در حال حاضر قطر یکی از بازیگران اصلی در سیاست افغانستان است. رابطه قطر با طالبان، به سالهای اول ظهور این گروه برمیگردد، اما گشایش دفتر سیاسی طالبان در قطر و حمایت تبلیغاتی بیدریغ این کشور از گروه طالبان و سپس امضای توافقنامه دوحه میان امریکا و طالبان، فرصت مانور بیشتری به قطر داده و این کشور را به عامل موثر در تحولات افغانستان تبدیل کرده است. از سوی دیگر، ترکیه که روابط نزدیکی با قطر دارد نیز پس از استقرار رژیم طالبان در افغانستان، تلاش کرده رهبران طالبان را بهگونهای مدیریت کند که منافع اقتصادی و استراتژیک ترکیه در افغانستان با خطر مواجه نشود. استقبال وزیر خارجه قطر از ملا عبدالغنی برادر و واگذاری برخی نمایندهگیهای دیپلماتیک افغانستان در ترکیه به این گروه، بیانگر رابطه گرم ترکیه و طالبان است. ترکیه انتظار دارد که طالبان نقش بیشتری به اوزبیکها در رهبری افغانستان قایل شوند و به شخصیتهای مورد نظر انقره اجازه فعالیت سیاسی در داخل افغانستان را بدهند، اما تا کنون در این زمینه توفیقی حاصل نکرده است. طالبان تا کنون با وجود فشارهای بینالمللی، دست از انحصار قدرت برنداشتهاند.
موضوعی که در این اواخر جلب توجه میکند این است که رسانههای قطری و رسانههای نزدیک به حزب حاکم در ترکیه، به صورت هماهنگ در تلاشند تا چهره معقول و موجه از طالبان ارایه کنند و برای این گروه دستاوردهای بزرگ بتراشند و اوضاع افغانستان را گل و گلزار بنمایانند و گزارشهایی که از افغانستان درباره نقض گسترده حقوق بشر و حقوق زنان و اقلیتها میرسد را بخشی از تبلیغات غرب علیه طالبان بشمارند. این رسانهها آنچنان در تبلیغ به سود طالبان زیادهروی میکنند که کارشان به پروپاگندا شباهت میرساند و حتا مخاطبان این رسانهها را به اعتراض وادار کرده است.
یاسین اوکتای، از افراد نزدیک به رجب طیب اردوغان، رییس جمهور ترکیه، است و در کارنامهاش نوشتهاند که مشاور رییس جمهور است. اوکتای یک ماه قبل به افغانستان سفر کرده و حاصل مشاهدات و برداشتهایش را بهگونه مسلسل در نشریه «ینی شافاک» به نشر رسانیده و رسانههای وابسته به قطر هم این نوشتهها را بازتاب دادهاند. او در مقالهای که دو روز پیش منتشر کرده تأکید ورزیده که مردمی که از بیرون به افغانستان نگاه میکنند برداشت غلطی در مورد طالبان دارند و آنها را افراد مسلحی میشمارند که دارای تحصیلات نیستند و توانایی رهبری یک کشور را ندارند و از حکمرانی مدرن چیزی نمیدانند. به قول اوکتای، این در حالی است که در زبان پشتو واژه «طالبان» به افرادی اطلاق میشود که دانش میاندوزند و درس و تحصیل میکنند و معرفت به دست میآورند.
یاسین اوکتای در ادامه مینویسد که فرمان عفو عمومیای که رهبری طالبان پس از گرفتن قدرت صادر کرده، از درگیریهای خونین جلوگیری کرده و امنیت را در سراسر کشور به ارمغان آورده است. اوکتای معتقد است که جامعه افغانستان قبیلهای است و بسیار دشوار است که جلو انتقامگیریهای قبیلهای گرفته شود، اما ملا هبتالله آخوندزاده توانست با الهام از روش پیامبر خدا این کار را عملی کند.
برخلاف ادعاهای یاسین اوکتای، از زمان بازگشت طالبان، به صورت متواتر گزارشهایی از قتل و کشتار طالبان و نقض گسترده حقوق مردان و زنان از سوی این گروه به نشر میرسد. خوشبختانه برخی از رسانهها و همچنین نهادهای حقوق بشری، برخی از این کشتارها و موارد نقض حقوق بشر را مستند کردهاند و اینک این مستندات در اختیار عموم مردم قرار دارد و جایی برای انکار باقی نمیگذارد. سازمان ملل متحد نیز که نهاد معتبری است بارها از کشته شدن بدون طی مراحل قضایی افراد از سوی جنگجویان طالبان سخن زده و از این بابت ابراز نگرانی جدی کرده است.
