اشاره: دکتر میرویس بلخی، استاد قبلی دانشگاه امریکایی – افغانستان (AUAF) و سرپرست وزارت معارف حکومت پیشین، میگوید که نصاب تعلیمی افغانستان از ۴۰ سال به این سو، به یکی از ابزارهای مهم ملتسازی به شیوه یکسانسازی برای حکومتها تبدیل شده است. هر حکومتی تلاش کرده تا با استفاده از محتویات آموزشی، ملتی با سلیقههای خود بسازد. او در حال حاضر از آینده نظام آموزشی افغانستان شدیداً براز نگرانی میکند و تاکید میورزد که اصلاحات و بهسازی در وزارت معارف متوقف شده و حدود ۲.۵ میلیون دختر از آموزش بازماندهاند. به گفته او، قوانین و لوایح معارف دستکاری میشود و بیش از ۱۹ هزار مدرسه دینی ساخته شده یا در حال ساختوساز است. آقای بلخی میافزاید: «ما به سویی به پیش میرویم که شاید روزی بهصراحت بگویم نبود آموزش بهتر است از آموزش بد.» او همچنان باورمند است که کلانترین مرجع فساد در معارف، ساختار خود وزارت معارف است که در اثر نبود یک سیستم کارا نمیتواند به امور خود و آمارها رسیدهگی کند.
۸صبح: آقای بلخی، در نصاب آموزشی افغانستان که شما مدتی رهبری وزارت معارف را برعهده داشتید، تعلیم وسیله بود یا هدف؟ چون بیشتر اندیشمندان به این نظرند که فلسفه پیدایش نظامهای آموزشی، تربیت بهتر انسانهاست. وزارت معارف در زمان شما چهقدر به سمت این هدف گام گذاشت؟
بلخی: سال ۱۳۹۷ به نام «سال معارف» مسما شد؛ سالی که حکومت افغانستان و حامیان بینالمللی معارف، از لحاظ نظری، اولویت افغانستان را حمایت از نظام تعلیمی و تربیتی افغانستان تعیین کرده بودند. براساس آن ما هم در معارف حواس خود را جمع کردیم تا از فرصت پیشآمده به نفع نظام تعلیمی کشور استفاده کنیم. اما در میانههای سال وقتی شکستوریختهای نظام آموزشی افغانستان را از درون بررسی کردیم، به نتیجه رسیدیم که در یک سال، ساختار بزرگ تعلیمی را نمیتوان تبدیل به نهادی کرد که بتواند پاسخگو به نیازهای آموزشی کشور باشد و در هر دو بعد کمیت و کیفیت خدمات ارایه کند. از این جهت، ما در معارف طرح اصلاحات بنیادین نظام آموزشی افغانستان را زیر عنوان «طرح دهه معارف» با حضور تقریباً یک هزار کارشناسان آموزشی از حوزه معارف، حکومت، سکتور خصوصی، حامیان معارف و همکاران بینالمللی ریختیم. یکی از نخستین پرسشهایی که میبایست به آن پاسخ میدادیم، در توسعه طرح دهه معارف، چیستی و غایت تعلیم و تربیت بود. به یاد دارم که به همکاران گفتم برای من براساس نیازمندیهای موجود در افغانستان بگویید که بالاخره هدف از آموزش در معارف چیست. در این راستا یک تیم ششنفری از کسانی که رشته تحصیلی آنها فلسفه تعلیمی بود را به معارف دعوت کردیم تا از حضور و تخصص آنها استفاده کنیم. در عین حال با تعدادی از استادان دانشگاه و کارشناسان آموزش، جلسات کاری برگزار کردیم. سوال من از آنان هم این بود که غایت تعلیم و تربیت در افغانستان چه باید باشد.
پاسخ مشترکی که دریافتیم، این بود که هدف غایی تربیت است و تعلیم وسیلهای است برای تربیت کردن. تربیت هم البته به مفهوم و معنای کلان آن شامل تمام عرصههای تربیتی یعنی از مدیریت یک زندهگی سالم و موفق در اجتماع تا تربیتهای مسلکی فنون و مهارتهای پیشرفته در بازار کار، سیاست، اقتصاد و دیگر مسایل. به این سبب، یکی از پیشنهادات ما به رهبری حکومت وحدت ملی این بود که نام معارف را به «وزارت تربیت و تعلیم» تغییر بدهند تا ما مسوولیت خود را مطابق نام ما بدانیم. همچنان «مجله عرفان» را به «مجله تعلیم و تربیت» تغییر نام داده بودیم؛ چون یکی از شاخصهای تعلیمی و تربیتی ما عرفان است. محتوای مطالب را در راستای این دو هدف جمع میکردیم، اما شنیدهام که دوباره نام مجله به عرفان تغییر داده شده است.
