واژه آپارتاید (Apartheid) از نظر لغوی به معنای مجزا و جدا نگه داشتن گروههای انسانی در یک سرزمین مشترک است و در واقع به معنای سیستمی از تبعیض نژادی، مذهبی و قومی و جداسازی اجتماعی است که غالبا به وسیله طیف اکثریت یا گروه نژادی حاکم نسبت به گروههای اقلیت یا تحت تبعیض اعمال میشود. چنین نظامی غالبا با جداسازی فزیکی و سرزمینی نژادها و محروم نگه داشتن برخی از نژادها از منافع و خدمات عمومی، شناخته میشود. به عبارتی، آپارتاید وضعیتی شبیه بردهگی را بر مردمی که توسط نژاد حاکم در چنین شرایطی قرار میگیرند، اعمال میکند.
بنابراین، آپارتاید بیتردید نقض حقوق بشر محسوب شده و یک جرم بینالمللی است. از نظر تاریخی نمونه بارز و مصداق عینی اقدامات مربوط به آپارتاید نژادی را میتوان در رفتار دولت سابق آفریقای جنوبی با رنگینپوستان این کشور مشاهده کرد. در حال حاضر، این اصطلاح بار سیاسی بسیار ویژهای دارد و برای توصیف شرایطی که تبعیضهای گسترده و غیرانسانی، از سوی برخی حکومتها علیه گروهها و اقشار اجتماعی اعمال میشود، به کار میرود.
از این منظر، «آپارتاید جنسیتی» برآیند رفتار و اقدامات حکومتهایی است که در آن بهشکل سیستماتیک، مردها نسبت به زنها برتر پنداشته میشوند. مصداق عینی این تعریف، رژیم نژادپرست، افراطی و زنستیز طالبان است. یکی از اقدامات طالبان پس از تصرف کابل در سال ۲۰۲۱، توقف فعالیتهای وزارت امور زنان افغانستان و تاسیس ادارهای به نام «دعوت و ارشاد» است که مسوولیتش دعوت و اجبار مردم به پذیرفتن قرائت افراطی و سختگیرانه از اسلام و جلوگیری از نقض قوانین اسلامی مورد نظر آنهاست. واقعیتی که با تسلط مجدد طالبان بر افغانستان، دور از انتظار نبود؛ چون براساس تجربهای که مردم از حاکمیت پنجساله این گروه در دور قبلی داشتند، میدانستند که محروم کردن زنان از تمام حقوق انسانی، یکی از اهداف اصلی طالبان است.
این در حالی است که قبل از تصرف دوباره افغانستان توسط طالبان، سخنگویان و اعضای هیات مذاکرهکننده این گروه در کنفرانسها و نشستها و همچنان گفتوگو با رسانهها، تغییر و اصلاح جهانبینی این گروه را تبلیغ میکردند تا جامعه جهانی را متقاعد سازند که با بازگشت مجدد طالبان دستاوردهای ۲۰ ساله نظام جمهوری، بهویژه در بخش احقاق حقوق زنان، از بین نخواهد رفت. آنها حتا تعهد داده بودند که از حقوق زنان محافظت میکنند. به همین دلیل در مذاکرات مربوط به توافقنامه امریکا و طالبان در دوحه قطر، با حضور زنان در جمع هیات مذاکرهکننده دولت پیشین افغانستان هیچگونه مخالفتی نکردند؛ اما پس از تسلط دوباره در برخورد با زنان نشان دادند که تمام آن رفتارها نمایشی و وعده و وعیدها فریبنده بوده است.
