ملا یعقوب، سرپرست وزارت دفاع طالبان، بهتازهگی در سخنرانیای از اعضای این گروه خواسته است تا بهجای رفتن به بیرون از افغانستان برای جهاد، در کشور بمانند و از نظام طالبانی حمایت کنند. او تاکید کرده است: «هرگاه امیر، مجاهدین را از جنگیدن بازدارد و آنها هنوز برای جنگیدن بروند، این جنگ نامش جهاد نیست.» این اظهارات او در حالی مطرح میشود که مقامهای پاکستانی اخیراً بهگونه مکرر ادعا کردهاند که شهروندان افغانستان در خاک پاکستان دست به حملات تروریستی میزنند؛ ادعایی که مقامهای طالبان هر بار آن را رد میکنند. اما گفتههای اخیر ملا یعقوب بهگونهای ادعای مقامهای پاکستانی را تایید میکند. از سوی دیگر، این روزها تنش میان طالبان و مقامهای پاکستانی نیز بر سر افزایش فعالیت تیتیپی تشدید شده است؛ بهحدی که وزیر امور خارجه پاکستان هشدار داده که اگر طالبان افغان جلو گسترش فعالیتهای تیتیپی را نگیرند، کشورش در داخل خاک افغانستان تروریستها را شکار خواهد کرد.
به هر حال، اظهارات تازه ملا یعقوب پیامهایی را به جوانب ذیدخل بحران افغانستان و کشورهای همسایه میرساند که در زیر به موارد درشت آن پرداخته میشود: پیام اول این میتواند باشد که طالبان سعی دارند دل پاکستان را بهدست آورند و از تشدید تنشها با این کشور بکاهند. با گذشت دو سال از حاکمیت این گروه در افغانستان، هیچ کشوری طالبان را بهرسمیت نشناخته است و پاکستان مثل همیشه در نقش لابی این گروه در تلاش جلب حمایت جهان از طالبان است. در این شرایط، رهبران طالبان دوست ندارند پاکستان از آنان ناراضی باشد. پس تمام سعی خود را خواهند کرد تا سرانجام رابطه این گروه با پاکستان بهتر شود. رهبران طالبان ثابت کردهاند که وقتی قضیه پاکستان در میان باشد، آنان دست به هر کاری میزنند تا اسلامآباد را راضی کنند.
پیام دوم میتواند این باشد که ملا یعقوب میخواهد به کشورهای منطقه و جهان بگوید که گروه طالبان یک پدیده محلی و محدود به خاک افغانستان است و هیچ ماموریت تندروانه جهانی دیگری ندارد. با سقوط حکومت پیشین و روی کار آمدن دوباره طالبان، زنگ خطر بهخصوص در کشورهای آسیای میانه زده شد. کشورهای آسیای میانه، روسیه، چین و ایران به این باورند که گروههای تروریستی موجود در افغانستان پس از روی کار آمدن دوباره طالبان، چتر حمایتی قدرتمندی پیدا کردهاند و گروه داعش نیز با آن که دشمن طالبان است، از این فرصت بهرهبرداری زیادی کرده و قویتر از پیش شده است. حالا اگر جنگجویان طالبان نیز که شوق جهاد بیشتری دارند، در کنار تروریستهای داعشی و بقیه تروریستها دست به صدور جهاد به کشورهای آسیای میانه بزنند، چالش بزرگی برای رژیم طالبان خواهد بود.
