نگاهی به کتاب سیاست افغانستان؛ روایتی از درون
سیاست افغانستان؛ روایتی از درون، عنوان کتاب حاوی مجموعه خاطرات و تجارب داکتر رنگین دادفر سپنتا، وزیر امور خارجه و مشاور امنیت ملی حکومت حامد کرزی سال گذشته در دو جلد و 960 صفحه به چاپ رسید و به دلیل جایگاه سیاسی و اکادمیک آقای سپنتا، کتابش مورد استقبال طیف وسیع جامعه قرارگرفت.
هرچند تلاشهایی جسته و گریخته در گذشته صورتگرفته است، اما «سیاست افغانستان؛ روایتی از درون» نخستین خاطرهنگاری منسجم و منظم با ادبیات سچهی فارسی یک شخصیت علمی و مقام ارشد دولتی است که تا کنون در این کشور منتشر شده است. آقای امرالله صالح، رییس پیشین عمومی امنیت ملی بخشی از خاطرات و تحقیقاتش را در مجموعهی «پس از مسعود» و «جاسوسهای با افتخار» منتشر کرد و در این اواخر آقای عبدالوکیل، وزیر امور خارجهی حکومت داکتر نجیبالله، خاطراتش را تحت عنوان «از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان» مکتوب و در قید کتاب در آورده است.
در افغانستان خاطرهنگاری شخصیتهای علمی و سیاسی برخلاف سایر کشورها که در پایان عمر و پایان کار سیاسی و دولتی، تجارب و نقاط ضعف و قوتشان را به عنوان رهنمود و معیار عمل در اختیار دیگران قرار میدهند، رسم معمول نشده است؛ از این بابت کتاب داکتر سپنتا با توجه به حافظهی قوی تاریخی، از دوران کودکی تا استادی دانشگاه و مشغولیت دولتی، یادداشتنگاری منسجم و به موقع از جلسات، ملاقاتها و گردآوری آن در فصول مختلف میتواند الگو و سنگبنای قوی برای کسانی باشد که در فکر نگارش زندهگینامه و خاطرات خویش اند.
ادبیات زیبا، نوع نگارش، فصلبندی موضوعات و واژههای رمانتیک در توصیف مسایل و ترسیم جهان ایدهآلها جالب و در خور تعمق است. داکتر سپنتا شاید سادهتر از این نتواند بنویسد و به خاطر اقتضاهای منافع و مصالح ملی، گفتنیهای زیادی را در کتاب نیاورده باشد، همچنان ممکن است آغاز و پایان کتاب برای کسانی که کمتر به زبان فارسی کتاب میخوانند، ناآشنا و دشوار باشد.
در افغانستان خاطرهنگاری شخصیتهای علمی و سیاسی برخلاف سایر کشورها که در پایان عمر و پایان کار سیاسی و دولتی، تجارب و نقاط ضعف و قوتشان را به عنوان رهنمود و معیار عمل در اختیار دیگران قرار میدهند، رسم معمول نشده است؛ از این بابت کتاب داکتر سپنتا با توجه به حافظهی قوی تاریخی، از دوران کودکی تا استادی دانشگاه و مشغولیت دولتی، یادداشتنگاری منسجم و به موقع از جلسات، ملاقاتها و گردآوری آن در فصول مختلف میتواند الگو و سنگبنای قوی برای کسانی باشد که در فکر نگارش زندهگینامه و خاطرات خویش اند.
