پاسپورت افغانستان بیاعتبارترین پاسپورت جهان است، اما در عین حال گاهی به دست آوردن آن، صبر ایوب و گذشتن از هفت خوان رستم میطلبد. پس بیدلیل نبود وقتی طالبان اعلام کردند که به روز چهارشنبه هفته گذشته عرایض کاغذی تقاضاکنندهگان پاسپورت را دریافت میکنند، دهها هزار نفر به ریاست پاسپورت در شهر کابل هجوم آوردند و محشری برپا شد. پیش از آن، درخواستکنندهگان دریافت پاسپورت لازم بود بهگونه آنلاین ثبت نام کنند و منتظر بمانند نوبتشان برسد و معلوم نبود چه وقت میرسد. ویدیوهایی که از جریان هجوم مردم به ریاست پاسپورت انتشار یافته، نمایانگر آن است که تخمیناً 30 هزار نفر از راههای مختلفی که به ریاست پاسپورت منتهی میشد میکوشیدند خود را به آن ریاست برسانند. طالبان مجبور شدند سربازان زیادی را موظف به کنترل مردم، حتا با استفاده از لتوکوب، کنند. بعضی از افراد تمام شب را در آنجا گذرانده بودند تا زودتر به نوبت برسند. با آنکه تا کنون صدها هزار جلد پاسپورت از سوی طالبان به مردم توزیع شده، اما تجمع بیش از حد و وصف مردم در نزدیک ریاست پاسپورت، ثابت کرد که هنوز هم شهروندان کشور متقاضی پاسپورتند و راهی برای بیرون شدن از کشور میجویند.
سوالهایی که باید در اینجا به آن پاسخ دهیم، این است که چرا هنوز هم مردم به گرفتن پاسپورت شور و شوق نشان میدهند؟ با آنکه اطلاع دارند کشورهای دور و نزدیک از قبیل ایران، پاکستان و ترکیه با مهاجران افغان برخورد خشن و غیرانسانی دارند، آنان را به اجبار به افغانستان باز میگردند و حقوق به رسمیتشاختهشده آنها در کنوانسیونهای بینالمللی را نادیده میگیرند و با وصف آنکه میدانند رسیدن قاچاقی به اروپا و امریکا دشواریهای طاقتشکن دارد و مهاجران افغان در اروپا و امریکا با مشکلات عدیده مواجهند، با آن هم خیال فرار از کشور هنوز هم از ذهنشان بیرون نشده است؟
در پاسخ به این پرسشها چند مساله را باید مد نظر داشت:
1- عامل اقتصادی مهمترین عامل فرار مردم از کشور است. افغانستان از لحاظ اقتصادی هیچگاه در وضع ایدهآل قرار نداشته و مشکل بیکاری قبل از رجعت طالبان هم وجود داشته، اما با آمدن طالبان، اقتصاد کشور بهشدت لطمه دید و فرصتهای شغلی بسیاری از بین رفت. مردم با دریافت پاسپورت قصد دارند به ایران، پاکستان و ترکیه برای کار بروند و خانوادههای خود را از نظر اقتصادی کمک کنند. هماکنون نیز میلیونها مهاجر افغانستانی در ایران، پاکستان و ترکیه حضور دارند و بخش قابل توجهی از بار اقتصادی خانوادههای ساکن افغانستان را بر دوش میکشند.
این موضوع که طالبان به زنان اجازه تحصیل و کار نمیدهند، نیز به سهم خود اقتصاد خانوادهها را تضعیف کرده و جوانان مذکر را مجبور میکند برای کار کردن به کشورهای دیگر بروند و در شرایط بسیار طاقتفرسا زحمت بکشند و پولی به دست آورند تا به خانوادههای خود در افغانستان بفرستند. در گذشته زنان در کنار مردان در تأمین نیازهای اقتصادی خانوادهها سهم فعال داشتند، ولی ایجاد محدودیتهای دستوپاگیر از سوی طالبان، آنان را زمینگیر کرده و با انواع مشکلات گرفتار ساخته است.
برخورد قلدرمآبانه و باجگیرانه طالبان با بازرگانان ملی و ناامیدی و سرخوردهگیای که بر فضای کشور حاکم است، هر کدام سبب شده کمتر تاجری ریسک را بپذیرد و حاضر به سرمایهگذاری کلان در کشور شود. رکود سکتور صنعت و تجارت در افغانستان باعث شده که فرصتهای شغلی به وجود نیاید و جوانان بیکار بمانند و ناگزیر شوند به کشورهای بیرونی سفر کنند.
2- از بدو بازگشت طالبان، این گروه همه کوشش را به کار میبندد تا مجال نفس کشیدن را از زنان و دختران بگیرد و آنان را وادار به زیست قرون وسطایی کند. در همین راستا طالبان به دختران بالاتر از صنف ششم اجازه نمیدهند درس بخوانند. دختران افغانستان همانند پسرانش آرزوها و آمالی دارند و میخواهند به آن آرزوها برسند. با این محدودیتهای جاهلانهای که طالبان بر آنها تحمیل کردهاند، امکان تحقق آن آرزوها در قلمرو طالبان تقریباً ناممکن شده است. با فضایی که طالبان ایجاد کردهاند، آموزش و تحصیل برای پسران نیز به کاری ناخوشایند تبدیل شده است. در آغاز خوشبینیهایی در مورد بازگشایی مکاتب و دانشگاهها به روی دختران وجود داشت، اما با گذشت هر روز این خوشبینیها کمرنگتر و کمرنگتر میشود. از این رو، خانوادههایی که از امکانات اقتصادی نسبتاً خوبی برخوردارند، سعی میکنند به خارج بروند تا دخترانشان بتوانند در آرامش زندهگی کنند و با خاطر آسوده درس بخوانند و تحصیل کنند. بعضی از خانوادهها حاضرند هزینههای گزافی را متقبل شوند تا دختران و پسرانشان آموزشهای مدرن را فرا بگیرند. ایران و پاکستان از جمله جاهایی هستند که خانوادهها ترجیح میدهند دختران و پسرانشان در آنجاها درس بخوانند.
