عمر داوودزی، یکی از کارگذاران و مقامهای ارشد حکومتهای حامد کرزی و محمداشرف غنی، اخیرا خاطرات زندهگی و فعالیتهای سیاسی خویش را تحت عنوان ,uncensored, the downfall of Afghanistan(بیسانسور، روایتی از چگونهگی سقوط دولت افغانستان) در ۶۰۷ صفحه نوشته است. در این کتاب قطور، داوودزی به مسایل و تحولات عدیده سیاسی-امنیتی و نقش و جایگاه خود در تحولات بیست سال اخیر پرداخته است. در این کتاب روایتهای زیادی از شکلگیری دولت و نهادسازی در فضای پس از بن، پروسههای سیاسی و دموکراتیک مانند انتخابات، حکومتداری حامد کرزی، جنجالها و اختلافات دروندولتی و رازهای ناگفته زیرپوست ارگ، مداخلات و دستاندازی جامعه جهانی بهویژه امریکا در روندها، تعیینات دولتی و نتایج انتخابات، ضعفها و معایب حکومت وحدت ملی، عوامل شکست تلاشهای دولتسازی و پروسه صلح و در نهایت سقوط و فروپاشی جمهوریت میباشد. اگر چه انتقادهای زیادی بر نقش، جهتگیریها و عملکردهای حکومتی و سیاسی داوودزی وارد است، اما با آن هم خاطرهنگاری و مکتوبسازی پهلوهای ناشنیده رویدادها و اتفاقات بیست سال اخیر، جسارت سیاسی-اخلاقی میطلبد و امری روشنفکرانه و تاریخی تلقی میگردد. هر چند تمام روایتها و مطالب کتاب مهم و درخور توجه است، اما حکایتهایی از تحولات جالبتر و مهمتر این کتاب را در چهار قسمت ترجمه کردهام. دو قسمت دیگر ترجمه این کتاب نیز قبلا در این روزنامه منتشر شده است.
دور نخست حاکمیت طالبان و سازمان ملل متحد
در دور نخست حاکمیت طالبان، بسته بودن دانشگاهها و مکاتب به روی دختران و عدم اجازه کار و تحصیل زنان، مشکل جدی میان سازمان ملل متحد و طالبان بود. ملا حسن آخوند در همان زمان میگفت که هر زمان جنگ کاملا ختم شد، اجازه تعلیم به دختران داده میشود. در سال ۱۹۹۸ ملا حسن رحمانی، والی قندهار،میشایل شولز، نماینده ملل متحد در قندهار را به دفترش خواست و از او خواست برای مردم فراه که در اثر سیلابها بهشدت آسیب دیده بودند، کمکهای بینالمللی جلب کند. ملا حسن رحمانی، والی قندهار و مولوی متوکل، وزیر امور خارجه، به نمایندهگی از ملا عمر، هر دو مسایل خارجی و دیدار با هیاتهای خارجی را پیش میبردند. نماینده ملل متحد به والی گفت که به دلیل رویکردهای تبعیضآمیز طالبان در برابر زنان و نقض حقوق زنان، بسیار دشوار است که کمک جهانی جلب شود. والی قندهار خشمگین شده با یک چاینک چای به روی نماینده ملل متحد زد. این کار والی قندهار باعث خشم ملل متحد شد. ملل متحد تمام فعالیتهایش را متوقف کرد و دفترش در قندهار را بست. هفتههای بعد لخدر براهیمی، نماینده خاص ملل متحد در امور افغانستان، با مولوی متوکل، وزیر خارجه وقت طالبان، در اسلامآباد دیدار کرد و خواهان برکناری والی قندهار شد. طالبان در یک عمل بالمثل یکی از نمایندههای ارشد ملل متحد در افغانستان را شخصی غیرمطلوب اعلام کردند. ملل متحد به خاطر اینکه حمله بر یکی از کارمندان ارشدش خلاف مصونیت و امتیازات این سازمان بود، با طالبان مقاطعه کرد. مدتی بعد طالبان به دفتر ملل متحد در تماس شده، خواهان روابط و بحث روی یک تفاهمنامه جدید مصونیت و امتیازات شدند که به نمایندهگی از ملل متحد من در آن جلسات اشتراک داشتم و مذاکره با قاری دینمحمد، وزیر اقتصاد و معاون وزارت امور خارجه طالبان، حاشیههای جالب داشت. برای بحث و گفتوگو روی تفاهمنامه جدید مصونیتها و امتیازات مدتی در کابل حضور داشته و با ریش کم در این شهر گشتوگذار میکردم. مولوی متوکل به من گفت که اگر با ماموران امر بالمعروف مقابل شدی، خود را خارجی معرفی کن.
