حوالی ساعت 10 بامداد، با برنامهی از قبل پلان شده وارد کمپ ترک معتادان ویژهی بانوان میشوم. مسوولان با مهربانی مرا به داخل اتاقی رهنمایی میکنند که در آنجا زنان معتاد به مواد مخدر بستریاند و قرار است زندهگی جدید را رقم بزنند. با سلامی وارد اتاق آنها میشوم و آنها نیز با لحن ملیحی جواب سلامم را لبیک میگویند و برایم جای باز میکنند تا بنشینم. به محیط خاموش اتاق نظر میاندازم و میبینم. خانمهای جوانی که روزهای پایانی ترک اعتیادشان به مواد مخدر را میگذرانند، در چهار گوشهی اتاق با خود درگیر اند. سر صحبت را باز میکنم. تعدادی به حرفهایم توجه نمیکنند و شماری نیز با نگاه مملو از مهربانی مرا میپایند. این زنان وضعیت متفاوت دارند. شماری که به تازهگی به این کمپ پیوستهاند، حالتشان ناجور است و رمقی برای صحبت ندارند. شماری دیگر که آخرین روزهای ترک اعتیادشان را سپری میکنند، امید در پیشانیشان موج میزند. آنها آمادهاند تا زندهگی را از نو مشق کنند.
سرانجام شماری از زنان با صمیت وضعیتشان را شرح میدهند و میگویند که چهگونه به این مواد کشنده مبتلا شدهاند. این زنان که در «کمپ صد بستر معتادان برای زنان» بستریاند، مواد مخدر مختلفی چون هیرویین، تریاک، تابلیت کا، پودر و شیشه استفاده کردهاند، اما بیشتر زنان که در این کمپ بستریاند، معتاد به تریاک و یا هم شیشهاند.
شبانه 22 سال دارد و معتاد به مواد مخدر است. او که آخرین روزهای ترک اعتیادش را سپری میکند، میگوید که صاحب دو کودک است و دو سال پیش با ترغیب شوهرش رو به مواد مخدر آورده است. شبانه زندهگی پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته و بار دوم است که در این کمپ بستری شده است. او میگوید که در سن 13 سالهگی ازدواج کرده و مدت هشت سال را با شوهرش به خوشی سپری کرده است. او اما در سن بیستویکسالهگی، پس از فوت یگانه پسرش، روزهای پر درد و رنجی را سپری کرده است. شوهرش برای اینکه از درد او بکاهد، مواد مخدر را پیشکش میکند و اینطوری شبانه زندهگی را میبازد و معتاد به مواد مخدر میشود.
او که اکنون دو فرزند (یک پسر و یک دختر) دارد، از خانهی پدر شوهر و خانوادهی پدر خودش رانده میشود، از این رو مدت زیادی با شوهرش مواد مخدر استفاده میکند. سرانجام مادرش که درد او را در استخوانش حس میکند، شبانه را برای ترک اعتیاد به شفاخانهی صد بستر معتادان برای زنان میبرد. اما در اولین گام وی موفق نمیشود که مواد مخدر را ترک کند. از این رو مادرش برای بار دوم او را در این کمپ بستری میکند. اکنون او میگوید که آماده است تا دوباره پا به زندهگی جدید و عاری از مواد مخدر بگذارد. شبانه که در این کمپ حرفهی آرایشگری آموخته است، در نظر دارد تا پس از ترک اعتیاد، دکان آرایشگری باز و زندهگیاش را از نو آغاز کند.
