نه ماه پس از تصرف کابل توسط طالبان، «امنیت سراسری» دستاویز برجسته پروپاگندای رسانهای و یکی از دستاوردهای عمده حکومتداری این گروه محسوب میشود که پیوسته تبلیغ، بازنشر و بهمثابه پز سیاسی ـ حکومتداری «شو آف Show off» میشود. مدعای طالبان این است که حضور این گروه در مسند قدرت، جنگ 40 ساله افغانستان را نقطه پایان بخشیده و تمام گروهها و جریانهای سیاسی ـ اجتماعی فرودولتی را در هم کوبیده است. برای همین امیرخان متقی، وزیر خارجه رژیم طالبان، در نامهاش به اعضای کنگره امریکا تامین «امنیت سراسری» را دستاوردی عمده خوانده و تاکید کرده است که طالبان مایه ناامنی در منطقه نخواهند شد.
کابرد بیرویه واژهگان امنیت سراسری و مصادیق آن، دو هدف عمده را دنبال میکند. در نخست طالبان تسلط خود را بهمثابه امنیت سراسری تلقی کرده و جنگ را ختم شده میدانند. برای شهروندانِ یک دولت شکننده و مستعد زایش خشونتِ چون افغانستان، بازنمایی و تلقین این واژه میتواند رضایت و همدلی تودهها با طالبان را مسیر سازد و از سوی دیگر طالبان با تبلیغ امنیت سراسری در سطح منطقه و جهان جایگاه و قدرت خود را بهمثابه تنها قدرت بیرقیب به نمایش میگذارند که در صورت همکاری جهان، میتوانند در تامین امنیت منطقه سهم گرفته و یا در آشفتهگی و التهاب آن بیفزایند. برای همین وجود جنگ و جبهههای مقاومت انکار و وضعیت «بداهتنمایی» میشود.
پرسش اساسی اما این است که امنیت چیست و آیا افغانستان تحت رژیم طالبان امنیت سراسری دارد؟ مزید بر این، آیا گروه طالبان با تشکیلات شبهنظامی، رویکرد قومی ـ مذهبی و ساختار استخباراتی خود، توان تامین امنیت به مفهوم امروزی آن را دارد؟ به نظر میرسد که دستگاه پروپاگندای رسانهای طالبان و ناسیونالیستهای پشتونتباری که قدرتگیری طالبان را پیروزی قوم خود تلقی میکنند، تعریفی گمراهکنند و ناقص از امنیت ارایه داده و از این مفهوم برای کسب اعتبار و رضایت مردم استفاده ابزاری میکنند. در صد سال اخیر افغانستان در فقدان امنیت به مفهوم کلی آن به سر برده است و حالا ادعای موهم امنیت سراسری طالبان نیاز به اعتبارسنجی و تبیینگری دارد که زمینههای بررسی آن باید فراهم شود.
چیستی امنیت
از مفهوم امنیت، تعریفهای مختلف صورت گرفته است که هر کدام ابعاد این مفهوم را میشکافد. دایرهالمعارف بزرگ «لاروس» در معنایابی واژه امنیت آورده است: وضعیتی که شخص در آن از خطر واهمه ندارد و آرامش نفسانی از آن حاصل میشود. فرهنگ «آکسفورد» امنیت را به معنای در حفظ بودن، فراغت از خطر یا اضطراب و تشویش آورده است. در «دانشنامه سیاسی» آمده است که امنیت در لغت به معنای فراغت از هر گونه تهدید یا حمله، یا آمادهگی برای رویارویی با هر تهدید و حمله اطلاق میشود. مزید بر این، امنیت به معنای آزادی و توسعه نیز به کار رفته است. بر این مبنا، هر چه در یک کشور احساس آرامش، فقدان خطر، آزادی به معنای فراگیر آن و رهایی از سستم وجود داشته باشد، گراف امنیت آن کشور بالا است.
جان بلیس امنیت را توانایی کشور در دفع تهدیدهای خارجی علیه حیات سیاسی یا ملی تعریف کرده است. والتر لیپمن که بیشتر در حوزه سیاست فعالیت دارد، میگوید: کشوری دارای امنیت است که در صورت احتراز از جنگ، مجبور به فدا کردن منافع حیاتی خود نباشد و صورت وقوع جنگ، منافع حیاتی خود را با پیروزی در جنگ حفاظت کند. از سوی دیگر گالتنگ، امنیت را ریشهکن کردن خشونت از جامعه انسانی تعریف کرده است. ایان بلانی امنیت را رهایی نسبی از جنگ میداند و جان لاک معتقد است که مقصود از صلح و امنیت، تنها آن نیست که زنده بمانیم، بلکه دستیابی به رفاه، آسایش و ایجاد تسهیلات مشخص است که حق طبیعی ما است.
