هستیم، مطالعه نکردهام. چون هرگز در تاریخ بشر هیچ رژیمی آن قدر سفیه و ابله نبوده است که آموختن حساب و فزیک و بیولوژی و الجبر را برای کودکان و نوجوانان کار حرام تلقی کند؛ جز طالب در دوره اول و دوم حاکمیتش. در همان دور اول، معلمان سرسپرده و باآرمانی بودند که آموزش خانهگی را مدیریت کردند و ما حاصل کار آنها را در سالهای اول سقوط طالب دیدیم. دخترانی که امتحان کانکور را سپری کردند و وارد دانشگاه شدند و شماری از آنها به انسانهای خیلی سودمند و فعال جامعه تبدیل شدند. امروز دریچه هم، از جمله به برکت حمایت صمیمانه همین درسخواندههای مکتب زیرزمینی دوره اول طالب سر پا ایستاده است. شمار زیادی از معلمان ما تجربه درس خواندن در مکتبهای خانهگی دوره اول طالب را دارند.
برای هر نوع رژیمی در دنیا، همیشه آموزشهایی وجود داشته که خطرناک تلقی میشده است. در دوران شاهی در افغانستان، آموزش مبانی سادهشده مارکسیسم خطرناک تلقی میشد و معمولاً در گروههای کوچک سه تا پنج نفری تدریس میشد. در دوران خلقیها آموختن هر چیزی که در مخالفت با استالینیسم خلقیها بود، مردود، ممنوع و غیرمجاز بود. در دوران پرچمیها هم آموزشهای رادیکال اسلامی و مائوئیستی تبعاتی داشت. اما این آموزشها وجود داشتند؛ چون بنیاد آن رژیمها را چنین آموزشهایی با خطر مواجه میکردند. و همیشه نیروهایی در داخل و مخصوصاً در بیرون از کشور وجود داشته که میخواسته وضعیت جاری را تغییر دهند. سرمایهگذاری هنگفت امریکا را در تهیه نصاب درسی برای مکتبها و مدارس مجاهدین در پاکستان با توجه به همین امر میشود فهم کرد. آیا آموزش مضامین معمولی مکتب بنیاد حقانیت رژیم طالب را با خطر مواجه میسازد؟ اعتقاد من این است که بلی. و آنها به لحاظ «سیاسی» یعنی با هدف حفظ قدرت، کار درستی میکنند که آموزش را برای دختران منع کردهاند و مکتب عصری پسرانه را هم تبدیل به مدرسه دینی میکنند. زیرا کافی است یک نوجوان با مبادی علوم فزیک و ریاضی آشنا شود تا به بطلان طالبانیت باورمند شود تا ببیند که این گروه گمراه فقط با زور سلاح حاکم شده و حاکمیتش هیچ مشروعیتی ندارد و خود طالب فاقد ظرفیت مدیریت یک کشور در دنیای امروز است.
۸صبح: دریچه صنف آموزش اندیشیدن دارد. این صنف برای چه سنینی در نظر گرفته شده و براساس کدام معیارها و مولفهها، اندیشیدن به دانشآموزان تدریس میشود؟
وهریز: این صنف در ابتدا برای دختران و پسران ۱۲ تا ۱۵ ساله طراحی شده بود. اما بعدتر، نوجوانان تا ۲۲ سال را هم شامل این صنفها کردیم. در این صنف ما تاریخ اندیشیدن، رشد و توسعه اندیشیدن، شیوههای گوناگون تجربه شده اندیشیدن را میآموزیم. ما از اینجا شروع میکنیم که بدانیم چهگونه به فهم دنیای پیرامون خود پرداختیم و چه راههایی را رفتیم تا به اینجا رسیدیم. این صنف شاگردمحور است. نوجوانان و جوانان ما بحث میکنند و در میان این بحثها به استدلال همدیگر گوش میدهند و یاد میگیرند. از دیدگاههایشان دفاع میکنند. یاد میگیرند که چهگونه استدلال و بحث کنند. البته، در میان این بحثها و استدلالها پیوند میان شیوه اندیشیدن خود را با گذشتهگان مقایسه میکنند. مبالغه نمیکنم اگر بگویم، استدلال منطقی را که میان این نوجوانها میبینم، گاه حتا برای بزرگسالان سیاستمدار کارکشته افغانستان هم آموزنده مییابم.