۸صبح: مهمترین اقدامهایی را که شما در راستای تقویت و مدرن شدن نصاب آموزشی انجام دادید، چه بود و چهقدر به موفقیت رسیده بود یا نزدیک شده بود؟
بلخی: اگر ذهنم یاری کند و بتوانم اقداماتی را که آن روزها انجام شد در اینجا بیان کنم، چون حداقل در دو سال در کنار کارهای روزانه همکاران در ریاست نصاب، هر سهشنبه تقریبا از ساعت 2:00 بعدازظهر تا عصر کار ما روی اصلاحات نصاب بود و مباحث نفسگیری داشتیم. من تقریبا در تمام جلسات میبودم. به هر حال، اصلاحات و بهروزسازی نصاب تعلیمی موجود در مکاتب و توسعه و انکشاف یک نصاب جدید که در آن نیازمندیهای جامعه افغانستان در نظر گرفته شود و مهارت و قابلیتهایی در محتوای درسی وارد شود و مبتنی بر آن یک دانشآموز وقتی از صنف دوازدهم فارغ شود، بدون ادامه تحصیلات عالی و مسلکی، بتواند یک شهروند خوب و موثر برای جامعه باشد، [هدف ما بود]. براساس آن هدف، سند اصلاحات نصاب تعلیمی را بهعنوان یک اولویت روی دست گرفتیم. تا آنجایی که به یاد من مانده است، در سه عرصه روی نصاب بهصورت متوازن و همزمان کار را شروع کردیم. اول، با اعضای مسلکی ریاست انکشاف نصاب، اعضای انکشافی یونسکو، نصابشناسان در سکتور دولتی و خصوصی معارف و تحصیلات عالی و افراد بهصورت انفرادی روی تدوین یک برنامه توسعهای نصاب مشورتها و جلسات را آغاز کردیم. چند گروه از همکاران نصاب تعلیمی را به کشورهای مختلف از جمله هند و ترکیه فرستادیم تا در برنامههای درازمدت شیوههای انکشاف و توسعه نصاب را بهصورت علمی و مسلکی فرا بگیرند. دوم، از چند نصابشناس خوب بینالمللی که با انکشاف نصاب تعلیمی منطقه آشنا بودند، دعوت کردیم تا برای همکاران ما ورکشاپهایی در انتقال تجارب، شیوهها و چگونهگی انکشاف گامبهگام نصاب تعلیمی همکاری کنند.
در عین حال، همکاران نصاب تعلیمی در دو حوزه ویرایش کتابهای موجود و تدوین کتابهای جدید کار میکردند که بهحق زحمات زیادی میکشیدند. گاهی با خود در این اندیشه بودم که بر همکاران ما در ریاست نصاب تعلیمی و همکاران پروژهای ما ظلمی زیاد روا میداریم؛ چون نوشتن کتاب درسی مکتب که منابع باز و شخصی نیست، کاری دشوار است. اما خوشبختانه در روزهای پایان کاری من در معارف، کتابهای خوانش به زبانهای فارسی و پشتو تا صنف سوم زیر چاپ رفت و سرفصلهای مضامین درسی صنوف چهارم تا ششم به شیوه جدید نهایی شده بود. از طرف دیگر، کار ویراستاری و بهروزسازی کتابهای درسی موجود از صنف ۴ تا ۱۲ تکمیل شده بود که میبایست به چاپ میرفت.
