روز گذشته رادیوـتلویزیون ملی تحت کنترل طالبان، فایلی از یک سخنرانی ملا هبتالله آخوندزاده، رهبر این گروه را نشر کرد. این فایل که بعدا از صفحات اجتماعی مربوط به این رسانه برداشته شد، حدود سه دقیقه بوده و به نظر میرسد بخشی از یک سخنرانی بوده است. ملا هبتالله در همین فایل سه دقیقهای، ادعاهایی میکند که نشان میدهد نسبت او با زمان و زمانه از هم گسسته است و این فرد در خیالات خود غرق است. مهمترین ادعای ملا هبتالله در این فایل صوتی، این است که او خود را نماینده خدا میداند و در مقابل غربیها را نماینده شیطان. بنابراین، میگوید همانگونه که بیست سال با غربیها جنگیده، بیست سال دیگر نیز خواهد جنگید.
بحث جنجالبرانگیز دیگری را که ملا هبتالله در این فایل صوتی مطرح میکند، مساله حقوق زنان، سنگسار زنان و اجرای حد است. رهبر طالبان ضمن مخالفت جدی با دموکراسی، میگوید: «ما حدود خداوند را اجرا میکنیم. این را تو [غربیها] میگویی که نقض حقوق زنان است که سنگسارشان میکنید، فردا حد زنا را اجرا میکنیم. زنان را در ملاء عام سنگسار میکنیم، رجمشان میکنیم. فردا حدود الله را اجرا میکنیم و در ملاء عام شلاق میزنیم.» او در ادامه به مبارزه علیه دموکراسی و کشورهای حامی این نظم سیاسی تاکید میکند: «همه اینها [اجرای حد و سنگسار] خلاف دموکراسی شماست، در مورد هر کدام اینها مقابله با شما جریان خواهد داشت.»
این سخنان ملا هبتالله روایت قدرتهای جهان در مورد طالبان را به چالش میکشد. روایتی که توسط امریکا و همکارانشان در افغانستان هنگام مذاکرات دوحه تولید و تکثیر شد، این بود که طالبان کنونی با طالبان اواخر دهه 1990 فرق کرده و اعضای رهبری این گروه حالا متمدنتر و مدرنتر شدهاند. روایت تغییر طالب و اینکه آنها را به دو دسته خوب و بد تقسیم میکند، از تریبونهای مختلف تبلیغ و به خورد جامعه داده شد تا بدین ترتیب فضا برای بازگشت طالبان آماده شود. هر چند از همان آغاز گروههای مختلف فعال در جامعه، از جمله زنان و دستاندرکاران رسانهها به کرات نسبت به این توهم و خوشخیالی هشدار دادند، اما به آن هشدارها بهایی داده نشد.
تبلیغ روایت تغییر طالبان به حدی گرم و جذاب افتاد که حتا سیاستمداران باتجربه افغانستان نیز به آن باور کردند. مساله ایجاد حکومت موقت با اشتراک طالبان و همه جناحهای سیاسی، زیرمجموعه همین روایت تغییر طالبان تبلیغ میشد. این مساله رهبران احزاب سیاسی و حتا بخش بزرگی از رهبران حکومت دولت آقای غنی را به این باور کاذب رسانده بود که طالبان دولتی با قاعده وسیع تشکیل خواهند داد و سهم آنها را در نظر خواهند گرفت. بنابراین، همانطور که خلیلالرحمان حقانی، وزیر مهاجرین طالبان ادعا کرده، بخشی از این رهبران با این گروه ارتباط برقرار کردند. البته سوای اینکه ادعای حقانی چهقدر قرین واقعیت است، در همان اواخر جمهوریت در محافل دوستانه نیز سخن از برقراری ارتباط بخشی از این رهبران سیاسی با گروه طالبان به میان میآمد. شاید خلیلالرحمان حقانی در ادعای خود اغراق کرده باشد، اما بدون شک روایتی که برای سفیدنمایی طالبان توسط قدرتهای جهانی خلق و بر مردم فروخته شد، بخشی از رهبران جریانهای سیاسی و مقامهای دولت غنی را فریب داده بود.
