نشست دوحه که روزهای یکشنبه و دوشنبه هفته گذشته با محوریت سازمان ملل متحد درباره افغانستان برگزار شد، نتیجه ملموس و مشخصی در پی نداشت، ولی یک نکته مهم را به نیکی روشن ساخت: تضاد منافع قدرتهای منطقه و غربی بر سر مساله افغانستان. این مساله اگرچه از قبل هم چندان پوشیده نبود، ولی حالا بیشتر از گذشته عیان شد. برای فعلاً مثلث چین، روسیه و ایران در یکسو قرار دارد و برخی کشورهای غربی بهویژه ایالات متحده در سوی دیگر. پاکستان بهمثابه کشوری که نقش کلیدی در تحولات افغانستان دارد، تلاش میکند تا توازن میان این دو بلوک را حفظ کند. اسلامآباد که از حضور دولتهای غربی در افغانستان سود برده و از نقش آنها در تحولات این کشور به خوبی آگاه است، نمیتواند رعایت حال آنها را نکند. همچنان با دولتهای منطقه به این منظور همسویی میکند که تحریک طالبان پاکستانی (تیتیپی) برای آن تبدیل به پاشنه آشیل شده است. کشورهای منطقه که نگران خطر گسترش تروریسم در افغانستان زیر اداره طالبان هستند، میتوانند به کار پاکستان بیایند. در حالی که جهان غرب از این ناحیه کمتر نگران است؛ چون ایالات متحده ادعا میکند که القاعده به قدر کافی ضعیف شده و توانایی انجام عملیات بیرونمرزی را ندارد و اگر هم داشته باشد، توسط تکنولوژی جدید قابل مهار است.
در خصوص موضعگیری ایالات متحده، برخی کشورهای منطقه، طالبان و نیروهای مخالف این گروه پس از پایان نشست دوحه بر سر مساله افغانستان دو نکته مطرح است:
1- دولتهای چین، ایران و روسیه در نشست دوحه نشان دادند که اگر اراده کنند میتوانند جهان غرب بهویژه ایالات متحده را بر سر مساله افغانستان به چالش گیرند که مخالفت با طرح تعیین نماینده ویژه سازمان ملل میتواند مثال روشن در این زمینه باشد. غالب کشورها بهویژه ایالات متحده از عملیسازی زودهنگام این طرح حمایت کردهاند، ولی مثلث فوق نه. ظاهراً مخالفت آن سه کشور سبب شده که سازمان ملل نتواند در این خصوص کار خاصی انجام دهد. البته نظر گروه طالبان نیز مهم است، ولی نه به پیمانهای که منجر به خنثاسازی طرح شود. مثلث نامبرده اگر موافقت میکرد، شاید سازمان ملل نیز به انتظار جلب رضایت طالبان نمینشست. مهمتر از آن، همه جریانهای سیاسی و نظامی مخالف طالبان از طرح فوق به گرمی استقبال کردهاند که این میتواند سازمان ملل را در مسیر عملیاتیسازی آن مدد رساند، اما با آن هم کاری از پیش نرفته است. تا این جای کار کفه ترازو ظاهراً به سود بلوک منطقهای سنگینی میکند؛ چون رضایت طالبان را با خود دارد. اما سازمان ملل و ایالات متحده که آنان نیز به دنبال کسب خرسندی طالبان هستند، موفق نبودهاند.
2- کشورهای چین، روسیه و ایران نهتنها طالبان را با خود دارند که رضایت جریانهای مخالف این گروه را نیز حاصل کردهاند. این جریانها اگرچه مخالف موضع آن سه کشور در خصوص معرفی نماینده ویژه هستند، با آن هم خود را طرف اعتماد دولتهای غربی احساس نمیکنند. آن سه کشور، طالبان و نیروهای مخالف این گروه ناخواسته روی یک نکته اتفاق نظر پیدا کردهاند: بینتیجه خواندن نشست دوحه. برای نمونه، مولوی امیرخان متقی، وزیر خارجه طالبان، در دیدار با رزا اوتنبایوا، رییس هیات معاونت سازمان ملل متحد در افغانستان (یوناما)، مدعی شد که نشست دوحه بینتیجه بوده است. این در حالی است که این گروه بهحیث مهمان دعوت شده بود. شانزده جریان سیاسی و نظامی ضد طالبان به شمول جبهه مقاومت ملی افغانستان با نشر اعلامیه مشترک نشست دوحه را فاقد نتیجه مشخص اعلام کردهاند. البته این نیروهای سیاسی برخلاف طالبان بهرغم اصرار زیاد دعوت نشده بودند. همچنان ماریا زاخارووا، سخنگوی وزارت خارجه روسیه، اظهار داشت که نشست دو روزه سازمان ملل در دوحه شکست خورده است؛ چون بهزعم او هر گونه ابتکار در مورد افغانستان بدون حمایت طالبان و کشورهای منطقه محکوم به شکست است. یوشیائو یونگ، نماینده ویژه چین در امور افغانستان، نیز اظهار داشت که نشست دوحه بار دیگر موفق نشد زمینه گفتوگو با طالبان را فراهم کند، طوری که چین و کشورهای منطقه میخواستند.