کتاب مذکور مورد نقد و بررسی شماری از منتقدان قرار گرفت، این گونه نقدها، بایستههای جامعهی دموکراتیک بوده و بر غنامندی و بارورسازی گفتمانهای سازنده و ایجاد فضای مسالمتآمیز سخن و بیان به جای احساسات و خشونت در کشور منجر میشود، این روند باید نهادینه شده و مورد استقبال قرار گیرد. اطلاعات مهم و محتوای کتاب، تا کنون توسط کسانی که چهرهی عریان و پنهان آنها در کتاب افشا شده است به چالش کشانیده نشده و یا صحت و سقم جریانات طویل و عریض مانند پروسهي صلح و مذاکره با امریکاییها روی چگونهگی قانونمندشدن حضور نظامی و توافقنامهی استراتیژیک و امنیتی را که به تفصیل از زوایای پیدا و پنهان آن یاددهانی شده است، مورد تردید افراد ذیدخل قرار نگرفته است. این کتاب، ظرفیت آن را دارد که به عنوان کتاب مرجع و معتبر تاریخی و سیاسی بررسی تحولات یک و نیم دههی اخیر محسوب شود.
با همه مزایای شکلی کتاب، باید قدری به متن و محتوای آن ژرفنگری کرد. آقای سپنتا در کتاب، حادثهی یازده سپتمبر را که نظم بینالمللی را در رأس و قاعدهي آن تغییر داده، آغازگر بازیهای بزرگ بینالمللی شد و بالطبع اثرات و پیامدهای جدی بر شکلگیری نظم جدید در افغانستان پس از طالبان گذاشت، یک تصادف و کارساختهی گروههای تروریستی دانسته، میگوید که هیچیک از کشورها به این گمان نیستند که حادثهی 11 سپتمبر ساختهپرداختهي دستگاههای استخبارات امریکا باشد و گمانهزنی مبنی بر دستداشتن حلقات امریکایی در این حادثه، تقویت تیوری توطئه است؛ در حالی که با توجه به پیشینهي کار اکادمیک آقای سپنتا و اشتغال در سمتهای مهم دولتی و اشراف بر سیاستورزیهای جامعهی بینالمللی، در رأس امریکا و چرایی توفیق نیافتن نبرد علیه تروریسم با این همه سازوبرگ نظامی، به عمق و ژرفنای وقوع حادثهی 11 سپتامبر و اهمیت زمانی وقوع این حادثه، آن را بیشتر مورد واکاوی قرار میداد، در حالی که دستگاههای استخباراتی بیشتر کشورها از روسیه تا ایران با به درازاکشیدهشدن نبرد علیه تروریسم به این باور اند که حادثهی 11 سپتامبر صحنهسازی و دشمنتراشی مصنوعی تحت عنوان مبارزه با تروریسم و ادامهی بازیهای نظم نوین بینالمللی بوش بود که برای توجیه حضور استراتژیک در مناطق مهم دنیا به بهانهي نبرد علیه تروریسم، حادثهی 11 سپتامبر آفریده شد تا بتواند افکار عامهی امریکا، جهان و پیمان ناتو را در برابر تهدید تروریسم، لشکرکشیها و مصارف نظامی در نبرد علیه آن قناعت دهد. برای حلقههایی که حادثه یازده سپتامبر را تیوری توطئه میدانند، اساساً بنبست استراتژی مبارزه با تروریسم در پهنا و ژرفنا نیز قابل پیشبینی بود.
من داکتر رنگین دادفر سپنتا را نسبت به هر کس دیگری که داعیهی دموکراتبودن دارد، احترام دارم و میدانم ایشان اهل خرد، نقد و نظر استند. آقای سپنتا با آن سابقهی طولانی کار اکادمیک در جامعهی قانونمدار و عاری از گرایشهای تباری زیست کرده و در سرزمینی دم از نظم، حاکمیت قانون، منافع ملی و هنجارگرایی میزند که جنگها و نابسامانیهای گذشته کلیهی بسترها و زمینههای یک جامعهی مبتنی بر اصول و قوانین را از بین برده و میراثدار یک آشفتهبازار شده است. تا کنون تلاشهای ملی و بینالمللی معطوف به حل بحران نتوانسته به اهداف مورد نظر دست یابد. روشنگری و روشنفکری در جامعهای پر از گسستها و ناملایمات مانند افغانستان یکشبه نمیتواند، نابسامانیها را برچیند و کار روشنفکری، کار طولانی و خستهگیناپذیر است که انسان متعهد به آرمانها و ارزشها، برای ایجاد یک جامعهی روشن باید تقلا و جانکنی بیشتر کند.
