در بحبوحه گفتوگوهای صلح میان افغانستان و گروه طالبان، تعداد زیادی از لابیگران داخلی و بینالمللی این گروه تلاش داشتند که این فرضیه را تقویت کنند که طالبان تغییر کردهاند و آنها دیگر آن گروه متحجر، عقبگرا، سنتی و ایدیولوژیک دهه 90 نیستند. لابیگران طالبان با ارایه این استدلال که طالبان اینبار به هنجارهای بینالمللی پایبند میمانند، حقوق زنان و حقوق بشر را رعایت میکنند و با جهان رابطه حسنه خواهند داشت، سعی میکردند که چهره جدید از طالبان ارایه کنند و این گروه را سفیدسازی کنند. حالا که حدود یکونیم سال از تسلط طالبان بر افغانستان میگذرد، دیده میشود که در رفتار، گفتار و ایدیولوژی این گروه تغییری نیامده و حتا در بسی موارد این گروه تندروتر و افراطیتر از گذشته شده است.
گفتمان طالبانیسم
اگر قرار باشد که به گفتمان طالبان در دو دوره، یعنی دوره ملا محمدعمر و ملا هبتالله نظر بیندازیم، متوجه میشویم که هیچ تغییری در گفتمان ایدیولوژیک این گروه نیامده و عملکرد طالبان دوره ملا هبتالله و طالبان ملا محمدعمر شیبه به هم است.
1- زنان
در گفتمان طالبان ملا عمر زنان به شی تقلیل داده شده بودند و اجازه هیچگونه فعالیت برای زنان در بیرون از خانه داده نشده بود. حالا که حکومت طالبان ملا هبتالله را میبینیم، متوجه میشویم که ملا هبتالله عین رفتار با زنان را دارد که ملا عمر داشت. در حکومت فعلی طالبان زنان مانند دوره قبلی از تمام حقوقشان محروم هستند. طالبان در چهار حوزه، زنان افغانستان را به صورت سیستماتیک از صحنه حذف کردهاند. طالبان با صدور فرمانهای معتدد زنان را از سیاست، حضور در اجتماع و فضای عمومی، آموزش و کار منع کردند. در زمینه آموزش زنان، طالبان در نخست دختران بالای صنف ششم را از رفتن به مکتب منع، در ادامه صنوف دانشگاهها را برای پسران و دختران مجزا و سپس دختران را از رفتن به دانشگاه و مراکز آموزشی منع کردند. در تازهترین مورد هم طالبان به دختران فارغ از رشته طب اجازه حضور در امتحان خروجی را ندادند. در قسمت آموزش دیده میشود که طالبان هیچ تغییری نسبت به حکومت قبلی نکرده و در قسمتهایی افراطیتر عمل کردهاند. در مورد کار زنان، طالبان به تمام کارمندان زن در ادارات دولتی اعلان کردند که تا «امر ثانی» به محل کار نیایند و فقط خانمهایی که کارشان توسط همکار مرد انجامپذیر نیست میتوانند به کارشان بیایند. در دوره قبلی نیز طالبان چنین فرمانی صادر کرده بودند و براساس روایت وحید مژده، فقط یک خانم در آرشیف ملی اجازه داشت به کارش بیاید؛ چون کسی دیگر قادر نبود کار او را انجام بدهد. برای اثبات این ادعا که رویکرد طالبان در این مورد هیچ تغییری نکرده، کافی است به فرمان ملا عمر و ملا هبتالله در مورد زنان نظر بیندازیم.
فرمان ملا عمر در مورد زنان |
فرمان ملا هبتالله در مورد زنان |
در صورت قتل، اتباع مسلمان کشور نمیتوانند زن را در بدل دیت، صلح یا به نامهای دیگر به خانواده میت بدهد. |
زن مال کس نیست و هیچ کسی آن را در بدل صلح (بد) داده نمیتواند. |
اتباع مسلمان کشور نمیتوانند زن بیوه را با عضو خانواده شوهر مجبور به نکاح کنند. زن بیوه میتواند مطابق احکام شرعی به میل خود نکاح کند. |
پس از وفات شوهر، هرگاه عدت شرعی (چهار ماه و ده روز و یا وضع حمل) سپری شود، زن بیوه را نه برادر شوهر به زور به نکاح گرفته میتواند و نه کسی دیگری. زن بیوه در مورد نکاح و تعیین سرنوشت خود صاحب اختیار است (البته که اصل کفو (هم مثل) و جلوگیری از فتنه و فساد در نظر گرفته شده باشد). |
چنانکه دیده میشود، شباهت فراوانی میان هر دو فرمان وجود دارد. ملا هبتالله همان فرمان ملا عمر را بازنویسی کرده و موضوع را به صورت مفصلتر شرح داده است. ماهیت هر دو فرمان یکی است و در به موضوعاتی چون میراث و ازدواج پرداخته شده است. از سویی، هردوی آنها تاکید کردند که زنان در پرتو شریعت حقوق فراوان دارند و حقوق آنها باید طبق شریعت داده شود. آنچه قابل تامل است، هر دو امیر طالبان هیچ اشارهای در مورد کار و آموزش زنان نکردهاند.
