دیروز (27 حوت) روز ملی خبرنگاران بود. سخنگویان طالبان از این روز با نشر پیامهایی، یادبود به عمل آوردند و مثل همیشه خطونشانی هم برای خبرنگاران کشیدند. به تاریخ 14 حوت 1397، کابینه دولت آقای اشرف غنی 27 حوت را بهعنوان روز ملی خبرنگاران تصویب کرد که تا پایان جمهوریت از این روز بهخوبی بزرگداشت شد. دولتی آقای غنی در آن وقت اعلام کرد که این روز به پاس قدردانی از قربانیهای خبرنگاران و ارجگزاری به شجاعت آنها در امر اطلاعرسانی، نامگذاری شده است. دو ماه پیش از آن، در پایان سال 2018 میلادی، گزارشهایی در مورد وخیم شدن وضعیت امنیتی خبرنگاران و افزایش تهدیدها به شمول بدرفتاری و قتل نشر شد. براساس آن گزارشها، سال 2018 تا آن زمان خونینترین سال برای خبرنگاران در کشور بود. بیشترین تهدیدهایی که علیه خبرنگاران وجود داشت و بدرفتاریهایی که صورت گرفته بود، از سوی گروههای تروریستی داعش و طالبان بود. حالا که وضعیت طالبان از یک گروه تروریستی/شورشی به یک حاکمیت (هر چند غیرمشروع) تغییر کرده، سخنگویان این گروه روز خبرنگاران را تجلیل میکنند؛ کسانی که قربانی خشونتهای این گروه شدهاند.
تجلیل از روز ملی خبرنگاران توسط طالبان، رنگولعاب خاصی نداشت، بلکه به نشر یک پیام نوشتاری از سوی ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان و یک پیام ویدیویی از سوی حمدالله فطرت، معاون او، خلاصه شد. با این حال، همین که طالبان از روز خبرنگاران به نیکی یاد میکنند، جالب توجه است؛ زیرا خبرنگاران از جمله صنفهایی بودند که در زمان جمهوریت بهصورت عموم از سوی طالبان هدف قرار میگرفتند. سوای این مساله، نفس نسبت طالبان و رسانه یک موضوع پراهمیت است؛ به این دلیل که دشمنی آنها با رسانه بهعنوان بخشی از هویت آن شهرت یافته است. بخشی از مردم افغانستان، طالبان را یک گروه ایدیولوژیک متعصب میپندارند که از ایدیولوژی خود حاضر نیست یک گام عقب بگذارد و دشمنی با رسانه را نیز بخشی از سیاستهای ایدیولوژیک آن گروه میدانند، ولی در واقعیت امر وضعیت فرق میکند. آنجایی که طالبان بتوانند از رسانه استفاده سیاسی و تبلیغاتی کنند، ایدیولوژی خود را در طاق نسیان میگذارند.