۸صبح: قصهگویی برای تغییر، عنوان برنامه آموزشی دیگر دریچه است. در افغانستان سه سطح برای آموزش در نظر گرفته شده است: ابتدایی، متوسطه و عالی. آموزش قصهگویی دریچه برای کدام یک از این سطوح در نظر گرفته شده و چه نوع قصهها برای تغییر قصه میشود و برایندش برای شما چهگونه بوده است؟
وهریز: این برنامه به زبان انگلیسی است. در این صنف شاگردان یاد میگیرند که چهگونه آنچه را میبینند، توصیف کنند. گزارش بدهند. چهگونه حسها و اندیشههایشان را در مورد آنچه پیرامونشان در این دنیا میگذرد، برای دیگران قابل فهم بسازند. ببینید، وضعیت امروز مردم افغانستان قابل مقایسه تنها با بردهگانی است که سه یا چهار قرن پیش از کشتزارهایشان دزدیده میشدند و در کشتیها بار زده میشدند و مثل جانوران به سرزمین جدید منتقل میشدند. وضعیت امروز ما قابل مقایسه با یهودیهای دوران آلمان نازی است که در گیتوها زندانی بودند. تاریخ بشر، تاریخ پر از فاجعه است. اما بعضی از فجایع بینظیر و تکینهاند. فاجعه حاکمیت طالب در افغانستان یکی از اینهاست. این فاجعه باید ثبت شود تا مگر در آینده بتوانیم از تکرار آن پیشگیری کنیم. ما یاد نداریم درد خود را برای خود و برای دنیا قابل فهم بسازیم. فاجعه تبسم، رستاخیز برای تغییر، کاج، کوثر، سیدالشهدا و… تکرار میشود، چون ما یاد نداریم این مصیبت را فهم کنیم و شرح دهیم. چند سال پیش، عکس کودکی را که در انفجار انتحاری طالبان در سیاهسنگ کابل کشته شده بود، دیدم. کودک با زانوهایش زیر سینهاش، دو دستش در دو بغلش رها، رو به خاک افتاده بود. داغ سرخی در پشت، لباس سفید پاکش را خونین کرده بود. پدر این کودک با خبرنگاری در تلویزیون مصاحبه میکرد. در مصاحبهاش فقط فریاد بود. او دو جمله را فریاد میکرد: «او مسلمانا، چه گناه کردهام؟ چه خطا کردهام؟» درد آن پدر، بهعنوان یک دین بر گردن ادبیات افغانستان باقی مانده است. و از این درد چهقدر داریم؟ بیشمار. و نگاه کنید چند درصد محصول ادبی ما به این دردها پرداخته است؟ گوسفند و گاو هم وقتی کارد را بر گلوی خود میبینند، دست و پا میزنند. فریاد میزنند. در نبود توان قصهگویی، یعنی توان شرح دادن و قابل فهم ساختن درد خود، ما هم تفاوت زیادی با جانوران نداریم؛ حداقل در بیان درد خود.
۸صبح: نصاب آموزشی ۲۰ سال گذشته که در حال حاضر بیشتر دنباله همان نظام است، ذهن کودک را زمین بکر میداند و مکلف میسازد که انواع رفتار بزرگسالان در آن پرورده شود و به نقش فعال دانشآموز، استعداد، ذوق و سلیقه او توجه نمیشود. چهقدر این مساله برای دریچه اهمیت داشته و در نظر گرفته شده است؟ اجازه بدهید سخنی منسوب به ویل دورانت را در اینجا نقل قول کنم که گفته است: «ما ملتی هستیم که صدها هزار مکتب داریم، اما به سختی میتوانیم عده انگشتشماری از مردان تربیتیافته پیدا کنیم.» دریچه در این مورد چه میگوید؟
وهریز: ما شبیه کسی هستیم که خانهاش آتش گرفته است. در حال حاضر، ما فرصت پرداختن به مسایل بنیادی آموزش و پرورش را نداریم. من آموزش و پرورش خواندهام در روسیه. در دورانی که شوروی بهتازهگی فروپاشیده بود، ولی نصاب درسی ما همانی بود که در دوران شوروی. من هنوز درسهای استادانی چون ماکارنکو و سوخملینسکی را به یاد دارم. آن اومانیسم را، آن قایل شدن شخصیت به کودک را، و در همین حال اجتناب از نازدانهپروری. همیشه به یاد دارم آن اصل زرینی را که در روز اول درس پداگوژی به ما دادند: شما بهعنوان معلم، همیشه به یاد داشته باشید که آینده را شکل میدهید. شاگردان شما آینده زمین هستند.