روایت تغییر طالبان اما پس از آنکه این گروه به قدرت برگشتانده شد، هر روز با چالشهای جدیتری روبهرو میشود. از همان آغاز، در حالی که حامیان و لابیگران این گروه از تغییر ذهنیت طالب سخن میگفتند، دروازه ادارات دولتی و مکاتب و چند ماه بعد دانشگاهها را به روی دختران و زنان بستند، مذهب جعفری را از رسمیت انداختند و تدریس فقه آن مذهب را منع کردند، اقوام مشخصی را از ساختار قدرت کاملا حذف کردند، دولت کاملا طالبانی ساختند، محدودیت علیه زنان را برگشتاندند و خشونت و توحش را بر کشور مسلط کردند. با این حال، لابیگران طالبان نه خود به تغییرناپذیری طالبان اذعان کردند و نه سخن منتقدان طالبان را شنیدند. جهان هم براساس همین روایت، رویکرد «تعامل» با طالبان را در پیش گرفته است تا از این طریق این گروه را به پذیرفتن مسوولیتهای افغانستان در برابر کنوانسیونهای بینالمللی وادار سازد و این گروه را به تغییر رفتار تشویق کند. تا حالا این رویکرد هم شکست سخت خورده است.
یکی از انتظاراتی که جهان براساس همان روایت تغییر طالبان از این گروه داشت/دارد، پایبندی به تعهداتی است که در توافقنامه دوحه به ایالات متحده امریکا دادهاند. قطع ارتباط با دیگر گروههای تروریستی و عدم اجازه استفاده از خاک افغانستان علیه کشورهای دیگر، از مهمترین بندهای این تعهدات است. جهان دو سال و هفت ماه بعد از آغاز سلطه طالبان و استفاده مکرر از خاک افغانستان علیه کشورهای همسایه، هنوز انتظار وفای به عهد از سوی این گروه را دارد؛ انتظاری که بیش از یک خیال آشفته نیست.
خاک افغانستان طی دوونیم سال گذشته علیه کشورهای زیادی استفاده شده است. در مرزهای شمالی خاک تاجیکستان و اوزبیکستان از خاک افغانستان زیر حاکمیت طالبان مورد حمله قرار گرفته است. در مرزهای شرقی و غربی نیز ضمن آنکه خود طالبان درگیریهای مقطعی و مکرر با مرزبانان پاکستان و ایران داشتهاند، اتهام عبور تروریست و مواد مخدر از منبع افغانستان از این مرزها همواره مطرح است. گزارشهای مختلف رسانهها و نهادهای معتبر بینالمللی مانند شورای امنیت سازمان ملل، از حفظ ارتباط نزدیک طالبان با القاعده حکایت میکند. پناهگاه دادن به تحریک طالبان پاکستانی نیز آشکارا توسط طالبان افغانستان صورت گرفته است. پاکستان ادعا میکند که جنگجویان طالبان افغان، جنگجویان تیتیپی را آموزش میدهند، تجهیز میکنند و به حمله در خاک پاکستان ترغیب مینمایند. ملا هبتالله نیز باری در جلسهای با رییسان منابع بشری وزارتخانههای زیر کنترل این گروه، در قندهار گفته است که این رییسان باید جنگجویان طالبان را برای جنگهای فرامرزی آماده کنند تا به گفته او آنها اسلام را در زمین خدا حاکم سازند. عین همین سخنان را در فایل صوتی اخیر او هم مییابیم. او میگوید که بیست سال دیگر نیز با غربیها خواهند جنگید.