در گوشهی دیگر اتاق، خانمی با بدن ضعیف و رنگ و رخ پریده نشسته و دختر کوچکی در آغوشش آرمیده است. تلاش میکنم تا رشتهی کلام را با او باز کنم، اما از طرز برخوردش پیدا است که دوست ندارد با کسی صحبت کند. بالاخره با تلاش زیاد، خودش را نجیبه معرفی میکند. او که سن و سالش را نمیداند، میگوید که صاحب چهار فرزند است. نجیبه حدو سه سال پیش به این مواد کشنده رو آورده است. او که بعد از سه سال تصمیم به ترک اعتیاد گرفته است، میگوید روزی مریض میشود و شوهرش برای درمان دردش، به او تریاک میدهد. تریاک در اکثر مناطق کشور به عنوان مسکن استفاده میشود. اکثر خانوادهها برای تسکین دادن درد، از این مواد استفاده میکنند. حتا در برخی مناطق به اطفال نیز تریاک میدهند تا راحت بخوابند.
این تنها مشکل نجیبه نبوده است. از آنجایی که او و شوهرش در خانه مواد مخدر استفاده میکردهاند، فرزندانشان نیز به طور غیرمستقیم به مواد مخدر معتاد شدهاند. به گفتهی نجیبه، زمانی که دخترش را برای شیردادن در بغل میگرفته، مواد مخدر نیز استفاده میکرده است. دودی که از دهن او بیرون میشده، دخترش آن را تنفس میکرده و این سبب شده تا او نیز آغشته به مواد مخدر است. او میگوید، هر زمانی که مواد مخدر استفاده نمیکرده، دخترش بیتابی و گریه میکرده است. او برای اینکه گریهی دخترش را آرام کند، مواد مخدر استفاده میکرده و دخترش با تنفس از دود آن آرام میگرفته است. او دخترش را آمنه میخواند و میگوید که اکنون او صحتیاب شده و روزهای پایانی ترک اعتیادش را سپری میکند.
وقتی تصمیم به ترک شفاخانه گرفته بودم، در منزل دوم شفاخانه سروصدای کودکان توجهم را جلب میکند. در منزل دوم جمعی از کودکان که دور دسترخوانی جمع شدهاند، مصروف غذا خوردن هستند. این کودکان در سنین مختلف قرار دارند. براساس گفتههای مسوولان کمپ، این کودکان از یک تا ده سال سن دارند که بیشتر آنها دختران خردسال هستند. آنها تا زمانی که مادرانشان تحت تدوای هستند، توسط کارمندان این کمپ نگهداری و مراقبت میشوند.
با اینهمه شایسته حکیم، ریس شفاخانه صد بستر معتادان برای زنان، میگوید که در این شفاخانه 100 زن و کودک به صورت رایگان تداوی میشوند. او میگوید که معتادان توسط تیم ساحهای این شفاخانه جمعآوری میشوند و سپس برای 45 روز در دو مرحله تحت تداوی قرار میگیرند. او گفت: «بعد از اینکه مریض آورده میشود، به او لباس مخصوص داده میشود. بعداً وارد بخش «ریهاب» و «دیتاکس» میشود که در بخش دیتاکس، مریض 15 روز میماند و در بخش ریهاب 30 روز.»
خانم حکیم تصریح میکند که در 15 روز اول مریض از نظر جسمانی و روانی تحت تداوی قرار میگیرد و در 30 روز دیگر برایش حرفه آموزش داده میشود. به گفتهی او، در این مدت به زنان حرفههای آرایشگری و خیاطی آموزش داده میشود تا پس از برگشت به زندهگی عادی از آن طریق مایحتاج زندهگیشان را تأمین کنند.
به گفتهی خانم حکیم، بعد از 45 روز تداوی مریض از شفاخانه مرخص میشود و دوباره به مدت یک سال این مریضان توسط داکتران در بیرون از شفاخانه تحت تعقیب قرار میگیرند تا اگر مشکل دیگری برایشان پیش آمد، رفع شود.
از سویی هم رییس این شفاخانه میگوید که بیشتر از هفتاد درصد این خانمها با تشویق همسرانشان به مواد مخدر آغشته شدهاند. با اینهمه، فقر و بیکاری از جمله عوامل دیگر ازیاد اعتیاد در کشور به شمار میرود.