پراگندهگی تعریفها و نگرشها در خصوص امنیت، نشان میدهد که تعریف جامع و همهجانبه از آن مانند هر پدیده اجتماعی دیگر دشوار است و در سیاقهای متفاوت تاریخی، فرهنگی و اجتماعی این واژه مورد بازبینی و تعریف امنیتپژوهان و دانشمندان سیاست قرار گرفت است. بهصورت کلی، با این بیان میتوان با استفاده از مفاهم ارایه شده به بررسی «امنیت سراسری» طالبان پرداخت و آن را بازبینی کرد. نبود تشویش و خطر، آزادی و توسعه، دفع تهدیدها، نبود خشونت و رفاه و آسایش معروفترین شاخصههایی است که میشود شرایط فعلی افغانستان و مفهوم امنیت سراسری طالبان را با آن محک زد و در بوته آزمایش و تحلیل قرار دارد.
خشونت و جنگ
روشن است که زمینههای یک جنگ دوامدار، خونین و ویرانگر در افغانستان مهیا شده است که بانی اصلی آن طالبان هستند. این گروه با تسلط نظامی خود و بدون تمکین به خواست و اراده مردم، تقسیم عادلانه قدرت سیاسی در جامعه موزاییکی و چندپارچه افغانستان، عدم تمکین به عدالت اجتماعی و سازوکارهای دموکراتیک، زمینههای این جنگ را مساعد کرده است. جبهه مقاومت ملی افغانستان در ولایتهای مرکزی، شمالی و شمالشرقی حضور نظامی دارد. جبهات نظامی در حال گسترش است و زمینهها و دامنههای جنگ بیشتر میشود. «قطعه گرگ» جبهه نظامی اوزبیکها در شمال بهتازهگی اعلام موجودیت کرده و «جبهه نظامی وطندوست» در غزنی عملیاتش را علیه طالبان آغاز کرده است.
با وجود انکار واقعیت جنگ از سوی گروه طالبان، تصاویر نشان میدهد که این گروه اجساد بهجا مانده از نبرد پنجشیر و اندراب را به قندهار و هلمند انتقال میدهند. میروس افغان، خبرنگار حوزه جنوب، گزارش داده است که جنگ به ولایت قندهار نیز رسیده و گروهی بر مقر نظامی در ولسوالی خاکریز قندهار حمله کرده است. مزید بر این، داعش با حملات مرگبار اخیر در کابل و ولایتها، نشان داد که توانایی سازماندهی حملات وسیع را دارد. از سوی دیگر داعش روند سربازگیری و سازماندهی دوباره خود را آغاز کرده و بخشی از جنگجویان ناراضی طالبان در بدنه این گروه حضور دارند. گشتوگذار پهپادهای جاسوسی، حضور هزاران جنگجوی خارجی و تروریستهای جهانی و وضعیت آشفته افغانستان، همه نشان از حضور برجسته خشونت و جنگ دارد. بنابراین، ادعای موهوم امنیت سراسری طالبان، هیچ سنخیتی با وضعیت فعلی افغانستان ندارد.
آزادی و توسعه بهمثابه امنیت
آمارتیاسین، اقتصادپژوه هندیالاصل و استاد دانشگاه کمبریج که جایزه نوبل اقتصاد سال 1998 را گرفته است، باور دارد که توسعه واقعی فرایند رشد آزادی در جامعه است که مردم از مزایایی این آزادی سود ببرند. او با ذکر پنج نوع از آزادی که شامل آزادیهای سیاسی، اقتصادی، فرصتهای اجتماعی، تضمین شفافیت و تامین حمایت است، به سراغ این مهم میرود که بدون آزادی هیچ جامعهای به توسعه و امنیت نمیرسد. در این تعریف آزادی و توسعه و امنیت هممعنا و تقویتکننده هم در یک کشور پنداشته میشوند که یکی بدون دیگری معنایی ندارد. در نگاه مدرن به مساله امنیت که توجه به بعد نرمافزاری و غیرنظامی بیشتر است، توسعه و آزادی بهعنوان عالیترین نشانهای وجود امنیت دانسته میشوند که امنیت در بستر آنها معنا مییابد.
نه ماه گذشته نشان داد که در توهم «امنیت سراسری»، سلب آزادی بهگونه کامل آن نخستین استراژی طالبان در مواجهه با جامعه افغانستان است. از 15 آگست وقتی این گروه وارد کابل شد، تا حال 287 رسانه تعطیل و بیش از شش هزار خبرنگار بیکار شدهاند. زنان در پستوهای برقع به زندان افگنده شده و فعالیت احراب سیاسی، سکتور خصوصی و جامعه مدنی تعطیل شده است. ترور مخالفان سیاسی، تجاوز و خانهپالی مردم عمومی، شکنجه و به اسارت گرفتن روزنامهنگاران معمولیترین کنش طالبان در مواجهه با جامعه چندپارچه و پلورالیزه شده افغانستان است. به دلیل نبود آزادی و وجود ترور، شکنجه و اعدامهای صحرایی است که نسل جوان و دانشآموخته و متخصص افغانستان فرار کردهاند.