من منتقد انعطافناپذیر تمام نصابهای درسی افغانستان از دوران سلطنت تا جمهوریت داوود و پس از آن هستم. در دوران حزب دموکراتیک خلق احتمالاً بهترین نصاب درسی در طول تاریخ معارف افغانستان تدوین شد. هرچند در این مورد هم اما و اگرهای فراوانی دارم. در مورد نصاب آموزشی مجاهدان، طالبان و جمهوری کرزی و غنی میتوان چیزی نگفت. آموزشدیدهگان امروز، از جمله خود طالبان، محصول همین نصاب درسیاند. اگر شماری از جوانان باسواد و باکیفیت را امروز داریم، از برکت آن نصاب درسی نبوده است. ما در حال حاضر قریب از تمام نصاب درسی دوران جمهوریت، بهویژه دوران وزارت داکتر حنیف بلخی استفاده میکنیم. البته، به استادان سیمینار میگیریم و شیوههای تدریس جدید و شاگردمحور را ترویج میکنیم. تاکید میکنیم که شاگردان بهعنوان کوزههای خالی در نظر گرفته نشوند که باید از ابحارالعلومی پر گردند که معلمان به صورت سنتی در افغانستان در نظر گرفته میشوند. شاگردان ما با طبیعت و با گیاه سروکار دارند. ما لابراتوارهای دستساز برای آموزش فزیک و کیمیا درست میکنیم. از یکسو، راستش، من به این شاگردان حسودی میکنم. درس را ما تبدیل به بازی و سرگرمی کردهایم و نتایج خوبی هم میگیریم.
۸صبح: در مکتب دریچه روش تبادل نظر، تفکر و بحث گروهی چهقدر عمیق است و رعایت میشود؟ چون زیرزمینی است و احتمال میرود که محدودیتهای گسترده باعث شود تا دانشآموزان موظف به حفظ طوطیوار مطالب شوند.
وهریز: برعکس، از آنجا که ما هیچ نوع تفتیش نمایشی نداریم، معلمان ما نیاز ندارند آموختههای طوطیوار دانشآموزانشان را برای کسی نمایش دهند. وقتی من شاگرد بودم، تشریفآوری یک هیات از ریاست معارف شهر و یا از وزارت، برای ما پر از اضطراب بود. گویا ناکامی ما شاگردان، تقصیر و حتا گناه خود ما کودکان بود. در حالی که درستش باید این میبود که معلمان ما باید نگران میبودند از نتیجه بررسی هیات. چون اگر ما چیزی را یاد نداشتیم، فقط یک معنا داشت: معلم روش خوبی را برای تدریس بلد نیست. این یک اصل است در مکتبهای ما. شاگردان ما در مورد طول رود آمو و ارتفاع هندوکش یا پامیر خیلی نگران نیستند. آنها میدانند که هر لحظه بخوانند، این رقم را میتوانند بهدست بیاورند. برای آنان مهم نیست که سلطان محمود چند بار به هند حمله کرد و احمدشاه درانی چند بار و در کدام سالها. اما آنها فورمولها را باید بیاموزند. فورمولهای حل مسایل ریاضی و کیمیا و فزیک را. آنها با فراغت از صنف دوازدهم فهم خوبی از مبادی تاریخ بشر دارند. فهم خوبی از تاریخ ادبیات کشورشان دارند. املا و انشای خوبی دارند. در کنار این که بهعنوان آدمهای سودمند در باسوادسازی زنان همسایه و افراد خانوادهشان سهم گرفتهاند. یاد گرفتهاند که چهگونه چکنی، ترشی و شیرپیره درست کنند و چهگونه گل و گیاه پرورش بدهند.