2- تعامل با جهان
یکی از مواردی که طالبان در هر دو دوره در مورد آن با مشکل مواجهه شدهاند، تعامل و ارتباط برقرار کردن با جهان است. در دوره ملاعمر، طالبان روابط محدودی با چند کشور معدود داشتند و توسط بسیاری از کشورهای جهان و سازمان ملل به رسمیت شناخته نشده بودند. یکی از عوامل اصلیای که خیلی از کشورهای جهان، طالبان را به رسمیت نشناختند، روابط عمیق و گسترده این گروه با شبکه القاعده بود. در دوران ملا عمر، القاعده در داخل افغانستان پایگاه نظامی داشت و ملا عمر از سپردن بنلادن به ایالات متحده خودداری کرد. حالا هم ملا هبتالله از دادن سران تیتیپی به پاکستان امتناع میکند. اندروو اسمال در کتاب محور چین و پاکستان؛ ژیوپلیتیک جدید آسیا مینویسد: «سفیر چین سرانجام در اواخر سال 2000 با ملا عمر در قندهار ملاقات کرد. بیجینگ از طالبان میخواست که پناهدادن به شبهنظامیان اویغور را که گفته میشد در افغانستان با جنبش اسلامی ترکستان شرقی کار میکنند، متوقف کند. در بدل رهبران طالبان امیدوار بودند که چین دولت طالبان را به رسمیت بشناسد و با تحریمهای بیشتر از جانب سازمان ملل متحد مخالفت کند؛ اما این معامله عملی نشد. ملا عمر با اینکه فعالیت جنبش اسلامی ترکستان شرقی را محدود کرد، اما آنها را از افغانستان اخراج نکرد و از آنطرف، بیجینگ هم با تحریمهای سازمان ملل علیه طالبان مخالفت نکرد، بلکه فقط رای ممتنع داد.» به نظر میرسد که پناه دادن به تروریستان بینالمللی به یک رویه در میان رهبران طالبان مبدل شده است. ملاعمر به بنلادن پناه داد و هبتالله به نورولی محسود.
3- تریاک
ملا هبتالله در ۱۴ حمل سال 1401 فرمان داد که کشت و زرع تریاک اکیداً ممنوع است. این کار ملا هبتالله سبب شد که نرخ تریاک در بازارهای جنوب افغانستان چندین برابر افزایش یابد. این کار و فرمان ملا هبتالله بسیار شبیه به فرمان ملا عمر در سال 2001 بود. ملا عمر نیز در سال 2001 کشت تریاک را ممنوع اعلام کرد و این کار ملا عمر سبب افزایش نجومی قیمت تریاک در افغانستان شد. طالبان در آن زمان، تریاک از بازارها به قیمت ناچیز خریداری کردند و سپس به قیمت بالاتر به فروش رساندند. رابطه طالبان با تریاک یک رابطهای دو سویه است.
جنوب افغانستان که خاستگاه و موطن اصلی طالبان است، مرکز اصلی کشت مواد مخدر نیز میباشد. خاک وسیع و حاصلخیز هلمند و کندهار به لطف رود هلمند و ارغنداب، این منطقه را به بهشتی برای کشت و قاچاق تریاک مبدل کرده است. پول حاصلشده از کشت تریاک آنقدر فریبنده است که هر کشاورزی را ترغیب میکند تا دست به کشت این گیاه درآمدزا بزند.