۸صبح: مهمترین موانع سر راه تغییر در نصاب آموزشی در سطوح رهبری دولت چه کسانی بودند؟
بلخی: یک بار در یک برنامه تلویزیونی از من درباره موانع در معارف سوال کردند، در پاسخ بهصورت تلویحی گفتم که سردردی هزار علت دارد، یک علت آن تنگی کفش پاست. موانع متاسفانه از هر طرف بود. نصاب تعلیمی افغانستان از ۴۰ سال به این سو، به یکی از ابزارهای مهم ملتسازی به شیوه یکسانسازی برای حکومتها تبدیل شده بود. هر کدام از حکومتها تلاش کرده تا با استفاده از محتویاتی که در مضامین مکتب به شاگردان ارایه میشود، ملتی با سلیقههای خود را بسازد. بدون شک در زمان حکومت پیشین هم همه ذهنها به سوی انکشاف و تدوین نصاب تعلیمی بود. بهخصوص یکی از اشتباهات من شاید این بود که من بحث توسعه نصاب جدید معارف را به خورد جامعه دادم و از جامعه یکنواخت تقاضا کردم که در اصلاحات کتب موجود و پیشنهادات روی کتابهای جدید از طریق شبکههای مجازی به ما کمک کنند؛ چون من باور داشتم که بعضی از بهترینها در جامعه هستند که به هر دلیلی قادر به همکاری با معارف نشدهاند. اما این کار همه را بر محتویات کتابهای درسی که قرار بود نوشته شود، متمرکز ساخت. رهبران مذهبی، علما، رهبران سیاسی و تیکهداران قومی، در کنار افراد مسوول و وظیفهشناس، متوجه کار ما بودند. بهخصوص کسانی که نگرانی داشتند مبادا محتوای کتب درسی خلاف روحیههای کلان اسلامی و ملی تغییر کند. آدرسهایی همچنان دانسته و ندانسته در تلاش بودند تا مانع کار شوند و گزارشهای ضدونقیضی از فرایند اصلاحات کتب درسی به پارلمان، ارگ و رهبران ارایه میکردند و بعد در هر فرصتی من میبایست بهصورت جداگانه هر کدام را قناعت میدادم که ما یک روش علمی مبتنی بر نیازهای جامعه افغانستان را در پیش گرفتهایم و کتابهای درسی آینده یک آموزش کیفی را برای افغانستان رقم خواهد زد که در آن کسی متضرر نخواهد شد. اما خب، هنوز هم کسانی بودند که پیدا و پنهان در برابر اصلاحات کار میکردند و بهخصوص نیازمندیهای ما را از ادارات دیگر حکومتی برطرف نمیکردند.
۸صبح: دستهبندی نظام آموزشی براساس چه معیارها و مولفههایی صورت گرفته است و چهقدر میتواند با بازار کار همخوانی داشته باشد؟
بلخی: مهمترین اهدافی که در سند اصلاحات نصاب تعلیمی در نظر گرفته بودیم، مهارتها و قابلیتهایی بود که افغانستان به آن نیاز داشته است. مهارت و مسلک در بازار کار، یکی از این اهداف اصلی بود. هر دو بخش تعلیمات عمومی و تعلیمات دینی را به سویی جهت داده بودیم که خروجی هر دو نهاد تعلیمی شهروندان قابل و ماهر در جامعه بود. البته من در تلاش بودم تا تصمیمی که حکومت مبنی بر جداسازی وزارت معارف از تعلیمات تخنیکی و مسلکی گرفته بود را تجدید نظر کند که ما براساس یک بسته کلان آموزشی، در حدود ۶۰ درصد از خروجیهای دوره متوسطه را بدون آنکه به لیسه و دانشگاه برود، به سوی مسلکیسازی سوق بدهیم و از آنجا مستقیم وارد بازار کار افغانستان و منطقه شوند. اما تلاش من نتیجه نداد و در نهایت تحصیلات عالی، معارف و تعلمیات تخنیکی و مسلکی سه جزیره جداگانه شدند که اهداف و غایات کلان آموزشی کشور را برنمیتابیدند.
رویکرد اصلاحات نصاب تعلیمی در معارف براساس رویکرد نصاب قابلیتمحور بود. این رویکرد در جهان کنونی یک شیوه موثر است در قابلسازی و ماهرسازی شهروندان یک کشور برای بازار کار آن. همکاری نزدیک درونوزارتی در افغانستان، باعث شد تا دستهبندی معیارات و مولفههای نصاب تعلیمی قابلیتمحور یک اندازه بومی و براساس بازار کار افغانستان دیزاین شود. هرچند در این بخش ما موفق نبودیم، چون یک تحلیل و آمار دقیق از نیازمندیهای بازار کار افغانستان در 10 سال آینده وجود نداشت. به یاد دارم که ذیل جلسات «اهداف هزاره سوم» همیشه سوال من از همکارانم در حکومت بود که از لحاظ اقتصاد و بازار کار معارف کدام مسلکها و کدام معیارات را در اصلاحات نصاب تعلیمی در نظر بگیرد؛ اما پاسخهای یکدست نداشتیم. بعدها متوجه شدم که این یک معضل کلان برای کشورهای دیگر در منطقه ما هم است. بنابراین، ما یک نسبیت را در نظر گرفتیم. فهرست مهارتها و قابلیتها شناسایی شده بود و در عین حال صنفبندی شده بود که هر مهارت و قابلیت در کدام دوره بهعنوان اهداف دوره، اهداف مضمونی و در نهایت هدفی درسی درج محتوای درسی گردد.