البته زنان افغانستان در جریان مذاکرات بارها به امریکا و جامعه جهانی گوشزد کرده بودند که طالبان تغییر نکردهاند و آنها برای ستیز و دشمنی با زنان و گروههای قومی غیرپشتون و گروههای مذهبی شیعه بهویژه زنان افغانستان مصمم هستند، اما از آنجایی که دولت پیشین و امریکا در میز مذاکره برای زنان جایگاه واقعی و تعیینکننده قایل نشده بودند، زنان افغانستان نتوانستند خواست و اراده خود را بر طرفین مذاکرات بقبولانند. اکنون که طالبان زنان افغانستان را از همه چیز محروم کردهاند، آنها خواستار کمک جهان برای حذف سیستم سرکوبگر طالبان و بازسازی جامعهای هستند که در آن برابری و اعاده حقوق بشر برای همه، بهویژه زنان افغانستان، واقعیت داشته باشد.
در سال ۲۰۲۰، امریکا با طالبان توافقنامهای را امضا کرد که براساس آن باید نیروهای نظامی خود را از افغانستان خارج میکرد. روند مذاکرات صلح طوری مدیریت میشد که علاوه بر حضور کمرنگ زنان، به نگرانیهای آنها نسبت به تشدید خشونت هدفمند طالبان علیه زنان افغانستان نیز توجه نشد. واکنشها و دادخواهیهای زنان نسبت به سناریو و تبلیغات ساختهگی طالبان در مورد تغییر و اصلاح افراد این گروه، عمدتاً نادیده گرفته شد.
سرانجام طالبان در تبانی با اشرف غنی، در ۱۵ آگست ۲۰۲۱ کابل را تصرف کردند و ۱۰ روز بعد از تسلط، اولین دستور خود را مبنی بر ممنوعیت حضور و گشتوگذار زنان در فضای عمومی صادر کردند و به زنان و دختران دستور دادند که در خانه بمانند.
آنها در اوایل تسلط خود، دلیل این اقدام غیرانسانی و زنستیزانه را اینگونه توجیه کردند که سربازان طالبان در راستای رعایت حقوق زنان و احترام به آنان آموزش ندیدهاند و از این رو رژیم طالبان نمیتواند امنیت آنها را در بیرون از خانه تضمین کند. اما به رغم ادعاهای طالبان مبنی بر تامین حقوق زنان، اکنون که نزدیک به سه سال از حاکمیت آنان بر افغانستان میگذرد، سیاستهای محدودکننده را در همه عرصههای اجتماعی علیه اقشار جامعه اعمال کرده و محدودیتهای بسیار شدیدتری را علیه حضور زنان در فضای اجتماعی، فعالیتهای اقتصادی، تعلیم و تحصیل، تفریح، مسافرت و مشارکت در محافل و گردهماییها وضع کرده است. حتا به زنان و دختران اجازه نمیدهند که در کورسهای آموزشی و حرفهای حضور پیدا کنند.
وعدههای اولیه طالبان مبنی بر تغییر و اصلاح رفتار آنها، یک فریب بزرگ بود. آنها طی کمتر از سه سال، دستاوردهای بیستساله زنان در عرصههای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، ورزشی و قتصادی را با وضع محدودیتهای پیدرپی و اعمال خشونت، از بین بردهاند. طالبان تا کنون حدود 100 حکم و فرمان که فعالیتهای زنان و دختران در عرصههای مختلف را محدود میکند، صادر کردهاند. رفتار طالبان با زنان، نشاندهنده ماهیت سیستماتیک، نهادینهشده و تنبیهی آپارتاید جنسیتی در افغانستان است. این احکام تنبیهی بهویژه برای مواردی که زنان در برابر طالبان مقاومت میکنند، در نظر گرفته شده است.
