اشاره: محمد محق، اسلامشناس، پژوهشگر، دیپلمات و استاد دانشگاه است. آقای محق تحصیلات خود را در زمینه اسلامشناسی، تفسیر و الاهیات به پایان رسانده است. او علاوه بر نشر مقالات، چند جلد کتاب و پژوهش، بهعنوان مشاور در نهادهای مهم دولتی کار کرده است. آقای محق میگوید که برای رهبران و پالیسیسازان ۲۰ سال گذشته، نصاب آموزشی بهعنوان اولویت مطرح نبوده و کسانی را در ساخت و طرح نصاب گماشته بودند که دانششان متعلق به نیمههای قرن ۲۰ بود. از سوی دیگر، او تغییر نصاب آموزشی از طرف طالبان را فاجعه عمیق و خطرناک توصیف میکند و معتقد است که طالبان نسل کنونی را با الفبای کشتار، خشم، ویرانی و خونریزی آموزش میدهند. به گفته او، نصاب آموزشی باید به شکل سیال و مداوم در حال تغییر و بروزشدن باشد، اما چنین امری از سوی طالبان پیامدهای زیانباری برای چند نسل به جا خواهد گذاشت.
۸صبح: استاد تشکر از فرصتی که در این زمینه گذاشتید. بهعنوان نخستین پرسش، دستهبندی نظام آموزشی افغانستان به چهار سطح (ابتدایی، متوسطه، عالی و تحصیلات عالی) چهقدر منطقی و امروزی است؟
محق: تشکر. این موضوع بنیادی نیست، بلکه بستهگی به تشخیص و ارزیابی صاحب نظران هر کشور دارد. در این زمینه شرایط آبوهوایی و امکانات نیز تاثیرگذاری دارد. کشورها براساس نیازمندیها، مهارتها و تخصصهای خود لازم میبینند که دوره پیشدانشگاهی را چندمرحلهای کنند. در بعضی از کشورها از دو تا چهار مرحلهای است و در برخی از کشورها دوره پیشدبستانی بخشی از نظام معارف است. بنابراین، چیزی قطعی نیست و در افغانستان نیز وابستهگی به شرایط کشور داشته است. اگر دو یا سه مرحلهای هم باشد، مشکل اساسی به میان نمیآید.
۸صبح: طراحی برنامههای درسی موجود آیا یادگیری دانشآموز را برای فراگیری آموزش جامع و کامل آماده میکند؟
محق: بستهگی دارد که ما کدام نصاب را ملاک قرار میدهیم. در دوره طالبان تغییراتی آمده که ظاهراً هنوز تکمیل نشده است. نصاب طالبان مشکلات زیادی دارد که باید بهصورت جداگانه به آن پرداخته شود. اما نصاب دوره جمهوریت از نظر محتویات در سطح نظری مشکلات زیاد نداشت و تلاشهایی برای بهبود آن صورت میگرفت. همچنان از متخصصان کشورهای دیگر کمک گرفته میشد و از این جهت نصاب نسبتاً خوب بود. نصاب بیعیب نبود، کاستیهایی داشت، ولی این کاستیها بنیادی نبود و امکان برطرف کردن را داشت.
در شرایط فعلی اگر نسبت به نصاب تعلیمی دلسوزی وجود داشته باشد، بهتر است نصاب دوره جمهوریت ادامه پیدا کند. البته باید گفت که در تمام دنیا این اصل پذیرفته شده است که نصاب تعلیمی باید به شکل سیال و مداوم در حال تغییر و اصلاح و بروزشدن باشد. هیچ نصاب تعلیمیای نیست که وقتی ساخته میشود باید برای دورههای طولانیمدت اجرا شود. در بسیاری از کشورهای جهان سالبهسال بنابر واکنشی که از سوی جامعه صورت میگیرد، نقدهایی که از طرف کارشناسان ارایه میشود، ارزیابی، نتایج و پیامدهای کار بروزرسانی میشود.
