با وجود آنکه علم و دانش از گذشته بهعنوان ثروت معنوی تلقی میشود، اما بعد از انقلاب صنعتی در عصر سرمایهداری حاضر علم و دانش عملاً باعث تولید ثروت مادی هم میشود. از آنجایی که ثروت طبیعی از گذشته جایگاه خود را ثابت کرده است، هیچ کسی نقش آن را نادیده گرفته نمیتواند؛ ولی در عصر حاضر «نیروی بشری، دانش و تکنولوژی» نقش خود را پررنگتر از ثروت طبیعی ثابت کردهاند. اگر نگاهی به پنج کشوری بزرگ اقتصادی دنیا در سال ۲۰۲۰ بیندازیم ـ کشورهایی که بیش از نیم تولید ناخالص جهان را دارند ـ درخواهیم یافت که هیچ کدام آنها از ثروتهای طبیعی به رفاه و ثبات اقتصادی نرسیده است. این امر بر اکثر کشورهای بزرگ اقتصادی صدق میکند.[1] این «نیروی بشری، دانش و فناوری» است که نقش برازندهتر در رشد، ثبات و رفاه اقتصادی بازی میکند. اگر در نبود ثروت طبیعی باعث فقر کشورها میشود، اکثر کشورهای اروپایی فقیرتر از کشورهای آفریقایی میبودند، در حالی که معادله کاملاً برعکس است. آفریقا با وجود داشتن ثروتهای طبیعی، بیشترین کشورهای فقیر جهان را دارد. اگر این معادله را زیر ذرهبین قرار دهیم و عوامل آن را جستوجو کنیم، دانش را میتوان عامل اصلی عنوان کرد. هر زمانی که حرف از ثروت طبیعی میشود، کشورهای ثروتمند خلیج به ذهن ما خطور میکند که از ثروت طبیعی به رفاه رسیدهاند؛ اما همین کشورها در حال حاضر وابستهگیهای جدی در بخشهای مختلف به کشورهای غربی دارند که بیشتر آنها از لحاظ ثروت طبیعی فقیرتر از این کشورها هستند. کشورهای خلیج برای بلند بردن ظرفیتهای بومی و کاهش وابستهگی به درامدهای منابع طبیعی و کشورهای دیگر، روی نهادهای اقتصادی، علمی، فناوری و نیروی بشری بومی خود در حال سرمایهگذاری هستند. اتکای مطلق بر نیروی غیربومی، باعث ایجاد وابستهگی به دیگران میشود و زمینه مداخله را در امور داخلی افزایش میدهد؛ اگرچه باعث ثبات اقتصادی کوتاهمدت و میانمدت هم بشود. پس میتوان گفت که دانش اساسیترین ثروت عصر سرمایهداری به حساب میآید و با ثبات اقتصادی رابطه مستقیم دارد. به عبارت دیگر، وزن دانش سنگینتر از وزن ذخایر طبیعی در ترازوی رفاه، پیشرفت و ثبات اقتصادی است.
وجود ذخایر طبیعی برای کشور فقیری چون افغانستان، سرمایه عظیم به حساب میآید و هیچ کسی نمیتواند نقش آن را در کوتاهمدت و میانمدت انکار کند. اگر ذخایری بیشتر هم کشف شود و ارزش آن چندین برابر گردد، برای افغانستان خبر خوش خواهد بود، ولی هرگز نمیتواند جاگزینی علم و دانش نمیشود. کشور جنگزدهای مانند افغانستان برای بازسازی و رسیدن به رفاه و حتا استخراج ذخایر طبیعی، به میلیونها نیروی کار مسلکی و زنان و مردان بادانش در عرصههای مختلف نیاز دارد. نهادهای مالی و اقتصادی امروزی و سرمایهگذاری بیرونی هم ریشه در اعتماد دارد. دانش پویایی نهادها را بیشتر کرده و زمینه اعتماد را فراهم میکند. این اعتماد میتواند افغانستان را به نقطه اتصال منطقه نیز تبدیل کند.
