ملا محمدیعقوب مجاهد، وزیر دفاع طالبان، از چند روز به اینسو در کشور قطر بهسر میبرد و قاری فصیحالدین فطرت، رییس ستاد ارتش این گروه، در این سفر وی را همراهی میکند. البته این کشور در سرطان سال گذشته نیز از ملا یعقوب به گرمی میزبانی کرده بود. در این که رابطه قطر با طالبان عمق دارد، شکی نیست، ورنه امضای توافقنامه دوحه میان این گروه و امریکا میسر نمیشد. دقیقاً تقلای شبانهروزی قطر بود که طرفین را به امضای معاهده نایل کرد. افغانستان زیر اداره طالبان در دوونیم سال گذشته نیز در کانون توجه دوحه قرار داشته است. قطر در دو نوبت در سال روان خورشیدی میزبان بزرگترین نشست بینالمللی با محوریت سازمان ملل متحد درباره افغانستان بود. همچنان در چهار نوبت از نمایندهگان امریکا و طالبان به قصد گفتوگوی رودررو میزبانی کرده است. محمد بن عبدالرحمان آل ثانی، نخستوزیر و وزیر خارجه قطر، بهحیث اولین مقام خارجی با ملا هبتالله آخوندزاده، رهبر طالبان، در ماه ثور سال روان در شهر قندهار دیدار کرد و شاید هم روی موضوعات خیلی مهم صحبت کرده باشند.
در خصوص میزبانی پیهم قطر از وزیر دفاع طالبان توجه به چند نکته شاید خالی از فایده نباشد:
1- ممکن است قطر با دعوت از مقامهای طالبان هدف خاصی را دنبال نکند و به درخواست امریکا رضایت به این کار داده باشد، چنانی که گفته میشود نخستوزیر آن در سفر به قندهار حامل پیام واشنگتن به ملا هبتالله بوده است. اگر چنین باشد، میتوان ادعا کرد که دولت جو بایدن نگران رابطه به ظاهر گرم طالبان با همسایهگان و برخی کشورهای منطقه است. امریکا هم که به دنبال کسب رضایت طالبان است، تلاش میکند بینصیب از چیزی نماند. پس با استفاده از قدرت میانجیگری قطر سعی میورزد حداقل شاخهای از طالبان را راضی نگه دارد، اگر موجودی بهنام طالبان با شکل و ماهیت حاضر را نمیتواند ازآن خود سازد. به نظر میرسد که ملا یعقوب در مقایسه با دیگران گزینه مطلوب باشد؛ چون که به اصطلاح «عملگرا» خوانده میشود و مهمتر از آن پسر بنیانگذار طالبان است. طبق برخی گزارشهای انتشار یافته، برخلاف امریکا، کشورهای منطقه بهویژه جمهوری اسلامی ایران بیشتر با رهبر طالبان و سایر چهرههای تندرو این گروه خوشوبش پنهانی دارند. حتا اخباری به بیرون درز کرد که ملا هبتالله گویا به هدف حفاظت از خود قصد دارد نیروی مسلح شبیه به سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایجاد کند. البته درستی آن ادعا تا این دم روشن نشده است. اگر این گونه باشد، ممکن است طالبان در آینده عملاً تبدیل به دو شاخه در دست دو نیروی متخاصم شوند.
2- جدا از مساله فوق، ممکن است قطر و امریکا از ملا یعقوب بهحیث ابزار فشار علیه ملا هبتالله استفاده کنند؛ چرا که او تا این جای کار در برابر خواست دولتهای غربی کوتاه نیامده است. شاید هم سخنی را که در نشست علمای دینی خطاب به جهان در تالار لویه جرگه گفته بود، میخواهد عملی کند: «من بهخاطر فرمایشات تو نیستم و نه هم فرمایشات را قبول میکنم و نه یک قدم با آنها پیش میروم، و نه با آنان تعامل میکنم، و نه هم شریعت را با آنان معامله میکنم. حال که مادر بمبها را هم استعمال کردید، حتا اگر که بمب اتم هم استفاده کنید، تسلیم نمیشوم.» اعدامهای اخیر در محضر عام که گفته میشود براساس حکم رهبر طالبان اجرا شده، خشم جهان غرب و سازمان ملل را برانگیخته است. از بازگشایی دروازههای مکاتب و دانشگاهها بهروی زنان و دختران و رفع دیگر محدودیتها هنوز خبری نیست. رسانهها و نهادهای مدافع حقوق بشر این روزها گزارشهایی از زندانهای طالبان منتشر میکنند که وضعیت زندانیها را بهغایت وخیم و رقتبار نشان میدهد.
ایالات متحده و متحدان آن اگر بنای اعمال فشار بر طالبان را داشته باشند، یک گزینه بها دادن به نیروهایی است که عملگرا خوانده میشوند. مهرورزی به عملگراها بیمهری به تندروها را در پی دارد و این در آینده میتواند رخنه در صف طالبان ایجاد کند. البته روشن نیست که مهرههای مطلوب نظر قطر و امریکا، چهرههای عملگرا هستند یا خیر. فقط گفته میشود که برخی چهرههای طالبان با تصامیم سختگیرانه رهبرشان موافق نیستند. در حالی که همین جماعت بارها در خطابههای پرشورشان تخطی از فرمان امیرالمومنین را مستوجب عقوبت شدید خواندهاند.