حدود ۶۰ درصد جمعیت افغانستان، زیر سن ۳۰ سال هستند. از این رو، اکثریت مردم افغانستان، اولین بار است که با قوانین سرکوبگرانه طالبان روبهرو میشوند. با هر حکم جدید رهبر طالبان و هر اقدام ماموران امر به معروف و نهی از منکر این گروه، خیابانهای افغانستان از شمایل و صدای دختران و زنان خالی میشود. برخی از مقامهای سیاسی خارجی که یا اطلاعات دقیقی از افغانستان ندارند و یا به دلیل برخی ملاحظات سیاسی به حمایت غیرمستقیم از رژیم طالبان میپردازند، شدت آپارتاید جنسیتی در افغانستان را بازتابی از هنجارهای مذهبی یا فرهنگی در نظر میگیرند؛ اما قوانین بینالمللی بهصراحت استفاده از فرهنگ یا سنت بهعنوان توجیه یا دلیلی برای نقض حقوقی اساسی بشر را رد میکنند. محققان علوم اسلامی افغانستان و جهان اسلام نیز بسیاری از احکام صادرشده طالبان علیه زنان را مغایر با آموزههای اسلام خواندهاند.
من یکی از قربانیان آپارتاید جنسیتی و آپارتاید نژادی در افغانستان هستم. بهعنوان یک خانم تحصیلکرده و رنجدیده افغانستانی، مبارزه با رویکردهای تبعیضآمیز و ضدبشری طالبان را از دوران نوجوانی رسالت خود میدانستم و هنوز هم در این راه آگاهانه گام برمیدارم و مصمم هستم که با برنامههای تبعیضآمیز، سیستماتیک و هدفمندی که طالبان علیه زنان طرح و تطبیق میکنند، مبارزه کنم. به همین منظور، پس از حاکمیت مجدد طالبان در سال ۲۰۲۱ «جنبش زنان افغانستان برای عدالت و برابری» را با مشارکت تعدادی از جوانان و نخبهگان تاسیس کردم.
با اینکه در روزهای نخست حاکمیت مجدد طالبان، فرصت مهاجرت به کشورهای اروپایی و امریکایی برای من فراهم بود، اما برای خروج از افغانستان اقدام نکردم؛ زیرا به رسالت خود در راستای احقاق حقوق زنان سرزمینم میاندیشیدم؛ اینکه چگونه میتوانم برای تغییر سرنوشت خود و زنان دیگر اثرگذار باشم. از آدرس «جنبش زنان افغانستان برای عدالت و برابری» به هدف تامین حقوق بشر و دفاع از حقوق زنان فعالیتهایی را با ایجاد همایشها، کنفرانسهای خبری، بحثها و گفتوگوهای تلویزیونی، همایشها و دادخواهیهای خیابانی سازماندهی و مدیریت کردم.
من با فعالان حقوق بشر و نهادهای حامی حقوق زنان مشورت کردم و از آنها خواستم تا برای بهبود شرایط زندهگی زنان در افغانستان کارهایی انجام دهند. زنان فعال را تشویق کردم تا برای حقوق ازدسترفته خود مبارزه کنند. از طریق ارتباط با زنان فعال، تظاهرات خیابانی را در سراسر افغانستان سازماندهی و برگزار کردم که در رسانهها و سایتهای خبری بهصورت گسترده انعکاس پیدا کرد.