پس طالبان با وضعیت دشواری دستوپنجه نرم میکنند. رهبران این گروه باید چارهای برای هزاران جنگجویی پیدا کنند که با فروکش کردن درگیری نظامی در افغانستان، عطش جهادشان روزبهروز مهارناپذیر میشود. طالبان برای جنگیدن در برابر حکومت پیشین به تروریستهای دوآتشهای نیاز داشتند که باید بدون چونوچرا آماده مرگ باشند. گروه طالبان به لطف همین تروریستهای جان بر کف، سرانجام موفق شد دوباره بر اریکه قدرت تکیه بزند. حالا که جهاد در افغانستان به پایان رسیده است، هزاران تروریست پرورشیافته در مدارس پاکستانی که خمار مردن در جنگ با «کفار» و چشیدن مزه «شهادت» را دارند، چه باید کنند؟ کجا بروند تا خمار جنگیدن از سرشان کم شود؟
طالبان یک گروه شبهنظامی است و بیشتر برای جنگیدن ساخته شده تا سیاستکردن. شما وقتی سری به ادارههای دولتی در کنترل طالبان بزنید، بهسادهگی روحیه نظامیگری این گروه را میبینید. کمتر فرقی میان ادارههای نظامی و غیرنظامی میتوان دید. سایه شبهنظامیان از سطح شهر و بازار گرفته تا نهادهای بهاصطلاح فرهنگی و آموزشی همه جا حس میشود. طالبان به جنگیدن عادت کردهاند و اسلحه بخش جداییناپذیر زندهگیشان شده است. آنان هنوز تصور میکنند در جبهه جنگ بهسر میبرند و هر آن ممکن است درگیری از سر گرفته شود. پس هنوز اسلحه، موترسایکل و کمپل برای خواب، از اشیای همراه آنان است. رهبران طالبان تلاش کردهاند این وضعیت را تغییر دهند؛ اما به نظر نمیرسد بهسادهگی بتوانند در کارشان موفق شوند. اسلحه بخش مهمی از سبک زندهگی طالبانی است. اگر جنگافزار طالبان را از آنان بگیرید، مثل این است که دستانشان را از بیخ بریدهاید. سلاح، خشونت، تندروی و آماده بودن برای مردن از عناصر مهمِ سازنده هویت طالبانیاند.
رهبران طالبان در حالی که به جنگجویان آماده مردن نیاز دارند، چون امنیت در افغانستان همچنان شکننده است و این احتمال وجود دارد که درگیری دوباره در گوشه و کنار کشور شعلهور شود؛ اما این نگرانی نیز است که مبادا جنگجویان معتادِ جنگ و انتحار کاسه صبرشان بهسر آید و درد سر تازهای برای رهبران طالبان خلق کنند.
رهبران طالبان که پس از سالها جنگ حالا از قدرت سیاسی و امکانات مالی فراوان لذت میبرند، تلاش میکنند تا روابطشان با دیگر کشورها بهویژه پاکستان خراب نشود. ملا یعقوب و سراجالدین حقانی که گفته میشود در جمع آن عده از رهبران طالبان هستند که تمایل بیشتری به بهبود روابط با غرب دارند، تلاش میکنند اول به پاکستان و سپس به غرب این پیام را برسانند که در پی صدور جهاد به دیگر کشورها نیستند. اما این اطمینان دادنها بهجایی نمیرسد. تروریستها بهسختی قابل مهار هستند و اگر بخواهند میتوانند بحران تازهای را رقم بزنند.
شکست استراتژی مهار
طالبان به این دلیل در کار مهار آن شمار از جنگجویانی که خمار جنگیدن دارند، موفق نخواهند شد که این استراتژی علاقه زیادی برای پایان دادن به جنگ و خشونت ندارد و برعکس با نگهداشتن تروریستها در حد و مرز جغرافیایی معین و یا استفاده ابزاری از آنها به جنگ و بیثباتی میافزاید. مدیران این استراتژی مدام سعی میکنند تا دشمن را در موقعیتی که هست نگه دارند، و یا در گام بعدی از آن علیه دشمنان بزرگترشان بهرهبرداری کنند. اما استفاده ابزاری از تروریسم، ریسک زیادی دارد و هزینههای بلندی میطلبد. از سوی دیگر، گروههای تندرو اسلامی هرگز قابل اعتماد نیستند و بارها از پشت بر متحدانشان خنجر زدهاند. این گروهها به دلیل داشتن ساختار مافیایی بهسادهگی ارباب عوض میکنند و کمتر میشود بهعنوان متحدان همیشهگی روی آنها حساب باز کرد.