10 روز پس از آنکه ریاست پاسپورت زیر کنترل طالبان از آغاز روند جمعآوری درخواستیهای کاغذی برای دریافت پاسپورت خبر داده بود، دیروز اعلام کرد که این روند متوقف شده است. طی آن 10 روز، دهها هزار تن به ریاست پاسپورت مراجعه کردند، اما چوب و شلاق و قنداق تفنگ خوردند، اهانت شدند، سیلی خوردند و دست خالی برگشتند. در همان 10 روز، هزاران زن و کودک و پیر و جوان اوایل شب به دروازه ریاست پاسپورت میرفتند و تا صبح در سرمای زیر صفر درجه صف میبستند تا فردایش بتوانند عریضه و درخواست خود را به مقامهای طالبان برسانند؛ اما پس از تحمل آنهمه رنج موفق نمیشدند. مسوولان طالبان و جنگجویان این گروه آن عده درخواستیهایی را که جمعآوری کرده بودند، روزی پاره کردند و به سطلهای زباله انداختند. تعدادی دیگر از این درخواستیها را کنار جادهای انداختند. ویدیوهایی که در شبکههای اجتماعی نشر شده، نشان میدهد که زنان و مردان در جادهای، عریضههای خود را جستوجو میکنند.
برخورد طالبان با مراجعهکنندهگان، همیشه غیرانسانی و به دور از کرامت است. جنگجویان طالبان که سالها در کوهپایهها و به دور از جوامع انسانی زندهگی کردهاند، برقراری ارتباط با مردم و چگونهگی مدیریت آنها را نمیدانند. آنچه جنگجویان این گروه یاد گرفتهاند، جنگ گرم در میدانهای خشن کوهستانی است. حالا که بخشی از آن جنگجویان مقامهای غیرنظامی شدهاند و تعدادی دیگر تفنگدار هستند، هیچ کدام نمیدانند با مردم چگونه برخورد کنند. تحقیر کردن مردم و شکنجه آنها، کاری است که از همه اعضای گروه طالبان مشاهده شده است. اعضای این گروه با مردمی که میخواهند در بدل پرداخت پول، از اولیهترین حقوق خود استفاده کنند، با شلاق و قنداق تفنگ سخن میگویند. آنها نیاموختهاند که با مردم با زبان سخن بگویند و اگر ادارهای را مدیریت نمیتوانند، بفهمند که تقصیر مردم نیست. رییس پاسپورت زیر کنترل طالبان 10 روز پیش با شکایت گفته بود که از یک خانواده 20 نفر میآیند و پاسپورت میگیرند. او تصور میکند که توزیع پاسپورت، لطف و احسانی است که این گروه در حق مردم روا میدارد، نه حق ابتدایی مردم یک کشور، بنابراین به نمایندهگی از هر خانواده باید یک نفر پاسپورت بگیرد.
باری، وضعیت توزیع پاسپورت نمونه عینی مدیریت طالبانی است. کسانی که امروز کشور را در اختیار خود گرفته، در همه عرصهها کشور را به سمت فروپاشی کشاندهاند. بحث حقوق بشر و آزادیهای فردی و اجتماعی دیگر در افغانستان ختم شده است. کسانی که کوچکترین سخنی از این حقوق بگویند و تمایل خود به آزادی و حقوقشان نشان دهند، سر از زندان طالبان درمیآورند و وحشیانهترین نوع شکنجهها را تحمل میکنند. بسیاری در زیر شکنجههای غیرانسانی این گروه در زندانها جان باختهاند. گزارشهای رسانهها در این موارد، مواد بسیاری به دست میدهد. عرصههای دیگر نیز وضعیت بهتر از ریاست پاسپورت یا مسایل حقوق بشری ندارند. مهمترین کالایی که طالبان بالای مردم افغانستان با قیمت گزاف آزادی و حقوق آنها میفروختند، امنیت بود. این متاع و کالا اما دیگر وجود ندارد، هرچند هیچگاه وجود نداشت. حملات گستردهای که زیر نام داعش در گوشه و کنار کشور اتفاق میافتد، همان امنیت فزیکی مردم را نیز از بین برده است، ضمن آنکه آدمرباییهای طالبان زیر نام بازداشت افراد به دلیل پوشش غیرطالبانی و… خود اندک آرامش و احساس امنیت را در مردم نمانده است. روابط این گروه با اقوام ساکن افغانستان بسیار متفاوت است. همه مردم تحت شکنجه و فشار طالبان قرار دارند، اما برخی از اقوام شدیدتر مورد سوءرفتار و خشونت این گروه قرار دارند و شکنجه میشوند. در بیرون از مرزها نیز روابط این گروه فراز و فرودهای عجیبوغریبی را طی میکند. با اکثر کشورهای همسایه، به جز چین که در دوونیم سال گذشته با وعدههای پرزرقوبرق چشم طالبان را گرفته، درگیری داشتهاند. همین حالا همه مرزهای کشور با پاکستان بسته است؛ کشوری که بزرگترین شریک تجاری افغانستان است، افغانستان را به آبهای بینالمللی وصل میکند و میزبان میلیونها مهاجر افغان است. حتا همین مهاجران در ایران و پاکستان نیز از روابط طالبان با آن کشورها متاثر میشوند و همواره چوب مواضع درست یا نادرست این گروه را میخورند.