جنبش زنان افغانستان برای عدالت و برابری به تاریخ ۳/۱۱/۲۰۲۲ کنفرانسی خبری را در یکی از تالارهای منطقه دشت برچی شهر کابل با مدیریت من و مشارکت تعدادی دیگر از فعالان حقوق زن برگزار کرد. متاسفانه جنگجویان استخباراتی و امنیتی طالبان به آن کنفرانس حمله کرده و با ضربوشتم شدید شرکتکنندهگان، همه آنها را پراکنده ساختند و من و تعدادی از همکارانم به نامهای محمدرضا سازش، محمد سیرت و محمدحسین حسینپور را بازداشت کردند. ما به مدت دو ماه انواع شکنجههای روحی و جسمی را در زندان طالبان تجربه کردیم. اکنون که من به کانادا پناهنده شدهام، باز هم از طریق رسانهها، مردم و همکارانم میشنوم که زنان زیادی در زندانهای طالبان اسیرند و انواع شکنجههای غیرانسانی را تحمل و تجربه میکنند. با تشدید محدودیتها، تبعبضها و سرکوب زنان توسط طالبان، هر روز عرصه بر زنان و دختران تنگتر میشود. از این رو من فکر میکنم که در شرایط فعلی لازم است همزمان با پیگیری خبری آپارتاید جنسیتی در افغانستان تحت سلطه طالبان، باید راهحلهای جایگزین و قابل اجرا طبق هنجارها و قوانین بینالمللی موجود برای پیگیری اقدامات طالبان علیه زنان نیز روی دست گرفته شود. طبق اساسنامه رم و سایر قوانين بینالمللی، آزار و شکنجه براساس تفاوت جنسیتی، مصداق عینی آپارتاید بوده و جنایت علیه بشریت محسوب میشود. تردیدی نیست که نابرابری و زنستیزی تنها منحصر به افغانستان نیست، اما بعد از تسلط دوباره طالبان بر کشور، اوضاع زندهگی زنان در دو سال گذشته، تبدیل به بحران انسانی و حقوق بشری تمامعیار شده است. زنستیزی هسته مرکزی جهانبینی طالبان است و تلاشهای آنان برای نادیده گرفتن و محروم نگه داشتن نیمی از جمعیت افغانستان، از مهمترین اقدامات آنها برای دوام و بقای قدرت است. بدتر اینکه فریادهای زنان افغانستان را کسی نمیشنود و جامعه جهانی نیز تا کنون در این راستا اقدام جدی و رهاییبخش نکرده است و طالبان در اعمال انواع جنایات غیرانسانی علیه مردم افغانستان و بهویژه زنان دست باز دارند.
بنابراین، من بهعنوان یک زن افغانستانی که شاهد ظلم و بیعدالتی بیشمار طالبان علیه زنان افغانستان بودهام، از کشورهای جهان میخواهم که زنان و دختران افغانستان را در این پیکار و مبارزه، بهصورت جدی و صادقانه همراهی کنند و آپارتاید جنسیتی ناشی از رفتار طالبان با زنان و دختران افغانستان را که بزرگترین جنایت آشکار علیه بشریت در سه سال گذشته به شمار میرود، به رسمیت بشناسند.
سرگذشت من در زندان طالبان
مشغول سخنرانی بودم که جلو دروازه بیرونی تالار سروصدا برخاست. یکی از میان جمعیت با صدای بلند فریاد زد: «طالبان! طالبان! طالبان آمد!» به دنبال آن، افراد مسلح که صورتهایشان را با ماسک پوشانیده بودند، وارد تالار شدند و مستقیما بر من و شرکتکنندهگان هجوم آوردند. آنها پس از ضربوشتم شدید، چشمانم را بستند و با خود بردند. بعدها فهمیدم که مرا به ریاست چهل اداره امنیت کابل انتقال داده بودند. در همان ساعات نخستین و روزهای بعد، انواع تحقیر و توهین و شکنجه را تحمل کردم؛ اما خوشبختانه خبر بازداشت من و همکارانم بهزودی رسانهای شد و رسانههای گوناگون در سراسر دنیا اخبار مربوط به بازداشت ما را نشر کردند.
تمام نهادهای حقوق بشری و سازمان ملل متحد درباره بازداشت من و همکارانم، بلافاصله واکنش نشان دادند و خواهان آزادی هر چه سریعتر ما شدند. واکنش ریچارد بنت و واکنشهای خبرنگاران، فعالان حقوق بشر، کاربران فیسبوک و مسوولان رسانهها و نهادهای مختلف، طالبان را بهشدت تحت فشار قرار داد. آن واکنشها تاثیر قابل ملاحظهای در آزادی من از زندان طالبان گذاشت.
علاوه بر آن، تلاش نهادها و فعالان حقوق بشر در سراسر دنیا باعث شد که تحت ضمانت و وثیقه آزاد شوم. طالبان از من و اعضای خانوادهام تعهد گرفتند که پس از آن حق هیچگونه فعالیتی را ندارم و این تعهد اجباری به معنای در بند گرفتن من و بستن زبان من بود، بهویژه اینکه تهدید کرده بودند اگر به این تعهد عمل نکنم، این بار علاوه بر خودم، اعضای خانوادهام نیز مجازات خواهند شد.