اگر ادعاها مبنی بر منزوی شدن طالبان کابلنشین از سوی رهبر این گروه درست باشد، به احتمال زیاد که قطر وارد میدان شده و برای ورود آنها در متن تصمیمگیریهای مهم تلاش به خرج میدهد؛ چرا که سالهای متمادی میزبان آنها بوده و زمینه گفتوگویشان با امریکاییها را مساعد کرده است. برای فعلاً روشن نیست که گزینه استفاده از طالبان عملگرا در برابر طالبان تندرو عملی میشود یا خیر. اگر هم عملی شود، منتج به نتیجه خواهد شد یا نه. این را گذر زمان روشن خواهد کرد.
3- در نشستی که با محوریت سازمان ملل در دوحه در اواخر ماه دلو برگزار شد، طالبان به درخواست سازمان ملل نه گفته و از اشتراک در آن سر باز زدند. به گواهی مهمانان آن نشست، اشتراک طالبان نسبت به عدم اشتراکشان بهتر بود، به این امید که شاید نتیجهای از نشست حاصل میشد. واضح بود که عدم اشتراک طالبان موجب رویگردانی جهان از این گروه نمیشود. نمایندهگان برخی کشورها بهویژه سازمان ملل در آن زمان نیز ابراز امیدواری کردند که طالبان در نشستهای بعدی اشتراک کنند. در حالی که اگر غیر از این میبود، باید گفته میشد به گروهی که به درخواست جهان یکسره نه میگوید، نباید زیاده از حد بها داد. آنتونیو گوترش، سرمنشی سازمان ملل، که در پایان آن نشست در کنفرانس خبری حضور یافته بود، وقتی خبرنگار از وی سوال کرد که در آینده اگر نشست دیگری در دوحه برگزار شود و باز هم طالبان در آن اشتراک نکنند، موضع شما چه خواهد بود؟ موصوف پاسخ داد که امیدوار است تا آن زمان برخی کشورها بتوانند طالبان را قانع کنند. دقیقاً قطر یکی از کشورهای مطلوب نظر گوترش است؛ چون میزبان نشست بعدی است و همچنان با طالبان میانه خوب دارد. ممکن است مقامهای قطری به ملا یعقوب تفهیم کنند که از لجبازی دست برداشته و برای حضور در نشست بعدی آماده شوند، ولو این که شرایطی را که مطرح کرده بودند، باز هم پذیرفته نشود.
4- در خصوص حضور طالب بدخشانی در کنار ملا یعقوب نیز دو نکته مطرح است: اول این که وی بهگونه هوشمندانه برای بدرقه وزیر دفاع انتخاب شده است تا جهان دریابد که رژیم این گروه به اصطلاح فراگیر است. در حالی که در سفرهای قبلی ملا یعقوب به کشورهای قطر و امارات متحده عربی، فصیحالدین غایب صحنه بود. دوم، ازآنجایی که سفر این دو مقام طالبان ظاهراً به قصد اشتراک در نمایشگاه بینالمللی صنایع دفاعی دوحه (DIMDEX) انجام شده، فصیحالدین که رییس ستاد ارتش است، میتواند در آن حضور داشته باشد. البته که اشتراک این دو مقام طالبان در نمایشگاه حکایت از ظاهر مساله میکند نه باطن آن. میتوان حدس زد که چشمان فصیحالدین به نمایشگاه دوحه خیره خواهد ماند و ملا یعقوب بهحیث چهره اصلی شاید در پس پرده دیدارهای مهمی با طرفهای قطری و امریکایی داشته باشد؛ چیزی که در حکومتهای حامد کرزی و اشرف غنی نیز مرسوم بود.
5- اگر قطر با میزبانی از طالبان به دنبال اقناع این گروه مبنی بر برآوردهسازی انتظارات جهان است، اشتباه میکند. تجربه نشان داده که طالبان هر بار که امتیاز دیپلماتیک را نصیب شدهاند، سختگیرانهتر از پیش بر مردم سلطه راندهاند. سفر ملا یعقوب به قطر نیز به این دلیل سروصدا به پا کرده که طالبان از اشتراک در دور دوم نشست دوحه بهرغم آنکه دعوت شده بودند، اجتناب ورزیدند. تصور غالب این بود که زانپس دیوار تعامل جهان با طالبان ترک برداشته و شاید ایالات متحده و متحدان منطقهای آن دیگر بهسادهگی بهروی این گروه آغوش باز نکنند که اینک قطر خلاف آن تصور عمل کرد. اگر طالبان بهرغم اصرار پیهم میزبانها از اشتراک در نشستی احتراز میکنند، شاید بهتر این باشد که روی گزینه بدیل فکر شود، نه این که دعوت بینتیجه از این گروه همچنان ادامه پیدا کند. میزبانی دوحه از وزیر دفاع طالبان در ذهن بیننده این تصور را القا میکند که گویا جهان به تعامل با طالبان نیاز دارد، نه لزوماً طالبان به جهان. طوری که چند روز قبل مولوی عبدالکبیر، معاون سیاسی رییسالوزرای طالبان، در نشستی در کابل مدعی شد که جهان چارهای ندارد جز تعامل با امارت طالبان؛ چون به قول او نیروی بدیل وجود ندارد: «ما به دنیا صدا میکنیم که شما بهجز از اینکه با [طالبان] تعامل کنید راه دیگری ندارید، چون اگر با [طالبان] تعامل نمیکنید با کی میخواهید کنید.»