۸صبح: برای بروزشدن سالبهسال فکر نمیکنید کارگزاران دچار سردرگمی میشوند؟
محق: این کار یک چارچوب مشخص دارد و آن متکی به فلسفه آموزشی است. فلسفه آموزشی ثابت است. فلسفه آموزشی مجموعهای از اصول کلی است که باید رعایت شود. در افغانستان متاسفانه بحث فلسفه آموزشی همیشه خام بوده است. نصابهای تعلیمی هم که درست شده، عمدتاً متکی به فلسفه تعلیم و تربیت روشن و پخته نبوده است. این یکی از مشکلات بنیادی است که باید به شکل جدی به آن توجه شود.
۸صبح: آیا نظام آموزشی و تحصیلی افغانستان با رشد روزافزون دانش مدرن، همخوانی دارد و دانشآموخته افغانستان با نصاب موجود شامل بازار کار جهانی شده میتواند؟
محق: متاسفانه پاسخ منفی است. نصاب تعلیمی افغانستان بهگونهای طراحی نشده است که فرد بتواند خود را به لحاظ رشد مهارتها بهجایی برساند که زندهگی مستقل تشکیل بدهد و به کمک دانش فراگرفتهشده، زندهگی را مدیریت کند. دانشآموخته این نصاب فراتر از مرزهای افغانستان نمیتواند با بقیه مردم در عرصههای کاری در یک رقابت سالم قرار گیرد. این امر یک ضعف بنیادی است که نصاب تعلیمی افغانستان از این حیث برای رقابت با جهان دیگر طراحی نشده است.
۸صبح: طراحان این نصاب چرا به این امر توجه نکردند و فکری به جهان متحول امروزی نداشتند؟
محق: نصاب تعلیمی را که از سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ به اینسو ساخته شده، کسانی گردانندهگان آن بودهاند که تعداد زیادشان تاریخ گذشته بودهاند. دانش اینها از لحاظ تعلیم و تربیه متعلق به نیمههای قرن بیستم بود. البته کسانی که در تهیه نصاب آموزشی نقش داشتند پیشینه چپ داشتند، اخوانی بودند، ملا بودند، جهادی بودند، لیبرال بودند و باورهای متفاوت داشتند. یعنی کسانی که نصاب تعلیمی را ساختند از نظر فلسفه تعلیمی، مجموعه یکدست نبودهاند. جدا از عدم تجانسی که در آن تیم وجود داشت، بخشی از قضیه این بود که اکثریت مطلقشان کسانی نبودند که به مسایل امروزی تعلیموتربیه در جهان اشراف داشته باشند، دیدشان کلاسیک و سنتی بود. بیشترین معلومات آنها متعلق به دوران شاهی، دوران مجاهدین و تا حدودی به دوران خلق و پرچم مربوط میشد. اما این که در سطح دنیا چه اتفاق افتاده و چهقدر نصاب تعلیمی در جهان متحول شده، متاسفانه آنان این مساله را نمیفهمیدند. از این لحاظ اولویت آنها این نبود که یک فرد در زندهگی چهقدر انسان موفق باشد و زندهگی خود را سروسامان بدهد. اولویتشان این بود که ذهن دانشآموز با چه نوع معلوماتی انباشته شود و این معلومات فردی که نصاب تعلیمی را میسازد، برایش ارضاکننده باشد.
۸صبح: در نظام آموزشی و تحصیلی شما مهارتهایی مانند تفکر انتقادی، حل مساله و کار گروهی را چهگونه ارزیابی میکنید؟ آیا در نصاب موجود این مهارت و ارزشها تبلور یافته است؟
محق: از کاستیهایی که در نصاب تعلیموتربیه در طول سالهای متمادی از زمان ظاهرشاه تا کنون وجود داشته، این بوده که دانشآموز را به تفکر انتقادی آماده نمیساخته است. بهخاطری که تفکر انتقادی، متاسفانه در فرهنگ ما وجود ندارد. در این جا بیشتر یاد دادن مطرح بوده است. البته گاهی در شعار گفته میشد، بهخصوص وقتی که کارشناسان را از خارج میآوردند و آنان سیمینار دایر میکردند، این بحث مطرح میشد که باید تفکر انتقادی فراگرفته شود؛ اما یک مکانیسم برای ایجاد تفکر انتقادی وجود نداشت، بهخاطری که آن را از مدل سنتی یا کلاسیک به ارث برده بودیم و هنوز در فرهنگ ما مسلط است.