در مورد شکلگیری طالبان، فرضیههای متفاوت مطرح است؛ احمد رشید، روزنامهنگار پاکستانی، معتقد است: «طالبان پس از آنکه کاروانهای تجارتیای که به سمت آسیای مرکزی روانه بودند و در مسیر راه توسط گروههای جهادی که هنور فعالیت داشتند، متوقف میشدند و از آنها باجگیری میکردند، به شکل افسانهگونهای وارد عمل شدند و این کاروانها را آزاد میکردند. از همینجا است که طالبان بالا میآیند و قدرت بیشتر میگیرند.» متغییر دیگری در این مورد، وجود نارضایتی عمومی از گروه جهادی و درگیریهای روزانه آنها است. ملاعبدالسلام ضعیف، یکی از موسسان این گروه، در کتاب خود چنین روایت میکند: «وضعیت امنیتی کندهار بهشدت خراب بود و در هر طرف شهر ایست بازرسی از هر گروه وجود داشت و مردم را به شدت اذیت و آزار میکردند. او [ملاعمر] و سایر طلبهها تصمیم گرفتند که علیه این گروهها قیام کنند و کنترل مناطق خود را به دست بگیرند.» بتی دام که زندهگینامه ملاعمر، رهبر طالبان را نوشته است، روایت جالبی دارد که با موضوع بحث این نوشته نیز مرتبط است. وی در جایی از کتابش مینویسد: «گروهی از طلبهها از وضعیت اسفناک آن زمان کندهار بهشدت ناراضی و دنبال حمایت مالی و تسلحیاتی بودند. در این موقع یکی از قاچاقبران بزرگ مواد مخدر جنوب افغانستان [حاجی بشر نورزی] که او هم از دست باجگیریِ ایستهای بازرسی به تنگ آمده بود، به طلبههایی که دنبال حمایت مالی بودند، سلاح و پول میدهد. افراد درشت طالبان عضو این حلقه بودند. ملاعمر، نخستین رهبر طالبان، ملابرادر معاون رئیسالوزرای طالبان و ملاعبدالسلام ضعیف که فعلاً سمت رسمی ندارد، عضویت این حلقه را داشتند. حاجی بشر نورزی از ملاعمر میخواهد که در مقابل پول و اسلحه باید امنیت شاهراه را برای کاروانهای مواد مخدر او تأمین کند.» رابطه طالبان با مواد مخدر از همینجا آغاز میشود و این کشت و قاچاق مواد مخدر به منبع اصلی عایداتی طالبان مبدل میشود. طالبان در کنار کشت و قاچاق مواد مخدر از سایر کشاورزان نیز عشر و زکات جمع میکردند که یک منبع مالی دیگر برای این گروه بود. در طول 20 سال گذشته آنچه که موتور جنگی طالبان را در کنار سایر عوامل روشن نگهداشته بود، پول عاید از کشت و قاچاق تریاک بود.
آنچه روشن است این است که هم فرمان ملا عمر جنبه تبلیغاتی داشت و هم فرمان ملا هبتالله جنبه تبلیغاتی دارد. هر دو تلاش داشتند تا با صدور این فرمانها شناسایی بینالمللی گروه طالبان را تسهیل کنند. در حال حاضر افغانستان هنوز هم مرکز کشت و قاچاق مواد مخدر در جهان است. براساس آخرین آمار سازمان ملل، افغانستان 85 درصد مواد مخدر جهان را تولید میکند. پر واضح است که این فرمان طالبان در هر دو دوره حکومتشان صوری بوده و هیچ نوع جنبه عملی نداشته است.
از سوی دیگر، ملا عمر در آن زمان یک فرمان جنجالی دیگر نیز صادر کرده بود. او فرمان داده بود که کشت چرس ممنوع است؛ چون استفاده داخلی دارد. او در ادامه فرمان گفته بود که کشت مواد مخدر چون مصرف بیرونی دارد، جواز دارد. البته این فرمان پیش از فرمانی صادر شده بود که کشت تریاک را محدود کرد.
ملا هبتالله چندین فرمان دیگر نیز مشابه به ملا عمر داده است و تلاش کرده که پا جای پای ملا عمر بگذارد و همان قوانین سخت و خشک مذهبی را اجرایی کند. فرمان ملا هبتالله در مورد نظافت و نگهداشتن بچههای خرد سن در پایگاهها، بسیار شبیه به ملا عمر است.
سخن پایانی؛ ایستایی طالبان در همان نقطه نخستین
حالا که نسخه شماره دوم حکومت طالبان روی کار است و قدرت را در افغانستان در دست دارند، دیده میشود که تغییرات زیادی در شیوه حکومتداری طالبان نیامده است. فرمانهای ملا هبتالله مشابه به ملا عمر است و او تلاش زیاد دارد که همان فرمانها را با لحن جدیدتر بیان کند.
آنچه واضح است این است که طالبان تغییر نکردهاند و هنوز در همان نقطهای که بودند، هستند. ملا حسن آخوند نیز شیبه به ملا عمر در مورد گروه طالبان صحبت میکند. او میگوید که این یک فرصت الهی است برای این گروه که مردم را به راه راست هدایت کنند.(؟) این حرف ملا حسن آخوند شباهت به حرف ملا عمر دارد که گفته باید برای برپایی حکومت الهی تلاش کنند.
آنچه سبب ایستایی طالبان در همان نقطه اول شده است، فهم خشک، سطحی و سخت آنها از شریعت و دین است. طالبان هنوز به سنتهای دیرینه افغانی باور دارند. تا حدود زیاد سنتگرایی و دینباوری افراطی طالبان سبب شده است که این گروه تغییر زیاد نکند و در بعضی موارد حتا بنیادگراتر شوند.