3- عدهای از آن افرادی که میخواهند پاسپورت بگیرند، دارای کیسهای مهاجرتی در امریکایند یا افرادیاند که بخشی از خانوادههایشان در غرب زندهگی میکنند. آنها امیدوارند روزی کیسهای پناهندهگیشان به نتیجه مطلوب برسد و طبیعتاً برای پیشرفت کار، داشتن پاسپورت لازم است. امریکا تا هنوز هم با جدیت در حال انتقال اشخاصی است که واجد شرایط دریافت اسآیوی شناخته شدهاند. در این میان، شاید باندهای کلاهبردار هم وجود داشته باشند که بعضی افراد را امیدوار به مهاجرت قانونی به امریکا و اروپا میکنند و از آنها پاسپورت و نکاحخط و کارت تولد بخواهند.
4- از زمان سقوط افغانستان در آگست 2021 تا کنون، صدها هزار تن موفق به مهاجرت قانونی یا غیرقانونی به غرب شدهاند و این روند کمابیش تا اکنون نیز ادامه دارد. این موضوع برای آنانی که در افغانستان ماندهاند و به دنبال یافتن راهی برای نجات از مهلکه هستند، امیدواری ایجاد کرده که شاید تلاشهای آنها هم به ثمر بنشیند و روزی به رویای شیرین رهایی از حکومت طالبان دست یابند. این قماش افراد هر دروازهای را که امکان داشته باشد آنان را در این راه کمک کند، دقالباب میکنند و به هر کاری که احتمال داشته باشد آنان را از پرتگاه افغانستان خارج کند، متوسل میشوند. آنها حتا به شایعهها هم بهآسانی باور میکنند، همانطور که پارسال پس از پخش شدن یک شایعه، شبانه مردم به میدان هوایی کابل هجوم آوردند.
5- در بسیاری از کشورهای دیگر، دریافت پاسپورت بهآسانی صورت میگیرد و دریافت آن به زمان اندکی نیازمند است. این در حالی است که دریافت پاسپورت در قلمرو طالبان، نیازمند تحمل رنجها و مصیبتهای زیاد است. اگر کسی بهگونه آنلاین برای دریافت پاسپورت ثبت نام کند، لازم است حداقل یک سال انتظار بکشد. کمیشنکاران طالب حاضرند بدون رعایت نوبت، پاسپورت صادر کنند، اما در برابر آن، تا چهار هزار دالر رشوه بگیرند. افراد طالبان از این بابت میلیونها دالر دریافت میکنند. خود طالب هم طرفدار برقراری نظم و دسپلین نیست، چون اگر این کار صورت گیرد، بازار کمیشنکاری او از رونق میافتد. برخورد خشن و بدوی جنگجوی طالبان، مشکل دیگری است که باید مراجعهکننده تحمل کند. خلاصه مطلب آن است که شاید بعضی افراد برای فعلاً به پاسپورت ضرورت نداشته باشند، اما سختیهای گرفتن پاسپورت را که مشاهده میکنند، تلاش میکنند زودتر این کتابچه را به دست آورند تا شاید روزی به دردشان بخورد.
6- جوانان از جمله اقشار عمدهای هستند که خود را به آب و آتش میزنند تا از کشور فرار کنند. علت عمدهاش آن است که نظام طالبان، به جز آنکه افسردهگی و دلمردهگی را در جوانان ریشهدار کند، نتیجه دیگری ندارد. در مدینه فاضله طالبان، موسیقی و تفریح ممنوع است، گفتوگو و نشستوبرخاست پسر و دختر ممنوع است، تراشیدن یا کوتاه کردن ریش ممنوع است، گذاشتن موی برخلاف استایل طالبان ممنوع است، درس و تحصیل برای دختران ممنوع است و گشتوگذار زنان با روی باز یا بدون محرم ممنوع است.
طبیعی است که هیچ جوان سالم و سرزندهای حاضر نیست به رضا و رغبت خود در این قلمرو ظلمانی زندهگی کند. از آنجا که سرشت جوانی با بلندپروازی و رویابافی عجین شده، جوانان گمان میکنند با خارج شدن از افغانستان میتوانند آینده خود را آنطور که دوست دارند بسازند. حتا بعضی از آنها حاضرند هزار خطر را قبول کنند اما از کشوری بروند که فکر میکنند در آن هیچ آیندهای برای خود تصور نمیکنند. مقصر اصلی ناامیدی جوانان، رژیمی است که به همه چیز از عینک ایدیولوژی تنگ و تاریک خود نگاه میکند. خندهآور آن است که طالبان از مردم میخواهند در کشور بمانند، اما در عمل شرایط را بهگونهای رقم زدهاند که راهی به جز گریز برای مردم باقی نمانده است.
احتمال دارد –هر چند احتمال بعید- اگر طالبان دوام کنند، روزی به اشتباه خود در شیوه حکومتداری پی ببرند، اما فقط چند سال حکومتداری به شیوه طالبان کافی است تا کشور برای یک قرن به عقب برود و زیرساختهایش بهکلی نابود شود و چند نسل در محرومیت و بیسوادی دستوپا بزنند. بدون شک جبران اینهمه خرابی و خساره هیچ وقت امکانپذیر نخواهد بود. فرصتهایی که از دست برود، دوباره به دست نمیآید.