یک روی وضعیتی که در ریاست عمومی پاسپورت یا واحدهای ولایتی آن جریان دارد، به همین سوءمدیریت و ناکامی طالبان برمیگردد؛ گروهی که طی دوونیم سال حتا توان توزیع پاسپورت به مردم را نیافته است. روی دیگر این ماجرا، به تجارت سیاهی ارتباط دارد که طالبان از ریاست پاسپورت آن را اداره میکنند. این تجارت، فروش پاسپورت به مردم مجبور است. توقف مدام فعالیت ریاست پاسپورت و سپس ازسرگیری توزیع آن برای چند روز و توقف دوباره و چندباره آن، دلایل مختلف دارد. یکی از دلایل آن، نزاعهای درونگروهی طالبان برای تسلط بر منابع مالی و ادارات درآمدزاست. باری توقف چندماهه این ریاست به دلیل اختلاف بین طالبان شبکه حقانی و طالبان قندهای بر سر تسلط بر این اداره بود که در نهایت قندهاریها توانستند حقانیها را کنار بزنند و این اداره را از دست عالمگل حقانی در اختیار خود بگیرند. آن جنگ مشخصا بین سراجالدین حقانی و ملا برادر بود که دومی برنده شد. دلیل دیگر این توقفها، سوءمدیریت است. طالبان توان مدیریت همین کار ساده را هم ندارند. آنها نه از تکنولوژی چیزی میدانند، نه از کار اداری و نه از مدیریت یک روند پرمشتری. با این حال، فاکتور تجارت سیاه نیز در توقف مدام فعالیت این اداره تاثیر جدی دارد.
پیش از آنکه طالبان به قدرت برسند، روند توزیع پاسپورت بسیاری عادی بود و هر متقاضی میتوانست طی دو تا سه روز کاری پاسپورتش را بهراحتی به دست آورد؛ اما وقتی روند توزیع این سند به دست طالبان افتاده است، میلیونها تن تلاش میکنند پاسپورت بگیرند، اما طی دوونیم سال نتوانستهاند به این سند دست یابند. کسانی که مهاجرت در پیش رو دارند و یا آن عده که مریضی را میخواهند برای تداوی به کشورهای همسایه ببرند، نیاز به پاسپورت دارند. وقتی بهصورت عادی نمیتوانند پاسپورت بگیرند، مجبور میشوند به بازار سیاه زیر اداره طالبان مراجعه کنند. طالبان و دلالان آنها در بدل هر پاسپورت، از یک تا دوونیم هزار دالر پول میگیرند. بدون شک مقامهای ارشد طالبان در این تجارت سیاه سهیم هستند، الا چنین آشکار بازار آن رونق نمیگرفت. ملا برادر که در رقابت با ملا هبتالله معادن را به رهبر خود باخته، ادارات اقتصادی و درآمدزا را در کنترل خود گرفته است که ریاست پاسپورت یکی از آنهاست. اگر طی این مدت فقط 100 هزار پاسپورت با قیمت متوسط یک هزار و 500 دالر به فروش رفته باشد، 150 میلیون دالر خواهد شد. اگر نصف همین مقدار پاسپورت فروش رفته باشد، هم درآمد سیاه 75 میلیون دالری طی دوونیم سال، بسیار قابل توجه است. سهم دلالان از این تجارت، بعید است که از5 تا 10 درصد بیشتر باشد. باقی پول، به جیب افراد مشخصی در رژیم طالبان میرود. از سویی، توقف مدام روند توزیع پاسپورت، باعث شده که تعداد متقاضیان زیاد شود. حالا که یک بار دیگر دریافت درخواستیهای حضوری را متوقف کردهاند و واحدهای ولایتی آن هم از دیری به این سو بسته است، بازار دلالان رونق بیشتر میگیرد. شاید هر باری که از رونق این بازار کاسته میشود، برای مدتی روند توزیع پاسپورت را متوقف میکنند.