نسبت طالبان با رسانهها، براساس منافع این گروه تعریف میشود. در امارت اول طالبان، این گروه همه رسانههای تصویری، صوتی و نوشتاری را متوقف کرد و یکی دو رسانه طالبانی مانند «صدای شریعت» راه انداخت تا بتواند ذهنیت مردم را مدیریت کند. کسانی که در خانههای خود تلویزیون و ماهواره داشتند، نیز مجبور شدند آنها را جمع و پنهان کنند. در منطقهای که ما زندهگی میکردیم، در دور اول حاکمیت طالبان از معدود خانوادههایی که صاحب تلویزیون و ماهواره بودند، فقط یک خانواده حق داشت ماهوارهاش پشت بامش نصب بماند و تلویزیونش را روشن کند؛ کسی که بیشترین مهمانیها و «تحفهها/رشوتها» را به ولسوال و پرسونل او میداد. باقی مردم، تلویزیونهایشان توسط طالبان شکسته شد و یا آنها را پنهان کردند. حتا در سالهای اخیر هم ویدیوهایی از شکستن رادیو و تلویزیون توسط جنگجویان طالبان نشر شده است. برخی مقامهای آنها گرفتن عکس و نشر و پخش آنها را نیز حرام میدانند و عکاس را گناهکار میخوانند. در عمل اما بیشترین سود را در کشور همین گروه از رسانه میبرد. رسانههای دولتی، چه تصویری و صوتی و چه نوشتاری، همه در اختیار گروه طالبان قرار دارند. آنها پس از سلطه خود بر کشور، با درک نقش رسانهها در مدیریت اذهان عامه و تحکیم/زوال قدرت، چندین رسانه را خودشان تاسیس کردهاند. برای اینکه پیام خود را به مخاطبان بیشتری برسانند، نشرات رسانههای طالبانی مانند خبرگزاری باختر زیر کنترل این گروه به زبانهای اردو، عربی، انگلیسی و زبانهای ملی جریان دارد. در کنار آن، مقامهای طالبان که در تیوری عکس گرفتن را گناه کبیره و حرام میدانند، در عمل فضای رسانهای و شبکههای مجازی را محتویات همین گروه پر کرده است، از ویدیو تا عکس و متن و انفوگرافیک. بنابراین، نسبت طالبان با رسانهها تا زمانی که به نفع این گروه تبلیغ کنند، دوستانه است و چه بسا که مورد حمایتش هم قرار گیرد. رسانه اما زمانی میتواند به دشمن طالب مبدل شود و خبرنگار به زندان افتد که به دنبال واقعیت بگردد و تصویر واقعی افغانستان تحت حاکمیت طالبان را نشر کند، نه چیزی که طالبان میخواهند نشر شود.
استفاده طالبان از رسانهها، به رسانههای دولتی تحت کنترل این گروه خلاصه نمیشود. بخشی از رسانههای خصوصی که از داخل کشور فعالیت میکنند، نیز مجبور شدهاند به پالیسیهای این گروه تمکین کنند و با وارونه جلوه دادن واقعیتها، برای طالبان تبلیغ نمایند. تریبون دادن به طالبان و مصاحبه کردن با مقامهای این گروه با سوالهای سفارشی از سوی رسانههای خصوصی، نوعی باجدهی به طالبان است تا بتوانند در یک معامله به نشرات خود ادامه دهند. پیش از نوشتن این یادداشت، به رسانههایی که در داخل کشور فعالند، سر زدم. در اولین نگاه، به مصاحبه اختصاصی خبرگزاری پژواک با عبدالباقی حنفی، رییس اداره ملی امتحانات تحت کنترل طالبان، برخوردم. این مصاحبه نیمساعته را اگر نگاه کنیم، متوجه میشویم که خبرنگاران تحت چه شرایط سختی به کار خود ادامه میدهند و چگونه مجبور میشوند به طالبان باج دهند و به نفع این گروه تبلیغ کنند.
در این مصاحبه، هیچ سوالی که پالیسی طالبان را نقد کند یا زیر پرسش قرار دهد، مطرح نمیشود. سوالها طوری عیار شده است که از آنچه طالبان دستاورد خود میدانند، تبلیغ شود. مثلا مجری به تکرار میپرسد که چه دستاوردهایی دارید و یا مردم از شما چهقدر راضیاند. باقی حنفی میگوید که او و اداره تحت مدیریتش دستاوردهای بسیاری دارد و مردم هم از این گروه راضیاند. هیچ سنجهای هم وجود ندارد که مجری بتواند با استناد به آن، باقی حقانی را به چالش بکشد. حتما چنین اجازهای هم ندارد. این مصاحبه دیروز، 27 حوت (روز ملی خبرنگاران) نشر شده است و مجری در روز خبرنگار حتا در یک مصاحبه نیمساعته نتوانسته یک بار هم در مورد حذف دختران از امتحانات کادری، امتحانات خدمات ملکی، امتحانات کانکور، امتحانات تخصص طب و امتحان خروجی دانشکدههای طبی بپرسد. مجری اجازه ندارد بپرسد دخترانی که از دانشکدههای طب فارغ شدهاند، چرا حق ندارند در امتحان خروجی این دانشکدهها شرکت کنند تا در صورت کامیابی بتوانند سند تحصیلی خود را به دست آورند.