۸صبح: شما با مقررات اطاعت و پیروی دانشآموز از معلم را که یک روش معمولی و نهادینه شده در افغانستان است، چهگونه رفتار کردهاید؟ اگر عملی نمیکنید چهقدر مستبدانه میدانید و اگر با آن رفتار میشود چه مبنای علمی را در آن میبینید؟
وهریز: معلمان ما میدانند که آنچه در کتابهای شاگردان است، فقط معلومات است. و این معلومات را میتوان بهخاطر سپرد و هرگز به این «دانش»شان بهعنوان یک امر فوقالعاده نگاه نکنند. دانش آموزان ما وقتی سخن بر سر مضامینی مانند ریاضی و فزیک و بیولوژی باشد، میدانند که چیزهایی هست که باید یاد بگیرند و بفهمند. ولی ما مضامینی هم داریم که شاگردان اطمینان دارند جواب درست یا غلط وجود ندارد. فقط باید بتوانی از پاسخ خود دفاع کنی. استدلال کنی. البته، مقام استاد بهعنوان یک فرد صاحب صلاحیت در یک مضمون محفوظ است. اما درسهای ما بیشتر شاگردمحور است.
۸صبح: در بیشتر کشورها آموزش بر بنیاد روانشناسی کودک بنا شده است. در این روش، کودک نادان، بیتوجه و گپناگیر فرض شده است و وضع مقررات سختوخشن، حس کنجکاوی، توانایی ابداع و خلاقیت را از آنها میگیرد. در چنین فضایی کودکان خود را تحقیر شده و سرکوب شده میپندارند. دریچه از کدام روانشناسی به کودک نگاه میکند؟
وهریز: من عمدی وارد بحثهای تئوریک نمیشوم. نه این که علاقه نداشته باشم. به همین خاطر در ابتدای امر گفتم که ما به آتشگرفتهگان شباهت داریم. اینجا مهم این است که فرصت از دست نرود و آنچه را میتوانیم انجام بدهیم تا این شاگردانی را که به ما اعتماد کردهاند کمک کنیم، انسانهای سودمندتری در آینده باشند. حتا اگر هفت کوه سیاه در میان باشد، حکومت طالبی تا پایان صنف دوازدهمشان ادامه پیدا کند و آنها با مدرک فراغت ما نتوانند وارد دانشگاهی در افغانستان شوند و یا بهجایی برای کار رسمی مراجعه کنند. اما مطمئن هستیم که آنها دختران بهتری برای پدر و مادرشان، خواهران بهتری برای خواهران و برادرانشان و دوستان بهتری برای دوستانشان خواهند بود.
۸صبح: شما برای دانشآموزانتان برنامهای برای بیان احساساتشان دارید؟
وهریز: برنامههای کتابخوانی، گزارشنویسی، قصهنویسی، جلسات منظم با روانشناس… در شرایط کنونی همین برنامهها و تسهیلاتی است که داریم.
۸صبح: اگر یک نمونه از موفقیت دریچه را بیان کنید که چیست؟
وهریز: کودکانی که سه سال پیش با پدر و مادرشان به زبان خارجی صحبت میکردند، امروز در خانه به فارسی گپ میزنند. به بابا و بیبی خود به فارسی نامه مینویسند. نامههایی از کودکان از داخل افغانستان دریافت میکنم. هیجانهای آنها بهخاطر داشتن این مکتب برای ما سعادتبخش است. نگاه کردن به بحثهایی که شاگردان میان خودشان دارند، برای ما موفقیت است. عکسها و ویدیوهایی که آنها از پرورش مرچ، بادنجان رومی، گل و گیاه در باغچه حویلیشان گرفتهاند، برای ما موفقیت است.
۸صبح: دریچه به دانشآموزانی که با نصاب آموزشی حکومت قبلی با تغییرات طالبان، مصروف یادگیری هستند، چه گفتنی دارد و آنان چهگونه در این فضا خلاقیت، پرسشگری، کنجکاوی و اندیشیدن را بیاموزند؟
وهریز: اگر خیلی کوتاه بگویم، آموزش با نصاب درسی طالبان برای جامعه تولید زهر است. فاسدکننده است. مگر ما از دست این چند هزار طالبی که داریم، به قدر کافی رنج نمیبریم؟ حیف نیست نسل آینده ما از کسانی تشکیل شود که مانند طالب رفتار میکنند؟ بیمسوولیت، ازخودراضی و آماده تکفیر و آدمکشی. اجتناب از چنین آموزش هم برای پسر و هم برای دختر بهترین کار ممکن است. تصور میکنم تجربه مکتب دریچه را میتوان در سراسر افغانستان عمومی ساخت. ما خوشبختانه در افغانستان هنوز به قدر کافی کسانی را داریم که توان تدریس را دارند.