یکی از ادعاهای عجیب یاسین اوکتای این است که طالبان قادر شدهاند با سنتها و عرفهای قبیلهای مخالف شریعت مبارزه کنند و از جمله قوانینی را به وجود آورند که حقوق زنان را تأمین کند. اوکتای مدعی است که برخلاف تبلیغات رسانههای غربی، موضوع آموزش دختران به آن صورتی نیست که به دنیا نشان داده شده، بلکه اطلاعات به ما رسیده حاکی از آن است که طالبان برای بازگشایی دانشگاهها و مکاتب دخترانه آمادهگی میگیرند.
متأسفانه یاسین اوکتای که در یک کشور سکولار کار و فعالیت دارد و از امتیازاتی که نظام سکولار برایش قایل شده استفاده میکند، شبیه سخنگویان رسمی طالبان رفتار میکند و چشم بر همه واقعیتهایی که در قلمرو طالبان جریان دارد میپوشد. کارنامه طالبان در زمینه سرکوب زنان و رفتار تبعیضآمیز در حق آنها به حدی ننگین و شرمآور است که کمتر کسی حاضر است از آن دفاع کند. معلوم نیست یاسین اوکتای به چه انگیزهای حقایق را نادیده میگیرد و ادعاهای عجیب و غریب را مطرح میکند. طالبان در آغاز بسته ماندن مکاتب و دانشگاهها بهروی دختران را امر موقتی میگفتند، اما به تدریج آشکار شد که هیچ ارادهای برای اجازه دادن به آموزش و تحصیل دختران وجود ندارد. طالبان هر روز محدودیت بیشتری بر زندهگی زنان وضع میکنند و رفتار آنان با زنان به حدی قرون وسطایی است که جایی برای هیچ توجیه و تأویلی باقی نمیگذارد.
یکی از ادعاهای عجیب یاسین اوکتای این است که با تأمین امنیت سراسری در افغانستان، مردم به کشور برمیگردند و اینک مهاجرت معکوس شده است. وقتی اوکتای این کلمات را مینوشت، باید شخصی به او ویدیوی هجوم مردم به مراکز توزیع پاسپورت در کابل و هرات را نشان میداد تا درک میکرد ماجرا از چه قرار است. واقعیت آن است که نه تنها مهاجرت معکوسی در حال انجام نیست، بلکه روز به روز مردم نسبت به آینده بدبین میشوند و راهی برای فرار از کشور جستوجو میکنند. اگر اوکتای چشمش را باز میکرد میدید که پس از بازگشت طالبان به قدرت، در همین استانبولی که احتمالاً وی در آن زندهگی میکند، مهاجران افغانستان افزایش چشمگیر یافته است. جوانان در حال فرار قانونی یا غیرقانونی از کشورند و به همین جهت افغانستان در صدر جدول مهاجرتها در سطح جهان قرار دارد. دشواری زندهگی در افغانستان، تبلیغات نیست بلکه چیزی است که ساکنان کشور با گوشت و پوست خود آن را حس میکنند.
