سقوط افغانستان به دست طالبان برای شهروندان این کشور بیشتر به فروپاشی میماند. برای زنان اما این رویداد فراتر از یک فروپاشی بود. خشونتها پیدرپی و محدودیتهای طالبان که سبب از دست رفتن حقوق بشری زنان شده است، کابوس را برای آنان روزانه تکرار میکند. بدتر اینکه با فرار مغزها، بیشتر راویانی که حکایت زنان را با زبان زنانه و موبهمو بازگو میکردند، با کشورشان وداع گفتهاند. حالا از میان هزاران زنی که برای آینده روشن زنان قلم میزدند، تنها شمار اندکی با پی بردن به ارزش روایتگری در شرایط تبعیدی، به کارشان ادامه دادهاند.
در نیمهشب 19 آگست، چهارمین شب تسلط دوباره طالبان، مرسل سیاس که سالها برای تأمین حقوق بشر در افغانستان کوشیده بود، زادگاهش را وداع گفت و در فرانسه پناهنده شد. او از رشته حقوق سند لیسانس دارد و با خروج شتابزده از افغانستان، تحصیلاتش در ماستری روابط بینالملل را نیمهتمام گذاشت. سیاس در آن زمان بهگونه روزمره با قضایای خشونتبار زندهگی زنان سروکار داشت و آنها را یادداشتبرداری میکرد، به امید روزی که بتواند سرگذشت زنان رنجدیده افغانستان را برای جهانیان بازگو کند.
هر چند برای شماری دوری از وطن معنای تبعید و زندهگی دستوپاگیر دارد، اما برای وی چنین نبوده است. سیاس که فرسنگها از زنان کشورش دورتر افتاده، چشم از آنان برنداشته و در کنار ساعتها کار پراسترس خبرنگاری، برای نوشتن و مرور روایتهای زنان افغان که سرنوشت تیرهوتاری داشتهاند، میکوشد.
بهتازهگی کتابی از وی زیر نام «Qui Entendra Nos Cris?» یا «کی فریادهای ما را خواهد شنید؟» به زبان فرانسوی نوشته است؛ کتابی دربرگیرنده 10 روایت زنان قربانی خشونتهای خانوادهگی و خشونتهای مبتنی بر جنیست.
این کتاب که پیشگفتار آن توسط Ayyam Sureau ، فیلسوف امریکایی مقیم فرانسه نوشته شده، روایت زندهگی نویسنده از تجربه خشونتهای اجتماعی و خانوادهگی در افغانستان را نیز شامل است.
مرسل سیاس میگوید که کتاب را به زبان فارسی نوشته، اما به فرانسوی برگردان کرده که در هفت هزار نسخه چاپ شده است. او که کار با بخش زنان کمیسیون حقوق بشر افغانستان را از 2017 آغاز کرده بود، روی پروندههای خشونتهای خانوادهگی و مبتنی بر جنیست کار میکرد. سیاس با هزاران زن مصاحبه و به پروندههایشان رسیدهگی کرده است.
به دنبال چند سال کار در این بخش، سرانجام به این درک میرسد که خشونتها در جامعه نهادینه شده است و تنها با آموزش میتوان در پی تغییرات بنیادین برامد. سپس به بخش آموزشهای حقوق بشر درخواست کار میدهد و تا زمان خروج از افغانستان، با رسانهها، قاضیان، سارنوالان، وکلای مدافع، نهادهای امنیت، معلمان، دانشجویان و سایر اقشار کار میکند.
در این میان، روایتهای مستند و چشمدیدهای او بدترین انواع خشونت بر زنان را نشان میدهد که توسط مردان انجام شده است و گاه زنان خانواده در آن همدستی کردهاند. این خشونتها، خودکشی، تجاوز جنسی، تراشیدن مو و ازدواج اجباری در خردسالی، تولد کودک در طویله و بستری شدن زن قربانی در تیمارستان را شامل است.
به باور مرسل سیاس، این کتاب میتواند منبع خوب تحقیقی در حوزه حقوق بشری باشد؛ زیرا او از آغاز کارش متوجه بوده که زنان افغانستان چگونه با خشونت روبهرویند و حتا از حرف زدن در مورد آن هراس دارند. برخی نیز بازگو کردن چنین اتفاقات را شرم میپنداشتند، اما او خواست که صدای زنان باشد؛ صدای زنانی که خفه شده یا شنیده نشده است.
از آنجایی که قضایای افغانستان بهتدریج در مجامع بینالمللی فراموش شده است، او ترجیح داد که کتاب به فرانسوی نشر شود؛ زیرا او این زبان را در سیاست دنیا تاثیرگذار یافته است. با آن هم، میگوید که اگر ناشری کتابش را بدون سانسور به زبان فارسی و پشتو نشر کند، موافقت دارد.
راه یافتن به دنیای کار ادبیات برای مرسل سیاس بهعنوان یک نویسنده زن جوان «دشوار» است، اما میگوید که خوانندهگان فرانسوی کار او را به دیده قدر نگریسته و استقبال کردهاند. او ارزش کتاب برای مخاطبان خارجی را در این میداند که روایتهای وحشتناک و شوکهکننده به زبان سخت نوشته شده است تا موضوع مرتبط به زنان دوباره برجسته شود و همه بتوانند آن را درک کنند.
به باور سیاس، جامعه به این روایتها نیازمند است و برای ثبت آن در تاریخ، باید به تکرار بازگو شود؛ روایتهایی که باید مکتوب شود تا نسلهای آینده با خواندن کتاب و دیدن مادرانشان زیر خشونت، خشونتگر به بار نیایند و چرخه آن متوقف شود.
او از آنجایی که خودش را راوی میبیند، مایل است بیشتر بنویسد؛ زیرا معتقد است که زنان افغانستان روزشان را با خشونت و تبعیض آغاز میکنند. سیاس روایتنویسی را شیوه اعتراض خود میداند و یک مجموعه داستان و یک رمان را نیز زیر دست دارد که برخاسته از واقعیتهای اجتماعی زندهگی زنان افغانستان است.
وی کار در حوزه زنان، بهویژه در افغانستان با سیستم سرکوبگری که وجود دارد را کافی نمیداند. به باور او، فاصله تا تأمین برابری طولانی است و با گذشت هر روز، شرایط برای زنان در افغانستان بدتر میشود. سیاس میداند که روایتگری او تلنگری بر ذهنیتهای بسته و بیپرواست و سرانجام شبیه یک شوک، جامعه خشونتگر را ضربه میزند.
وی از دخترانی که در تبعید به سر میبرند، میخواهد که بنویسند و مظالم مبتنی بر جنیست را مکتوب کنند تا همه بدانند که آنان چگونه سرکوب میشوند و جهانیان نظارهگرشان هستند. او نوشتن چنین روایتها را مستندسازی میخواند تا بتواند با درج آن در تاریخ، فردای روشنی رقم زند تا با اتکا بر آن، حقوق زنان درمانده افغانستان بازخواست شود.