در عصر حاضر علم و دانش از حیاتیترین و اساسیترین ضروریات کشور به حساب میرود. هرگونه چالش و سکتهگی در این روند، باعث سکتهگی در پیشرفت و رفاه کشور میشود. این امر علاوه بر زیانهای اجتماعی و معنوی، زیانهای شدید اقتصادی را در پی خواهد داشت.
فقر اقتصادی بیشتر کشورها در جهان سرمایهداری حاضر منوط به فقر علم و دانش است و تا زمان پرداختن به این پدیده، به گمان اغلب ادامه خواهد داشت. از آنجایی که افغانستان از مرحله آغاز از صفر گذشته و راه زیاد را در تعلیم و تربیه پیموده است، پهنای بستر آموزش و پرورش از هر زمان دیگر گسترش یافته است، در کنار این، وجود دهها هزار کادر مسلکی خصوصاً در 20 سال اخیر، انگیزه نسل جوان برای آموختن و درک اهمیت علم و دانش میتواند روند آموزش را سرعت بخشد. با وجود چالشهایی چون فقر و جنگ، بیرون شدن کادرهای علمی و مسلکی از کشور خسارت عمیقی به نهادهای علمی و تحصیلی وارد کرده است.[2] نبود کادرهای مسلکی و باتجربه، تاثیر منفی بر کیفیت تحصیلی خواهد گذاشت و پر کردن این خلا در کوتاهمدت بعید به نظر میرسد. ایجاد فضای امن و مطمین، ایجاد و تقویت انگیزه و امید به آینده، عدم تبعیض قومی، زبانی و جنسیتی، توجه به حقوق مادی و معنوی استادان و ایجاد فرصتهای کاری، میتواند در جلب اعتماد و احیای محیطهای علمی و تحصیلی موثر واقع شود.
نسل دانشآموخته افغانستان بزرگترین سرمایه کشور بوده و میتواند به چالشهای کشور رسیدهگی کند. این نسل میتواند باعث ایجاد رفاه و ترقی کشور شود. از آنجایی که آموزش و پرورش یک پروسه زمانگیر و نیازمند منابع زیاد است، کشورهای پیشرفته دنیا با راهاندازی برنامههای مختلف سالانه هزاران نیروی بشری مسلکی و اشخاص بادانش را با امتیازهای بهتر از کشورهای مختلف جذب بازارهای کاری و نهادهای تحصیلی خود میکنند تا بتوانند به رشد اقتصادی و تحصیلی کمک کنند.
در واقع نسل بادانش ستون فقرات کشورها را تشکیل میدهد که در ثبات و به پا استادن کشورها فوقالعاده مهم است. هیچ ثروت دیگری نمیتواند جاگزین چنین نسلی شود. بیتوجهی به نهادهای تحصیلی و نیروی بشری، میتواند منجر به افزایش مهاجرتهای گروهی، فقر، جنگ، بیسوادی و دهها مشکل دیگر شود، کشور را به قهقرا بکشاند و خطوط برگشت به عقب را بهسرعت رنگین کند. با بیرون شدن بیشتر سرمایه علمی و مسلکی، شگوفههای نورسیده علمی کشور پژمرده خواهد شد.
میتوان آینده کشورها را از کمیت و کیفیت نهادهای علمی و تحصیلی آنها تا حدی پیشبینی کرد. در حال حاضر فقر علمی باعث فقر اقتصادی میشود و فقر اقتصادی هم سرآغاز دهها مشکل اجتماعی است. ثبات، پیشرفت و رفاه اقتصادی را در عصر سرمایهداری حاضر میتوان در مثلث «نیروی بشری، دانش و تکنولوژی» خلاصه کرد و افغانستان باثبات، مرفه و مستقل را میتوان در آیینه همین مثلت دید.
پیوست:
[1] GDP (current US$). Retrieved 3 2022, from The World Bank Web site: https://data.worldbank.org/indicator/NY.GDP.MKTP.CD
[2] (2022, 2 2). Retrieved 3 2022, from BBC NEW/فارسی: https://www.bbc.com/persian/afghanistan-60200786