به همین دلیل برای اینکه در کشور خود بهشکل برده و با زبان بسته زندهگی نکنم، مهاجرت را انتخاب کردم و خانوادهام نیز قبل از خروج من کشور را ترک کردند تا زبانم آزاد باشد و حق سخن گفتن داشته باشم. اکنون میتوانم سخن بگویم و به مبارزهام علیه طالبان ولو از راه دور ادامه بدهم. این برای من تا حدودی امیدبخش است. به هر حال من این سطور را به این دلیل مینویسم که خوانندهگان بدانند در حاکمیت دگماندیش و عقبگرای طالبان بر زنان سرزمین من، با استفاده از نام اسلام و سوءاستفاده از احکام اسلامی، چهها میگذرد!
سرکوب زنان و مشارکت مردان
استراتژی سرکوب زنان حتا شامل حال مردانی میشود که پس از بازداشت زنان و دختران خانوادههایشان، به دلیل ارتکاب آنچه از نظر طالبان تخلف از احکام اسلامی در نظر گرفته شده، مجبور به تحمل شکنجه، تحقیر و توهین نژادی و مذهبی و پرداخت غرامت نقدی و غیرنقدی و امضای تعهدنامه شدهاند. طالبا براساس این سیاست، زنان را مستقیما در معرض سرکوب مردان قرار میدهند؛ زیرا مردان را برای مشارکت در این سیستم زنستیز و سرکوبگر مجبور میکنند.
طالبان همه مکانیسمهای قانونی را که قبلاً در اختیار زنان و برای اموری مربوط به زنان بود، حذف کردهاند. دفتر دادستانی کل افغانستان به اداره کل نظارت و پیگیری احکام و بخشنامهها تبدیل شده که به رهبران طالبان این اختیار را میدهد تا خواستههای خود را بدون طی مراحل قانونی اعمال کنند. طالبان با حذف سازوکارهای اساسی و قانونی از جمله قانون اساسی، کمیسیون حقوق بشر، مجازات کیفری، دادگاههای ویژه و واحدهای مربوط به مبارزه با خشونت علیه زنان و کودکان و وزارت امور زنان، هر گونه حمایت قانونی را از زنان افغانستان سلب کرده و قیمومیت زنان را به مردان واگذار کردهاند.
تاریخ برای اقشار مختلف افغانستان، بهویژه زنان به سال ۱۹۹۶ (اولین باری که طالبان روی کار آمدند) برگشته است. آن رژیم فقط پنج سال دوام کرد، اما آسیب بسیاری به مردم افغانستان وارد آورد. با مداخله امریکا در سال ۲۰۰۱ که دو دهه حضور نیروهای بینالمللی را در افغانستان به همراه داشت، میرفت تا با اهتمام جامعه جهانی آن آسیبها برطرف شود، اما با شروع گفتوگوهای دوحه میان امریکا و طالبان، نیمهکاره ماند و با خروج غیرمسوولانه نیروهای امریکایی و سپس تبانی اشرف غنی با طالبان، این بار رهبر گروه طالبان با امید بیشتری بر کرسی قدرت تکیه زده است. از این رو به نظر میرسد که آسیبهای ناشی از ستمهای سیستماتیک طالبان علیه زنان و سایر اقشار افغانستان، دایمی خواهد بود.
گذشته از اینها، در بسیاری از مناطق افغانستان، به دلایل پایبندی به سنت مردسالارانه قبیلهای، وضعیت زندهگی زنان از نظر فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و معیشتی هیچ تغییری نکرده است. امید میرود مسایل حقوق زنان و مبارزه برای احقاق آن، در افغانستان تحت حاکمیت گروه طالبان، در ذیل و حول این نگاه درک شود.