قوانین سختگیرانه طالبان به قدری فضار را برای عمومی مردم تنگ کرده است که اگر نص آن اجرا شود، عموم مردم مجرم محسوب میشوند. اسلاوی ژیژک، جامعهشناس اسلونیاییتبار، میگفت: رژیمهای تمامیتخواه نخست قوانین و مقرارت سختگیرانه وضع میکنند که اگر نص آن تطبیق شود، همه مجرم خواهند بود؛ در مرحله بعدی از اجرای کامل آن سرباز میزنند تا «شوآف» کرده و منت بگذارند که آنها تساهلگرا و مداراپیشهاند، وگرنه میتوانستند همه را دستگیر کرده و به زندان بکشند. ژیژک باور داشت که این راهبرد اصلی رژیمهای تمامیتها و توتالیتر است که پیوسته در صدد صلب آزادیهای مدنی و سیاسی میباشند.
جامعه ترس و نبود رفاه
ترس و فشار روحی، ابزار اصلی طالبان برای کنترل جامعه است. در این فرایند، مردم خود را عضوی از دولت نمیبینند که با آن احساس همذاتپنداری کرده و برمبنای یک قرارداد اجتماعی از آن اطاعت کنند؛ بلکه ابزار حاکمیت طالبان ایجاد ترس است. نیویارکتایمز در گزارش اختصاص خود گفته است که طالبان بیش از 500 کارمند قبلی دولت را اعدام صحرایی کردهاند. این آمار در مقایسه با آنچه در افغانستان اتفاق افتاده، به کوهی یخ میماند که فقط نوک آن از آب بیرون زده است. مردم افغانستان در میان جنگجویان آموزشندیده به سر میبرند که جز منطق سلاح و جنگ، چیزی نمیدانند. برای همین حتا اگر رهبران طالبان به منبر و مسجد هم بروند، در کنارشان جنگجویان مسلح با واسکتهای انتحاری حضور دارند. این نشان از ترس و گسترش ارعاب و بیگانهگی با مردم دارد. در چنین شرایطی، امنیت سراسری چه معنایی دارد و بلوفهای واهی چه به درد میخورد؟
مزید بر این، نبود رفاه و وجود فقر گسترده تنها دستاورد نهماه حاکمیت طالبان است. مردم به کودکفروشی، مهاجرت غیرقانونی و حتا خودکشی دست زدهاند و پیوسته این گراف بالا میرود. سازمان ملل گفته است که افغانستان در معرض گرسنهگی جدی قرار دارد و گراف فقر به 97 درصد میرسد که نشان از وخیم شدن اوضاع دارد، بهگونهای که سکتور خصوصی و اقتصادی فلج و بحران عظیم گرسنهگی به وجود آمده است. گزارش برنامه جهانی غذا نشان میدهد که 19.7 میلیون تن از شهروندان افغانستان با گرسنهگی شدید مواجهاند و خشکسالی و بحراق عمیق اقتصادی جان میلیونها تن را تهدید میکند. گرسنهگی شدید، نوعی از گرسنهگی مهلک و حاد است که میتواند باعث مرگ یا منجر به آسیبهای جدی و جبرانناپذیر در ارگانیسم بدن شود. در اوج این بحران، بازرس ویژه امریکا برای بازسازی افغانستان گزارش داده است که بیش از نیم میلیون تن شغل خود را از دست دادهاند.
با این بیان، افغانستان تحت سلطه رژیم تمامیتخواه طالبان با 20 میلیون انسان گرسنه، میلیونها بیکار و گراف فقر 97 درصدی قرار دارد که خشونتها نیز در آن اوج گرفته است.
بهگونه کلی، حدود 150 تعریف از واژه امنیت و مصادیق آن وجود دارد که ادعای امنیت سراسری طالبان در قالب هیچ یک از آنها نمیگنجد. افغانستان تحت سلطه رژیم طالبان نه آزادی و توسعه دارد، نه آرامش و رفاه و نه امنیت و ضمانت جانی شهروندان در آن لحاظ میشود؛ بلکه کشوری است دچار هرجومرج که در آن قانون و پاسخگویی وجود ندارد و فرماندهان طالبان که با مدنیت و شهرنشینی و رفاه بیگانهاند، با نوک نیزه و ایجاد ترس بر مردم حکومت میکنند. مردم که در توهم امنیت سراسری طالبان، گرسنهگی و فقر گیر ماندهاند، حتا توان صدا بلند کردن و اعتراض را ندارند.