تکهای از ویدیوی سخنرانی یک ملای مشهور تخاری در فضای مجازی انتشار یافته که وی را نشان میدهد که با لحن زننده و کلمات زشت و هجوآمیز از بیاحترامی مردم به ملاها انتقاد میکند و شکایت دارد که مردم به ملاها غذای خوب تهیه نمیکنند و صدقات ارزشمند نمیدهند. او همچنین اهالی موسیقی و طرب را مورد هجوم قرار میدهد و تعجب میکند که چرا صاحبان موسیقی و آواز با وجود سرکوبی که در حقشان صورت میگیرد همچنان زنده و فعالند و از میان نمیروند. انتشار این ویدیو انعکاس گسترده در شبکههای اجتماعی یافت و تحلیلهای گوناگون را در پی داشت.
این شخص مولوی مبشر نام دارد و چندین سال است که سخنرانیهایش دست به دست میشود. دلیل اصلی جذابیت سخنرانیهای او در میان مردم نیز به همان دشنامهایی برمیگردد که بیمحابا به کار میگیرد و ناشی از حملاتی است که بر اقشار مختلف جامعه صورت میدهد. مردم معمولاً به نمایشهای اکشندار، پراحساس و هیجانآلود علاقهمندند. او خود میداند که استفاده از کلمات رکیک و ادبیات سخیف، سخنانش را در میان مردم فراگیر میسازد. چند سال قبل، نوار صوتیای از مبشر فراگیر شد که در آن بر مطربان و آوازخوانان هجوم آورده و آنان را با دشنامهای غلیظ نواخته بود. مردم هم از آن دشنامها خوششان آمده و برای خنده و تفریح آن سخنرانی را میشنیدند.
اگر شخصی این ملای تخاری را نشناسد و حرفهایش را برای اولین بار بشنود، گمان میبرد این فرد ملا نیست بلکه چاقوکش محله و خیابان است و اگر فردی به قصد تحقیق در مورد اسلام به این گونه سخنرانیها گوش دهد به یقین از اسلام کاملاً رویگردان میشود و از آن فاصله میگیرد. بیجهت نیست که این گونه ملاها را اقبال لاهوری «کافرگر» نامیده است. اولین موضوعی که با شنیدن سخنان ملا مبشر در ذهن تداعی میشود این است که چرا این گونه ملاها حرمت جایگاهی را که به ناروا احراز کردهاند پاس نمیدارند و با رفتارهای لمپنمآبانه پیشوایی مذهبی جامعه را پست و حقیر جلوه میدهند. این قبیل ملاها این تربیت و اخلاق را از کجا کسب کردهاند و کودکی و نوجوانی این افراد در چه محیطها و فضاهایی سپری شده و چه تجربیاتی را از سر گذراندهاند که آنان را به این صورت بار آورده است؟ آیا مدارسی که این ملاها در آنها تربیت یافتهاند و معلمانی که از دست آنها آموزش دیدهاند، عمداً آنان را ستیزهگر و عربدهجو و خشن و عصبانی بار آوردهاند یا آن که مشکل از جاهای دیگر آب میخورد؟
فقدان تهذیب و ادب در رفتار و سخنرانیهای ملاهای مذهبی منحصر در ملای مذکور نیست بلکه بیشتر ملاها فکر میکنند که عربده کشیدن و رگ گردن پنداندن و خشم و خشونت، بهترین روش برای رساندن حرفهای خود به گوش مردم و کسب شهرت در جامعه است. جامعه افغانستان به آن اندازه از رشد و کمال نرسیده که ملاهایی را که از جایگاه خود سوءاستفاده میکنند و حرمت و آبروی دیگران را از بین میبرند و اقدامهای غیرمسوولانه انجام میدهند، سر جایشان بنشاند و آنان را ناگزیر به حساب پس دادن کند. اقلیتی که نقش منفی ملاها را درک کردهاند به آن اندازه تأثیرگذار و نقشآفرین نیستند که این قشر را مورد بازپرس قرار دهند. این است که ملاها مردم را هر طور دلشان خواست مدیریت میکنند و مردم ناآگاه هم خود را مکلف میدانند به سازشان برقصند.
اکثر ملاها از موضع برتر به مردم نگاه میکنند و خود را وکیل و قیم مردم میپندارند و بدون ترس از عواقب حرفهایی که بر زبان میآورند، هرچه را دل تنگشان میخواهد بیان میکنند. این قشر از گذشتهها آزادی عمل عجیبی داشتهاند و با آمدن طالبان، احساس میکنند رژیم حاکم هم پشتیبانشان است و از این لحاظ هم جسورتر و یاغیتر شدهاند. رژیم حاکم در بدل حمایت از خرافاتی که بر زبان آنها جاری میشود از آنان میخواهد حمایت بیقیدوشرط خود را از امارت اعلام و دیدگاههای رژیم طالبان را در اذهان عامه تزریق کنند. وقتی تحقیق کنید درمییابید که بسیاری از آنها فاقد تحصیلات خوب دینی هستند و فقط با راهاندازی نمایشهای عوامفریبانه بر شانههای مردم سوار شدهاند؛ مردمی که از آگاهی و شعور کافی برای راندن استثمارکنندهگان خود بهنام دین برخوردار نیستند و با آن که سالهاست از این ناحیه آسیب میبینند، اما عبرت نمیگیرند و اشتباهات گذشته را تکرار میکنند.