یک اصل مسلط در کشور این است که ذهن دانشآموز و دانشجو را بهگونهای شکل بدهند که با کلیشههای مورد نظر حکومت، جامعه، رهبران، مویسفیدان و کسانی که خود را دارای اتوریته و مرجع میدانند نصاب آموزشی متناسب به ذهن آنها شکل بگیرد. اگر از این لحاظ، مساله را بسنجیم، تفکر انتقادی برایشان مهم نیست. تفکر انتقادی عکس رویکرد اینها را در نظر دارد. سازندهگان چنین نصابی افراد مطیع و باورمند را میخواهند که چونوچرا نکنند. طبیعی است که شاگرد در این وضعیت با تفکر انتقادی آشنا نمیشود. موضوع کار گروهی یا مسایلی مانند این بیشتر به قسمت تکنیکها و روشها ارتباط میگیرد که این در نصاب آموزشی کم بود و کم است و بازهم یک مشکل فرهنگی است. میشود معالجه کرد یا افزود، اما اهمیت آنها درجهدو است.
۸صبح: در حال حاضر، طالبان کلاشینکوف، بمبگذاری انتحاری و مسایل عقیدتی بسیار عقبمانده را وارد نصاب آموزشی و تحصیلی کردهاند و فضا را به این مسیر میکشانند. در چنین وضعیتی دانشآموزان و دانشجویان چهگونه از تفکر طالبانی نجات پیدا کنند؟
محق: کاری که طالبها در ارتباط به افزودن اسلحه و وسایل خشونت در نصاب تعلیمی افغانستان میکنند، بسیار خطرناک است. یک جامعه که در ۴۰-۵۰ سال گرفتار خشونت بوده، در تاروپود جامعه روحیه خون ریختن، کشتن، نفرت و دشمنی دمیده شده باشد، چنین جامعه بهشدت نیازمند این است که به طرف زندهگی صلحآمیز و رفتارهای مدنی کاملاً تصفیه شده از هر نوع خشونت تشویق شود. طالبان عکس این موضوع را در پیش گرفتهاند و به تصورشان نسل آینده را برای جهاد آماده میکنند و از همین حالا الفبای کشتار، خشم، ویرانی و خونریزی را آموزش میدهند و این بخشی از ادبیات جهادیسم بینالمللی است. این کار از سال ۱۹۸۰ میلادی از پشاور پاکستان شروع شد و همچنان ادامه دارد. برای گروههای بنیادگرا بسیار مهم است که نسلهای آینده را خونریز و خونخوار تربیه کنند. اما ضرورت جامعهای که در آن انسانها با مهارتهای اساسی وجود داشته باشند و با کمک دانش گره مشکلات را باز کنند، برای طالبها اهمیت ندارد. از همین خاطر تا زمانی که این گروه بر اوضاع مسلط باشد، سیستمها را کنترل کند و بهخصوص سیستمهای آموزشی را چه در سطح مدارس و چه دانشگاهها در دست داشته باشد، امکان رهایی جامعه از تفکر طالبانی نیست. این یکی از حقایق و مسلمات است که باید بهعنوان یک فاجعه در نظر گرفته شود.
بخش زیادی از مردم افغانستان که درکی از مسایل عمیق فرهنگی، توسعه و موضوعات مانند این را ندارند، از کنار این فاجعه بهسادهگی میگذرند. کسانی که از دنیا آگاهی دارند، از وضعیت ملتها و این که چهگونه جوامع بدبخت یا خوشبخت میشوند، عقب میمانند یا پیشرفت میکنند، خیلی بهراحتی میفهمند که نصاب تعلیمیای را که طالبان میسازند و به اجرا میگذارند، چهقدر ویرانگر است و رهایی از این نصاب چهقدر هزینهبر خواهد بود. حتا اگر روزی طالبان از میان بروند، دولت دیگری جای این گروه را بگیرد، اثرات و تبعات منفی آن بهزودی برطرف نخواهد شد و پیامدهای آن از یک یا دو نسل قربانی خواهد گرفت.
۸صبح: بحران کیفیت یادگیری را در نصاب آموزشی افغانستان در چه میبینید؟
محق: بحران کیفیت در نصاب آموزشی دلایل متعدد دارد. یک دلیل آن، اقتصادی است. وقتی شما میلیونها دانشآموز دارید و پول کافی ندارید که صرف معلم، کتابخانه، لابراتور، محیطهای تفریحی و وسایل ورزشی کنید، کیفیت آموزش افت میکند و این اجتنابناپذیر است. عامل اقتصادی عامل اساسی است. در سالهای جمهوریت این مشکل وجود داشت، هنوز هم وجود دارد و در آینده نیز وجود خواهد داشت.