من در سفری به هند با وزیر معارف و وزیر کار و تشبث آنان از نزدیک دیدم و درسهای مربوط به برنامه «هند ماهر» و «زنان ماهر هند» را با خود آوردم به کابل و روی هر کدام از آن قابلیتها و مهارتها بحثهایی داشتیم که تا اندازهای از آن هم استفاده شد.
۸صبح: اعضای بورد نصاب آموزشی بر چه معیاری گزینش میشدند؟ آیا معیارهای لازم را داشتند؟ حداقل از زمان تصدی خود بگویید.
بلخی: ما انواع اعضا برای انکشاف نصاب داشتیم. یک بخش همکاران رسمی در ریاست بودند، یک بخش دیگر بهصورت انکشافی توسط نهادهای بینالمللی حمایت میشدند و یک بخش بهصورت کارمندان قراردادی در آنجا کار میکردند. فرایند انکشاف و تدوین نصاب تعلیمی، یک بسته کامل است که در آن افراد مختلف با دانش و مسلک متفاوت باید درگیر شوند. به یاد دارم که یک روز پس از مباحث زیاد بالاخره با مطالعه و تجارب جهان و افغانستان، به این نتیجه رسیدیم که برای تدوین یک کتاب درسی مثلاً زبان در صنف ششم، حداقل هفت نفر مسلکی لازم است تا کتاب درسی را از اهداف مضمونی، تا تدوین درس اصلی، تطبیق قابلیتها، هنر و سلیقه درس، مسایل جندر و دیگر ارزشها، تسلسل دروس و ویراستاری همه مشترک به ترتیب کار کنند.
بنابراین، ما دو شیوه را در این زمینه اتخاذ کردیم، یکی حفظ همکاران موجود در نصاب که عمری در این عرصه کار کرده بودند و تجربه زیاد اندوخته بودند و دوم استخدام افراد تازهوارد براساس مهارت و مسلکی که داشتند و در یکی از بخشهای تدوین کتب درسی می توانستند همکاری کنند.
۸صبح: مساله اندیشیدن و خلق تفکر در نصاب آموزشی چگونه بود؟ در این زمینه چه کارهایی صورت گرفت؟
بلخی: اندیشیدن و تفکر، یکی از قابلیتهایی بود که در این مورد ما خیلی بحث کردیم و در نهایت علاوه بر آنکه آن را در تمام مضامین لازم بهعنوان یک قابلیت فراگیر در نظر گرفتیم، اما در عین حال، تفکر نقادانه مهمترین شیوهای بود که قرار شد کتابهای بهخصوص تاریخ و اجتماعیات براساس آن نوشته شوند؛ چون کتابهای اجتماعی ما براساس یک شیوه سیاه و سفید همواره نوشته شده است و در آن مسایل، ارزشها و انسانها یا خوب نشان داده شدهاند یا بد.
۸صبح: [مصاحبهکننده] از تجربه خود میگویم، بهعنوان کسی که در بیست سال گذشته آموزش دیدهام. در کتابها و بهخصوص در مکتبها کمتر به نقش استعداد، ذوق و سلیقه دانشآموز توجه میشد. همه چیز از بالا به پایین بود و شاگرد آدمی نفهم توصیف میشد و باید هر چه از بالا دیکته میشد را یاد میگرفت. شما راهحلی برای پیامدهای زیانبار این وضعیت در نصاب آموزشی جستوجو کردید؟
بلخی: بخش دیگری از اصلاحات دهه معارف، معلم، دانشآموز، مکتب، محیط آموزشی، نظارت و مدیریت آموزشی بود. همینطور که روی نصاب تعلیمی من خدمت شما نکاتی پراکنده و آنچه در ذهنم مانده است را ارایه کردم، همچنان روی دیگر شاخصهای تعلیم و تربیت تمرکز داشتیم و مشابه به اصلاحات نصاب، روی آن شاخصها همچنان کارهای زیادی صورت گرفت، علاوه بر آنکه شاگردمحوری یکی از مسایل کلان بود که ما در نظر داشتیم. همچنان در باب چیستی مکتب یک سلسله مباحث خوب به راه انداخته شد. به یاد دارم که در یکی از جلسات من در مورد مکتب یک ارایه دادم. از نظر من مکاتب موجود ما به گدامهایی میماند که روزانه شاگردان را در آن گردهم میآورند برای چند ساعتی از روز و بعد رخصت میکنند. طرح عنوان من «مکتب بهعنوان مجتمع یادگیری» بود که مورد حمایت اعضای انکشاف و اصلاحات و رهبری حکومت قرار گرفت و حتا برای آنکه ماهیت مکتب در سراسر اصلاحات فراموش ما نشود، عنوان شاخص مکتب را «مجتمع یادگیری» نوشته بودیم.