حضور داکتر سپنتا در قدرت سیاسی برخاسته از متن آشفتهگیهای طولانی، همانگونه که در کتاب تذکر داده شده، عاری از چالش نیست. نیروهای سیاسی جهادی، کمونیستی، روشنفکران و بقایای طالبان با افکار و گرایشهای مختلف فکری و سیاسی در برههی پس از طالبان، نظم جدید سیاسی، اداری و حقوقی در کشور پس از منازعه و در حال منازعه را اساسگذاری کردند. نبود انسجام و اجماع نیروهای مختلف سیاسی موجب شکست و ریخت ملی و تضعیف تلاشهای بینالمللی شده و واقعیتهایی دردناکتر از گذشته، در سایهی روندهای دموکراتیک قد علم کردند. به گفتهی آقای سپنتا، او به اندازهای جانبدار منافع ملی، دموکراسی، حاکمیت قانون و ارزشمحوری در برابر تبارگرایی و مبارزهی جدی با گونههای مختلف فساد بوده که به نحوی این برداشت را به خوانندهی کتاب میدهد که اگر ایشان به عنوان متوازنکنندهی دیدگاهها و گرایشهای متضاد در رأس ساختار قدرت نمیبودند، ممکن بود کجرویها و عملکردهای خلاف منافع ملی بیشتر از این متبلور میشد.
کتاب، تصویری از حامد کرزی، نحوهی حکومتداری، بینش سیاسی و تناقضهای نهفته در افکار و رفتار او ارایه میکند. نبود همسویی فکری میان آقای سپنتا و آقای کرزی و اطرافیان نزدیک کرزی در مسایل مهم سیاسی موجب شده بود تا داکتر سپنتا هفتبار استعفا بدهد، اما هیچگاهی استعفایش مورد قبول قرار نگیرد. سوال این است که فارغ از دوستی شخصی آقای سپنتا با آقای کرزی و آرمانگرایی بیش از حد داکتر سپنتا برای شکلدهی مدینهی فاضله و برچسپهای سیاسیای که آقای کرزی گاهگاهی به وی به دلیل تأکید بر اتخاذ سیاستهای نرم در برابر امریکا روا میداشته، چه توجیه عقلایی به ادامهی حضورش در قدرت سیاسی وجود داشته و چرا استعفاهایش را رسانهای نکرده است و حالا در دوران بازنشستهگی نیز همسویی سیاسی و فکری با آقای کرزی دارد.
سیاست افغانستان؛ روایتی از درون، حضور نظامی ناتو در رأس امریکا را اشغالگرایانه تلقی میکند که نیروهای امریکایی بدون درنظرداشت رأی و مشورت مسئولان حکومت افغانستان به هر کاری دلبخواه دست میزنند و پیوسته منافع و حاکمیت ملی این کشور را به سخره میگیرند. این در حالی است که شکلگیری اجماع کلان ملی در مورد چگونهگی برخورد با امریکاییها و مسایل مهم ملی مانند پروسهی صلح کار دشواری بوده است و آقای کرزی در یک بیبرنامهگی و نداشتن قطبنمایی روشن، با تمام مسایل متناقض برخورد کرده، همهچیز را محصول تیوری توطئه میداند و رفع مسئولیت میکند؛ گاهی به نهادهای دموکراتیک مراجعه میکند و گاهی به نهادهای شدید سنتی و فاقد جایگاه در عصر دموکراسی، مانند جرگهها. بسیاریها به این باور اند که کتاب داکتر سپنتا، یک قهرمان به نام حامد کرزی دارد و وسیلهی جادهصافکن سیاستورزیهای آیندهی آقای کرزی است. امریکا در کنفرانس بن بدون انتخابات واقعی آقای کرزی را بر مردم تحمیل کرد و طبیعتاً کشوری که تمام مصارف ملکی و نظامی افغانستان را میپردازد، باید از او انتظار رفتارهای اشغالگرایانه و دیکتههای فراوان را داشت، در چنین وضعیتی قانونمندسازی حضور نظامی ناتو در رأس امریکا، سادهلوحانه به نظر میرسید.