در کنار این مساله، آموزش دادن معلمان است. یکی از ارکان عمده آموزش، معلم است. هر چه معلم ورزیدهتر باشد، کیفیت آموزش بالا میرود. در جامعهای که کمترین و پایینترین معاش به معلم داده شود، طبیعی است که معلم با کیفیت و مهارت کمتر پیدا میشود؛ چون کسی که سواد بهتری دارد به موسسهها و نهادهای دیگری میرود و استخدام میشود که معاش خوبتر داشته باشد. در نظامهایی که نصاب آموزشی خوب و تعلیمات باکیفیت دارند، معلمان را درست آموزش میدهند، بالایشان سرمایهگذاری میکنند و همزمان معاش خوب میدهند. این بخشی از قضیه است. وقتی معلم خوب داشته باشیم، سپس نوبت به مراحل بعدی میرسد که نصاب تعلیمی خوب داشته باشیم، امکانات خوب داشته باشیم و چهگونه خود را با وضعیت جهانی تعلیم و تربیه به نحوی وصل کنیم و همطراز شویم.
۸صبح: چرا در بیست سال گذشته بهجای تمرکز بر کیفیت بر کمیت توجه بیشتر صورت گرفت؟
محق: چند دلیل دارد. یک دلیل که خیلیها به آن توجه نمیکنند مساله رشد بیرویه نفوس است. در هر جامعه که کنترل بر مدیریت جمعیت وجود نداشته باشد، زاد و ولد بیمعنا و بیبرنامه جریان داشته باشد، در آنجا تعلیموتربیه باکیفیت هم وجود ندارد. در تمام جهان حتا در پیشرفتهترین کشورها برای تعداد معدودی از افزایش نفوس میتوانند آمادهگی بگیرند، در غیر آن نیروی بامهارت و باتجربه نمیتوانند، کم میشود؛ چون رشد بیرویه نفوس فرصتها را میگیرد. در بیست سال گذشته نه تنها برای کنترل نفوس هیچ کاری صورت نگرفت، بلکه یک تابو نیز بود و کسی در این مورد از ترس ملاها و نیروهای سنتی صحبت نمیکرد.
مشکل دیگر بودجه دولت افغانستان بود. دو نوع بودجه بود: توسعهای و عادی. در بودجه عادی که شامل معاش میشد، معاش معلم همان ۷-۸ هزار افغانی بود. افزایش مکتبها در بودجه توسعهای بود، اما پول کافی برای منابع بشری و ظرفیتسازی در بودجه توسعهای نبود. فساد و مکتبهای خیالی از مشکلات دیگر فراراه معارف در دو دهه گذشته بود. وزیران مکتبهای خیالی میساختند، مدیران مکتبها بستهای خیالی داشتند و این فاجعهای بود که تا امروز جریان دارد. مشکل فساد بهشدت در نظام معارف پابرجاست. طالبها ملاهای بیسواد را میآورند، افراد وابسته به قوم و همروستایی خود را بدون مهارت و لیاقت در پستهای مهم میگمارند.
از سوی دیگر، مساله معارف در بیست سال گذشته بهعنوان اولویت مطرح نشد. معارف اولویت رهبران و کسانی که پالیسیساز بودند بهشمول اپوزیسیون، نبود. همه به دنبال این بودند که چهگونه به منابع و سرچشمههای عایداتی دسترسی داشته باشند. افراد خود را در گوشهوکنار بستهای مهم جابهجا کنند، از سطوح بلند تا میانه. آنان تعلیموتربیه را بهعنوان یک موضوع ملی سرنوشتساز برای نسلهای آینده در نظر نمیگرفتند و برنامهریزی هم نشد. سرانجام نتیجه آن این شد که کمیت رو به رشد، اما کیفیت در مقایسه با جمهوریت داوود خان و دوران ظاهرشاه پایینتر بود و نتوانست به دوره خلق و پرچم و حتا به سطح بعضی از مکتبهای دوران هجرت در پاکستان برسد.