در این عرصه قاعده هرم معکوس را در نظر داشتیم؛ یعنی برای رشد و شکوفایی یک دانشآموز، حتا وزیر معارف باید میدانست که اساساً کار روزانه او برای چه منظوری است. شعاری را هم در اصلاحات در نظر گرفته بودیم که «همه برای صنف» بود. پس وزیر معارف، وزارت معارف، ریاستها، نصاب، معلم و همه باید برای بارور شدن استعداد دانشآموزان کار کند تا دانشآموز کیفی از معارف بیرون شود. ما حتا در صدد آن بودیم تا اموری را که در آن استعداد دانشآموز سرکوب میشد، کاهش میدادیم. به یاد دارم ما قیچی کردن موی دانشآموز از طرف مکتب را ممنوع کردیم و در عوض مجازات دیگری در نظر گرفتیم. همچنان سیستم نمره اولنمرهگی و دومنمرهگی را که خود استعدادکش بود و همه را در یک رقابت مکانیکی واداشته بود، به سیستم رتبهبندی و درجهبندی تبدیل کردیم.
۸صبح: نصاب آموزشی را چهقدر در خلق بحران کیفیت یادگیری در افغانستان دخیل و اساسی میدانید؟
بلخی: خیلی زیاد. محتوای یک نصاب خوب و باکیفیت، بدون شک اقتضای یک محیط آموزشی مناسب، شیوه تدریس درست، معلم خوب و حتا نظارت و مدیریت را میتواند تعیین کند. به یاد دارم یک روز یک دانشآموز در ویدیویی از طریق شبکههای مجازی به من پیام داد و از محتوای کتاب درسی خود شکایت کرد. من برایش پاسخ دادم و پذیرفتم شکایت او را و گفتم من هم با او همنظر هستم و باید تغییر کند نصاب.
۸صبح: اکثریت وزیران برای جلب رضایت مردم یا نمایندهگان آنها مکتب ایجاد میکردند و این سبب میشد که به جای تمرکز بر کیفیت، به کمیت توجه شود، چرا فکر اساسی صورت نمیگرفت؟
بلخی: در مرحله پسا۲۰۰۱ تمرکز بر کمیت یک نیاز بود. بگذارید من از وزرای پیش از خودم در وزارت معارف در برخی از مسایل دفاع کنم. زیربناهای آموزشی افغانستان مطابق استندردها طرحریزی نشده بود. سبب ارایه طرح دهه معارف هم به این سبب بود تا ساختارهای زیربنایی ریخته شود. بیست سال گذشته و اکنون در افغانستان، یک تحول عظیم بشری در جریان است، بهطور مثال، کوچ مردم از روستا به شهر، رشد سریع جمعیت، حوادث طبیعی ناشی از گرمایش زمین، ایجاد قریههای جدید، جنگ و ناامنی همه تقاضا برای ارایه خدمات را در سراسر کشور بالا میبرد. هرچند معارف در عرصه دسترسی به خدمات آموزشی در دوره پسا۲۰۰۱ میلادی در افغانستان یک فوقالعادهگی داشت و توانست از ۹۰۰ هزار دانشآموز در ۲۰۰۱ به ۹ میلیون در ۲۰۲۱ برساند، اما کار بیرویه بود.
استندردسازی ارایه خدمات تعلیمی به سراسر کشور مستلزم یک جامعه امن و ثابت بود که براساس آن متغیرهای متحول شناسایی شده و بعد مطابق آن سنجش صورت میگرفت. یکی از بزرگترین مشکلات معارف کشور، مثل هر بخش دیگر، نبود آمارهای حتا نزدیک به دقیق بود. ما در سال ۱۳۹۷ در کنار حفظ کمیت، به کیفیت هم توجه خود را متمرکز کردیم.