ایالات متحده امریکا و کشورهای همپیمانش که زمانی طالبان را تروریست میدانستند، حالا به این گروه پول میدهند تا علیه گروههای دیگر که اکنون زیر تعریف تروریست قرار دارند، بجنگد. یکی از ادعاهای مدام طالبان هم قطع ارتباطشان با گروههای تروریستی و سرکوب گروه داعش خراسان است. واقعیت امر اما چیزی دیگر را نشان میدهد؛ اینکه داعش در دوونیم سال گذشته قدرتمندتر شده و حتا تا لایههای گروه طالبان نیز نفوذ کرده است. حمله اخیر در قندهار و حملات بزرگ دیگر در بیرون از کشور، از جمله ایران و روسیه، نیز بیربط به حاکمیت طالبان و تقویت داعش خراسان نیست. اینکه داعش پس از شکستی سنگین در مقابل یک ایتلاف جهانی، حالا دوباره در افغانستان جان گرفته و براساس گزارش نیویارک تایمز تهدید کرده که سفارتخانههای چین، روسیه و ایران را بهعنوان کشورهای دوست طالبان هدف قرار میدهد، اینکه تجمعات هزارهها و شیعهها را در دوونیم سال گذشته مورد حملات گسترده و خونبار قرار داده و اینکه حملاتی به بزرگی حمله بر نمایندهگی کابلبانک نو در قندهار را در بیخ گوش ملا هبتالله انجام میدهد، همه نشان از تقویت این گروه دارد. تقویت داعش در افغانستان به معنای واهی بودن ادعای طالبان مبنی بر سرکوب این گروه و غیرواقعی بودن انتظارات قدرتهای جهانی از طالبان است. سوای اینکه تروریست را نمیشود با تروریست نابود کرد، گروه طالبان قدرت کافی برای کنترل و سرکوب گروههایی مانند داعش را ندارد. بنابراین، هم طالبان ادعای واهی دارند و هم جهان انتظار واهی و غیرواقعی از این گروه دارد.
از جانبی، تروریستان در افغانستان به القاعده و داعش خلاصه نمیشوند. براساس گزارشهای معتبر جهانی، حداقل بیست گروه تروریستی در زیر چتر طالبان پناه گرفتهاند. ممکن برخی از این گروهها آجندای جهانی نداشته باشند و تعدادی هم فعلا توان کافی برای عملات برونمرزی نداشته باشند، ولی اگر زمینه سربازگیری و تبلیغ همچنان برای آنها مساعد بماند و دست آنها در استفاده از اموال ملی افغانستان باز باشد، هر روز قدرتمندتر خواهند شد و یک گروه تروریستی قدرتمند میتواند هر زمانی که لازم باشد، آجندایش را تغییر دهد.
رویکرد تعامل با طالبان، تا کنون خلاف چیزی که تبلیغ میشد، به تقویت تروریسم و ناامنی بیشتر منطقه انجامیده است؛ چه طالبان عمدا این گروهها را حمایت کنند و چه توان مهار آنها را نداشته باشند. ناامنیهای روزافزون و تهدیدهای جدیدی که از سوی داعش خلق میشود و یا اینکه القاعده چاق شده میرود، نشان میدهد که روایت و رویکرد جهانی در قبال طالبان شکست خورده است.
از سویی، ملا هبتالله چنان شخص متوهمی است که خود را نماینده خدا در روی زمین میداند و مسوولیت خود را حاکم کردن اسلام در زمین خدا میشمارد. باقی اعضای طالبان هم در این توهم او را همراهی میکنند. او که با همه مظالم و رفتارهای غیرانسانی، خود را نماینده خدا میداند، دیگر محلی برای نقد سیاستهایش نمیگذارد. چنین فرد متوهمی، در حالی که به هیچ مرجعی هم پاسخگو نیست، حاضر نیست مسوولیتهای بینالمللی افغانستان را بپذیرد و مانند عضوی از جامعه جهانی رفتار کند. تعمیل سیاستهای قرونوسطایی توسط این گروه، سماجت آنها در عقبگردی را نشان میدهد. آنها همانگونه که ملا هبتالله هم یاد میکند، به جنگ با ارزشهای مدرن میپردازند. طالبان به جای آنکه انرژی و توان خود را صرف مبارزه با گروههای هراسافگن و تروریستی کنند، صرف مبارزه با مردم افغانستان، از جمله اقلیتها و زنان میکنند.