اما ایالات متحده برخلاف کشورها، جریانها و گروههای فوق به تداوم پروسه دوحه دل بسته تا بشود گره از کار فروبسته افغانستان گشود. توماس وست، نماینده ویژه امریکا برای افغانستان، چند روز پس از پایان نشست دوحه اظهار داشت که کشورش خواستار تداوم این روند با محوریت سازمان ملل است: «ایالات متحده از ادامه فرمت دوحه استقبال کرده و خواستار یک روند به رهبری سازمان ملل برای آمادهسازی یک نقشه راه برای ادغام کامل افغانستان در نظام بینالمللی است.» بیجینگ، مسکو و تهران نیز به این دلیل نسبت به نشست دوحه مشکوکند که دست ایالات متحده را در پس آن پنهان میبینند.
جالب است که امتناع ضمیر کابلوف، نماینده ویژه روسیه برای افغانستان، با هیات جامعه مدنی و زنان دیدار نکرد که ناخرسندی جبهههای مخالف طالبان را در پی داشت. در حالی که سفارت مسکو در کابل اعلام کرد که کابلوف به اشاره طالبان چنین کرده است. این میتواند دو علت داشته باشد: اول این که سازمان ملل اگر از نیروهای مخالف طالبان دعوت میکرد، کشورهای منطقه به احتمال زیاد مخالفت نشان نمیدادند؛ یعنی به حضور هر دو جانب (طالبان و غیرطالبان) رضایت میدادند. در حالی که سازمان ملل و شاید هم ایالات متحده در گزینش مهمانها نقش اساسی داشتند که ترجیح آنها جامعه مدنی بوده است نه جریانهای سنتی سیاست افغانستان. دوم، دعوت از چهرههای جدید و جوان در دوحه به نمایندهگی از افغانستان رهبران و جریانهای سنتی سنگینوزن را نگران کرده که البته سازمان ملل و ایالات متحده را عامل آن میدانند. جبهههای سنتی مخالف طالبان گمان میکنند که ایالات متحده با آنان نمیتواند به راحتی کار کند، چنانی که در بیست سال گذشته نکرده است. پس بدیهی است که روی به جانب دولتهای منطقه میکنند؛ دولتهایی که سفارتخانههای افغانستان را تحویل طالبان کرده و به نفع این گروه لابی میکنند. برای نمونه، یکی از رهبران جهادی که اکنون عضو یکی از جریانهای معروف مخالف طالبان است، در صحبت با یکی از رسانهها در پیوند به حضور هیات جامعه مدنی در نشست دوحه، امریکا را به «عروسکبازی» متهم کرد و گفت: «مگر سر نماینده ویژه روسیه را مار کنده که با این قسم جامعه مدنی دیدار کند.» ادعای وی این بود که سازمان ملل بایستی رخ به جانب جریانهای سیاسی ریشهدار کند نه کسانی که به قول او پایگاه و جایگاه مردمی ندارند. نماینده روسیه با آن که به قصد خشنودی طالبان چنین کرده، ولی رضایت برخی جریانهای مخالف طالبان را نیز در پی داشته است. البته که میزبانی مسکو در دو نوبت در سال روان خورشیدی از جبهه مقاومت ملی و برخی چهرههای مخالف طالبان نیز خالی از تاثیر نیست. تا این جای کار میتوان گفت که روسیه و حتا ایران قادر به حفظ موازنه میان طالبان و غیرطالبان بودهاند؛ ولی امریکا نه.
ایالات متحده که در جاهای دیگر درگیر است، عطف عنان ویژه به افغانستان را ندارد و به ریسمان سازمان ملل چنگ انداخته است. پیداست که جای خالی آن را رقیبانش پر خواهند کرد. طالبان بهرغم آن که ادعا میشود از کمک مالی امریکا و متحدان آن بهگونه غیرمستقیم مستفید میشوند، برای فعلاً به دولتهای منطقه بیشتر بها میدهند؛ چون بارها اعلام کردهاند که واشنگتن مانع بهرسمیتشناختن رژیمشان از سوی دنیاست. طالبان عدم پذیرش شروطشان از سوی سازمان ملل را نیز کار امریکا میدانند؛ چون این سازمان را متاثر از سیاستهای واشنگتن میخوانند. ایالات متحده با آنکه ظاهراً از تعامل گرم با طالبان اجتناب میکند، ولی نتوانسته طرف اعتماد جریانهای سنتی ضد طالبان واقع شود؛ چون این نیروها تصور میکنند که واشنگتن اگر قصد پایاندادن به وضعیت جاری افغانستان را داشته باشد، به آنان مراجعه نخواهد کرد و گزینههای دیگر برای انتخاب دارد.
در بازه زمانی حاضر کشورهای منطقه طرف اعتماد طالبان و نیروهای سنتی مخالف این گروه است؛ کشورهایی که هر کدام گرفتاری خاص خود را دارد و نمیتواند فعالانه در افغانستان بازی کنند. بیجینگ، مسکو و تهران چشم در انتظار رفتار ایالات متحده در زمین افغانستان هستند تا در تناسب با آن واکنش نشان دهند. واشنگتن که در جاهای دیگر درگیر است، دوام وضعیت جاری در افغانستان را به مصلحت میبیند؛ چون اگر خطر تروریسم و مواد مخدر بالا گیرد، همسایهها و منطقه هدف اول خواهند بود نه دوردستها. ضرورت التزام طالبان به حقوق بشر ایالات متحده را ملزم به تمرکز جدی روی مساله افغانستان نخواهد کرد؛ چرا که تعهد این کشور در این زمینه به تذکر و توصیه اخلاقی خلاصه میشود.