واقعیت این است که در عصر پساطالبان در نبود تجربهی لازم دولتداری و فقدان یک بینش استراتژیک اولویتمحور برای انکشاف سیاسی، اقتصادی و امنیتی مبتنی بر همکاری معنادار متقابل با جامعهی جهانی پس از طالبان، جزایر متعدد قدرت، تقسیم غیرعادلانهی قدرت پس از بن و کمکهای سخاوتمندانه بدون حساب و کتاب، فراهمنکردن زمینههای مساعد دموکراتیزهشدن در کشور و بیاعتبارسازی و تقلبهای گسترده در انتخابات، فساد گسترده و عرضه نشدن مؤثر و به موقع خدمات دولتی به شهروندان به رغم کمکهای فراوان جامعهي جهانی؛ از سوی دیگر بیاحترامی به ارزشها و عنعنات فرهنگی مردم از سوی نیروهای غربی، خود در داخل، موجهای وسیع نارضایتی را به وجود آورده بود و این نارضایتیها در تقویت گرایشهای طالبانی بومی بدون حمایت خارجی نقش مهم ایفا میکردند، در حالی که حکومتی که آقای سپنتا مقام ارشد آن بود، به مسئلهی پناهگاهها و خاستگاههای تروریسم در آن سوی مرز به شدت تأکید میکردند، بر زمینههای داخلی رشد افراطیت و رابطهی فساد، بیقانونی، زورگویی، نبود شفافیت و سیستمهای عرضهی خدمت و تأمین عدالت با بروز و تقویت افکار و رفتار طالبانی کمتر پرداخته میشد؛ هر کشوری به خود حق میداد از بیبرنامهگی و ضعف دولتداری ما سؤ استفاده کرده، با توسل به ابزارهای مورد علاقه، به دنبال منافع استراتژیک خود باشد. امریکاییها ما را بیشتر از خودمان میشناسند و نیک میدانند که میشود دهن یک جمع را با مشتی پول بسته و راه خود را به قلب و مغز ایشان باز کرد.
در فرصتسوزیها و نداشتن یک چشمانداز روشن برای آیندهی افغانستان در یک و نیم دههی اخیر، تمام طیفها با درنظرداشت سهمشان در قدرت سیاسی مقصر بودند، سبک و سنگینسازی و رفع مسئولیتها نیز قابل دفاع نیست.
سیاست افغانستان؛ روایتی از درون، به معلولهای بحران افغانستان مانند تشدید منازعات، تبارگرایی، قانونگریزی، مداخلات خارجی، عوامل بیگانهها و دهها مشکل دیگر اشاره میکند، اما نویسنده به عنوان شخصیت اکادمیکی که عمر طولانیای را در تحقیق و تدریس سپری کرده، یافتههای علمی خویش را در مورد عوامل اصلی و زمینههای فعال و نیرومند بحران و متغیرهای مستقل و وابسته در آن ارایه نمیکند، ابعاد و ماهیت بحران تاریخی، سیاسی، قومی افغانستان را تیوریزه نمیکند و با توصیف بحران و عوامل آن، نسخههای کارآمد علمی و عملی برابر با قد و قیافهی افغانستان غرض برونرفت و مدیریت بحران را نیز تجویز نمیکند تا با بهرهوری از یافتههای پژوهشی به طول و عرض بحران افغانستان پیبرد و با رهیافتهای مقتضی به دشواریها نقطهی پایان گذاشت.