یاسین اوکتای در تلاش برای بیان دستاوردهای اقتصادی طالبان، از استخراج معادن و نفت و گاز و ایجاد کانال قوشتپه سخن زده است. باید گفت که برخی از این پروژهها در زمان جمهوریت افتتاح شده بود، اما به علت ناامنیای که طالبان مسوول آن بودند، کار این پروژهها با جدیت دنبال نمیشد. گذشته از آن، اگر این پروژهها واقعاً به بهبود اوضاع اقتصادی افغانستان کمک میکند، پس چرا هنوز هم قسمت اعظم مردم افغانستان وابسته به کمکهای نهادهای خارجی هستند و اگر این کمکها قطع شود، به احتمال زیاد فاجعه انسانی روی میدهد. چرا این پروژهها تغییری در سفرههای مردم نمیآورد؟ اگر بهراستی طالبان دستاوردهای بزرگ و شگفتیساز در عرصه اقتصادی دارند، چرا هنوز هم امریکا و متحدانش هر هفته دستکم چهل میلیون دالر میفرستند و اگر این کمکها صورت نگیرد، پول افغانی به سرعت بیارزش میشود و به این ترتیب قدرت خرید مردم به شدت کاهش مییابد. اگر طالبان دستاورد اقتصادی دارند، چرا هر روز مقامهای این گروه از کشورهای خارجی طالب کمک برای پیشبرد پروژههای انکشافی هستند؟
همزمان با انتشار نوشتههای یاسین اوکتای به نفع طالبان در رسانههای قطر و ترکیه، شخصی بهنام فضلالهادی وزین نیز که از سرکردههای جمعیت اصلاح و از سهامداران اصلی در پروژههای اقتصادی این نهاد وابسته به قطر است و حالا در ترکیه زندهگی میکند، در وبسایت الجزیره مطلبی نوشت که بیشتر محتوای آن را دفاع از عملکرد طالبان و برجستهسازی دستاوردهای این گروه تشکیل میدهد. طنز سرنوشت این است که این فرد و افراد دیگر شبیه او، از ترس مجازات طالبان به خارج از کشور گریختهاند، ولی ازآنجایی که در دام بازیهای استخباراتی گیر ماندهاند، ناگزیرند هرچه «استاد ازل» به آنها دستور دهد همان طور عمل کنند. سوال مهم این است که اگر طالبان مردمان نیکند و به ساکنان افغانستان خدمات ارایه میکنند و اوضاع را سروسامان دادهاند، چرا تو و امثال تو با آمدن طالبان از کشور فرار کردید؟
مهمترین وجه اختلاف میان این اشخاص و طالبان، موضوع آموزش و تحصیل دختران است و اگر این مشکل رفع شود، هیچ مشکل دیگری باقی نمیماند. این اشخاص آنچنان غرق مطامع دنیوی شدهاند که مشکل خود با طالبان را خلاصه در آموزش و تحصیل دختران کردهاند. این در حالی است که نصاب آموزشی و کریکلم درسی یکی از موارد مهم است که باید به آن پرداخته شود. آموزش پسران و دختران در فضای ایدیولوژیک و طالبانی، به احتمال زیاد شمار زیادی از آنها را در معرض شستوشوی مغزی قرار میدهد و خادم ایدیولوژی قرون وسطایی طالبان میسازد.
جمعیت اصلاح و سرکردههای فراریاش که برای بازگشت طالبان، سالها زمینهسازی کردند، هیچ اعتراضی در برابر سرکوب منتقدان و اصحاب رسانه و دگراندیشان نمیکنند، چون این کار را درست میپندارند و اگر خودشان هم روزی زمام امور را در دست گیرند، همین روش را برمیگزینند. در سرکوبگری تفاوتی میان طالبان و جمعیت اصلاح وجود ندارد. اینان با کشتار افراد ملکی یا نظامیان سابق از سوی طالبان مشکلی ندارند، در شکنجه و تجاوز جنسی طالبان علیه زنان اشکالی نمیبینند. شاید فکر میکنند این کار برای دفع «فتنه زنان» و مقابله با تهاجم فرهنگی ضروری است. جمعیت اصلاح با فرهنگستیزی و دشمنی طالبان با زبان فارسی مخالف نیست. سالهای قبل این جمعیت در اعلامیهای، موضعش را در این زمینه روشن کرده بود و مدافعان زبان فارسی را متهم به تفرقهافکنی کرده بود. تعجبی ندارد، چون افرادی که در رأس این نهاد قرار دارند، در کنار اینکه از نظر ایدیولوژیک با طالبان قرابت دارند، در قومگرایی نیز شهره آفاقند.
در فرجام باید گفت که شاید کوششهای رسانههای قطری و ترکیهای برای مدتی برخی از مردم را که از دور ناظر مسایل هستند بفریبد و قانع بسازد تصور کنند اوضاع افغانستان در حالت نرمال قرار دارد، اما واقعیتهای عینی به حدی گزنده و تکاندهنده است که این تلاشها را در درازمدت بینتیجه میسازد. روایتسازی برای ترمیم چهره طالبان در حالی که طالبان خود دست از هیچ تلاشی برای بدنامسازی خود برنمیدارند، بیفایده است. آش به حدی شور است که اخیراً ملکه زیبایی عربستان سعودی، رومی القحطانی، به طالبان درس دین میدهد و آیت و روایت نقل میکند. عملکرد طالبان هیچ آبرویی برای این گروه باقی نگذاشته که بتوان با خلق روایت دروغین، آن را حفظ کرد. مخالفان طالبان نباید از این بابت تشویش داشته باشند.