۸صبح: از مکتبهای خیالی بگویید. چهقدر مکتب خیالی وجود داشت؟ آیا شما به این پرونده رسیدهگی کردید؟
بلخی: خیر. من به شیوه دیگری رفتم. مکتب خیالی یکی از غوغاهای روزهایی بود که من در آن شب و روز دل و نادل به رفتن به معارف بودم. از یک سو، تشویش و نگران آن بودم که در معارف بتوانم تاثیرگذار باشم. از سوی دیگر، تعهدی که داشتم از لحاظ مسوولیت تشویق میکرد تا بروم و کار کنم تا از این مسایل به دور شویم. در روزهای نخست مشورت تعدادی از همکاران این بود که به قضیه مکاتب خیالی و غیره مسایل در معارف رسیدهگی شود. پاسخ من این بود که من نیامدهام برای پاکسازی مسایل گذشته و خود را مصروف گذشته کنم. نهادهای زیاد حکومتی وظیفه دارند مسایل را رسیدهگی کنند و از لحاظ مسلک و صلاحیت کار آنان است. بهخصوص کمیته مستقل نظارت و ارزیابی مبارزه با فساد اداری (MEC) وظیفه داشت تا در کنار مسایل دیگر، در معارف به آن هم رسیدهگی نماید. به همکاران گفتم که فقط در عرصه ارایه پاسخ به سوالات «کمیته مک» تاخیر نکنند، همین کافی است. اما در عوض در بررسی خود متوجه شدم که کلانترین مرجع فساد در معارف، ساختار خود وزارت معارف است که در اثر نبود یک سیستم کارا نمیتواند به امور خود و آمارها رسیدهگی کند. بنابراین شروع کردیم به کاهش منابع کلان فسادزا. طور مثال سیستم سهگانه معلومات، معاشات و تشکیل را واحد ساختیم، کار ساختوساز مکاتب را به وزارت انکشاف دهات و شهرسازی منتقل کردیم، استخدام معلمان را به همکاری اداره کانکور و کمیسیون اصلاحات اداری کانکوری ساختیم، بایومتریکسازی معلمان و کارمندان معارف را آغاز کردیم و تثبیت مکاتب فعال را براساس مراحل سهگانه گزارش ریاست معارف ولایتی، تاییدی شورای ولایتی آن ولایت و مقام ولایت مربوط و دیتابس معلومات MIS آغاز کردیم تا تفاوتها حل شود. بخشی از این کارها را من در دوره خود تکمیل کردم و برخی دیگر تا درصدیهایی پیش رفته بود.
۸صبح: شما جزییات نصاب آموزشی طالبان را که روزنامه ۸صبح نشر کرده، خواندهاید؟ آینده آموزشی را چگونه پیشبینی میکنید؟
بلخی: من گزارش را کاملاً و دقیق خواندم و جا دارد از 8صبح سپاسگزاری کنم. از آینده آموزش در افغانستان شدیداً نگرانم؛ چون مسیر اصلاحات و بهسازی که با همه مشکلات بهصورت کجدار و مریز پیش میرفت، متوقف شده است. حدود ۲.۵ میلیون دختر از خدمات آموزشی محروم شدهاند. در دو سال حدود ۱۹ هزار مدرسه ایجاد شده و در حال ایجاد شدن است، نصاب تعلیمی تحریف شده میرود و حتا قوانین و لوایح معارف را به نوعی دستکاری کرده میروند تا مطابق روحیه قرائت طالبان درآورند. ما به سویی به پیش میرویم که شاید روزی بهصراحت بگویم «نبود آموزش بهتر است از آموزش بد.»
۸صبح: وزیران معارف چهقدر با معارف آشنایی تخصصی داشتند و یک وزیر معارف بدون تخصص در این کار چهقدر میتواند موفق باشد؟
بلخی: کار وزیر معارف مدیریت خدمات آموزشی است. اصلاحات و انکشاف شاخصهای هفتگانه آموزشی در نظام تعلیمی و تربیتی کار بخشهای مسلکی آن است. اما به نظرم خیلی مهم است که یک وزیر معارف حداقل بهصورت کلان مدیریت آموزشی را بلد باشد که این در افغانستان کمتر اتفاق افتاده است.