گزارشی دیگر که بازهم دیروز نشر شده، مربوط تلویزیون خصوصی آریاناست. تیتری که برای این گزارش انتخاب شده، «پیشرفت باورنکردنی در قلب کابل» است و در آن از بازسازی یک پیادهرو در نزدیکی شهرک امید سبز گزارش میدهد. گزارشگر به رغم اینکه میگوید پیادهرو کمعرض است، اما چنان از آن توصیف میکند که بیننده تصور میکند چند تفنگبهدست طالب پشت سر تصویربردار ایستاده و گزارشگر را نشانه گرفتهاند تا مجبور شود در توصیف از «دستاورد» طالب چیزی کم نگذارد. گزارشگر در چنین جاهایی، وقتی از دستاورد طالبان سخن میگوید، اجازه ندارد در مورد هزاران پل و پلچکی که طالبان در سالهای گذشته انفجار دادند، بگوید. حق و اجازه ندارد از اینکه طالبان جادههای قیرریزیشده جدید را با تراکتور شخم میزدند، در گزارشش بهعنوان پسمنظر یاد کند. او مجبور است یکسره به نفع طالبان تبلیغ کند و واقعیتهای عینی را وارونه نشان دهد تا فرصت کار و نفس کشیدن را از دست ندهد.
چنین مصاحبهها و گزارشها به یکی دو مورد خلاصه نمیشود. فضای رسانهای در داخل کشور را چنین محتویاتی مشبوع کرده است. در کنار تلویزیونها و دیگر رسانهها، خیل یوتیوبران نیز با تولید محتوای سفارشی، در راستای ترویج تفکر طالبانی صف بستهاند. با این حال به نظر نمیرسد این یوتیوبران به تفکر طالبانی علاقه و باور داشته باشند، بلکه آنها خود را در یک مجبوری احساس میکنند. مقامهای طالبان هم اگر گاهی اقدامی میکنند، گروهی از یوتیوبران را با به دنبال خود ردیف میکنند تا بازار تبلیغ به نفع این گروه گرم نگه داشته شود. یوتیوبران که اجازه تولید محتویات انتقادی و حتا غیرانتقادی و خنثا را ندارند، مجبورند به دنبال طالبان دکانبهدکان و خانهبهخانه بروند. نمونه آن را در شبکههای اجتماعی همهروزه میبینیم. یک طالب پیش میرود و مثلا نظافت یک رستورانت را بررسی میکند و یوتیوبر چنان سوالهای چالشبرانگیز از صاحب رستورانت میپرسد که سارنوال از متهم نمیپرسد. در حالی که همه میدانند طالبان با نظافت میانهای ندارند. اگر یک طالب به نام کنترل قیمت وارد یک دکان میشود، باز میبینیم که یوتیوبران صف میکشند و محتوا تولید میکنند.
اینکه تعدادی از خبرنگاران و یوتیوبران برای ترویج تفکر طالبان و تبلیغ به نفع این گروه کار میکنند، مبجوریت این صنف را در حاکمیت طالبان نشان میدهد. برای درک نسبت طالبان با رسانه و خبرنگار، دیدن یک گزارش از یک رسانه فعال در داخل کافی است؛ نیاز نیست وخامت وضعیت خبرنگار زیر حاکمیت طالبان را از فهرست خبرنگاران زندانی درک کنیم.
بنابراین، به نظر میرسد طالبان از رسانههای فعال در داخل کشور و خبرنگاران، باج میگیرند. تولید و نشر محتوا به نفع طالبان و تریبون دادن به مقامهای این گروه با سوالهای سفارشی، یک نوع باجدهی است. فهرست خبرنگاران زندانی و وضعیت اطلاعرسانی، مبین وضعیت خبرنگاران در حاکمیت طالبان است.