ملاهایی مثل مولوی مبشر تخاری به روشنی درک کردهاند که طالبان به اهمیت نقش آنها در بازگشت طالبان آگاه هستند و ازاینرو حمایت نامشروط از آنها به عمل میآورند. در سالهای جمهوریت، بعضی از این ملاها با طالبان ارتباط سازمانی و گروهی داشتند و آگاهانه به نفع آنها تبلیغ میکردند، اما برخی دیگر از آنها هرچند پیوند سازمانی با طالبان نداشتند، ولی با بزرگنمایی مستمر خطاهای نظام جمهوریت و تمرکز بیش از حد به اشتباهات و نادیده گرفتن مزایای آن، عملاً به طالبان خدمت و قسمتی از افکار عامه را آماده استقبال از طالبان کردند. شاید بیدلیل نباشد که یکی از سخنرانیهای مولوی مذکور در واکنش به محفل موسیقی در یک عروسی در تالقان، آنهمه بازتاب یافت و فراگیر شد. احتمالاً طالبان در پخش و فراگیر کردن آن فایل صوتی نقش داشتند و قصد داشتند با این کار جایگاه نظام پیشین را در میان مردم مخدوش کنند. در این شکی نیست که نقش ملاها در تضعیف نظام سابق، پررنگ بود و اکنون پاداش کار خود را از طالبان دریافت میکنند.
آنچه از این کلیپ کوتاه سخنرانی ملای تخاری به روشنی دریافت میشود این است که خشم و عصبانیت او ناشی از آن است که چرا مردم به ملاها احترام نمیگذارند و خوردنیهای لذید و خوشطعم را به آنها نمیفرستند. خودخواهی در سرشت آدمیان نهادینه شده و پیشوایان مذهبی از این امر مستثنا نیستند. خوبی کار این ملا آن است که این خواست خود را به صراحت بیان میکند و جای هیچ شک و شبههای باقی نمیگذارد که خشم و نفرتش برخاسته از نادیده گرفتن منافع شخصیاش است نه مصالح جمعی یا دینی. علمای مذهبی به دلیل جایگاهی که به اسم دین در میان مردم بهدست آوردهاند، هر وقت منافع شخصیشان هم در خطر افتاد، پای دین و دیانت را در وسط میکشند و فریاد میزنند که های مردم، دین در خطر افتاده و باید دست به کار شوید و به یاری دین خدا بشتابید.
شما اگر نیمنگاهی به سخنرانیهای ملاها در مساجد بیندازید مشاهده میکنید که این اشخاص در برابر مسایل مهم و سرنوشتساز سکوت پیشه میکنند و در مورد موضوعات پیشپاافتاده، جزئی و کماهمیت، واکنشهای شدید و احساساتی نشان میدهند. همین ملای تخاری در برابر برگزاری محفل کوچک موسیقی چنان عکسالعملی از خود بروز میدهد که شما گمان میکنید خدایی خدا زیر سوال رفته است که اینهمه وی را برافروخته کرده است. چرا ملاها در برابر مظالمی که در کشور جریان دارد هیچ حرفی نمیزنند؟ آیا کارهای زشتی که به اسم دین در این کشور جریان دارد ارزش عکسالعمل نشان دادن ملاها را ندارد؟ حقیقت تلخ آن است که نه تنها قشر روحانیون واکنشی در برابر مظالم جاری انجام نمیدهند بلکه بهگونهای آن را ماستمالی میکنند و برای آن توجیه دینی و فقهی میتراشند. مردم آگاه و بصیر میدانند که این ملاها پیش از این که دغدغه دینداری جامعه را داشته باشند، به فکر تأمین منافع شخصی خود هستند و دین را وسیلهای برای رسیدن به اهداف کوچک دنیوی خود ساختهاند.
اگرچه مردم افغانستان فاقد حافظه تاریخی هستند و حوادث و رویدادها را به سرعت به باد فراموشی میسپارند، ضرور است این واقعیت تاریخی از یاد مردم نرود که علمای مذهبی در ساقط کردن نظام جمهوری بسیار تأثیرگذار بودند و حالا نیز در مشروعیتدهی رژیم طالبان از هیچ تلاشی دریغ نمیورزند. نسلهای آینده باید این حقایق تاریخی را آویزه گوش خود کنند و نقش مخرب و منفی بسیاری از روحانیون را در بزنگاههای تاریخی نادیده نگیرند. برای ساختن آینده، درس گرفتن از گذشته امر ضروری است. این را نباید از یاد برد که اکنون علمای مذهبی جزئی از قدرت سیاسی هستند و هر خطایی که از رژیم طالبان سر میزند، علمای مذهبی هم به سهم خود در آن شریکند.