کنفرانس بن؛ جدالها و مباحث قانون اساسی
به دستور اشرف غنی، مشاور لخدر براهیمی، نماینده ملل متحد در امور افغانستان، شصت تن از فعالان مدنی به کنفرانس بن دعوت شدند و امور سفرشان از طریق اسلامآباد صورت میگرفت. من بهعنوان کارمند ارشد محلی سازمان ملل متحد، هماهنگکننده سفر و جلسات نهادهای مدنی بوده و در کنفرانس بن اشتراک داشتم. فعالان مدنی نیز در بحثها و گفتوگوها شرکت کردند و شخصا با لخدر براهیمی، خلیلزاد و اشرف غنی گفتوگوهای داشتم. زمانی که روی کابینه متشکل از طرفهای جنگ موافقه شده بود و قرار بود کابینه اعلام شود، در حضور خلیلزاد، اشرف غنی و بارنیت روبین، به لخدر براهیمی گفتم که آقا شما اشتباه بزرگی کردید و یک فرصت بزرگ را برای رهایی کشور از بحران همیشهگی از دست دادید. مردم افغانستان یک کابینه کارآگاه میخواهند، نه کابینه متشکل از طرفهای جنگ. چنین رویکردی مسلما موجب آغاز مجدد جنگ میشود. در عین حال خلیلزاد راجع به مشارکت طالبان در کنفرانس بن گفت که که طالبان هیچ هویت سیاسی ندارند و آنها از بین رفتهاند. زمانی که حامد کرزی میخواست مرا رییس دفترش بسازد، لخدر براهیمی مخالفت کرده بود. کرزی از من دلیل مخالفت لخدر براهیمی را پرسید. گفتم کابینه متخصص بسازید، به جای کابینه متشکل از اعضای احزاب رقیب و طرفهای جنگ. کرزی گفت که راست گفته بودی، میبینی چه حال است!
لخدر براهیمی و خلیلزاد گردانندههای اصلی کشور در دوران اداره موقت بودند. لخدر براهیمی قبلا در افغانستان کار کرده و شناختی از افغانستان داشت. اشرف غنی مشاورش نیز در ارایه معلومات از مسایل افغانستان به او کمک میکرد. یک پروفیسور و حقوقدان فرانسوی که در تسوید قانون اساسی نقش داشت، در تلاش تدوین قانون اساسی مبتنی بر سیستم مختلط که در آن رییس جمهور بهصورت مستقیم توسط آرای مردم و صدراعظم توسط رای اعتماد پارلمان انتخاب گردد، بود، اما حامد کرزی در برابر نظریات او قاطعانه مخالفت کرد و او را حامی و جانبدار شورای نظار میدانست. اعضای کمیسیون تسوید قانون اساسی تشکیل شورایی را پیشنهاد کرده بودند که متشکل از رهبران گروههای جهادی میبود. وظیفه این شورا، ایجاد نظارت و متوازنسازی check and balance صلاحیتهای رییس جمهور بود؛ اما خلیلزاد، سفیر امریکا، این پیشنهاد را کاپیشده از شورای نگهبان جمهوری اسلامی ایران دانست و به این نظر بود که موجودیت چنین شورا، دست رییس جمهور برای اعمال صلاحیتهایش را میبندد. کمیسیون تسوید همچنان طرح ایجاد محکمه قانون اساسی را در نظر گرفته بود، اما سفیر امریکا مخالفت کرد و به این نظر بود که باید تمام صلاحیتها در دست رییس جمهور متمرکز باشد. دو طرح دیگر مطمع نظر کمیسیون تسوید بود؛ یکی اینکه کسی که همسر خارجی دارد نمیتواند کاندیدای ریاست جمهوری باشد. کرزی در جلسه کابینه به پروفیسور عنایتالله شهرانی، رییس کمیسیون تسوید، گفت که این فقره آدم نازنینی مانند هدایت امین ارسلا را از کاندیدا شدن منع میسازد. در کمیسیون تسوید یکی از بحثهای عمده دیگر این بود که نامزد ریاست جمهوری لزوما متولد افغانستان باشد و این پیشنهادات در جلسه کابینه رد شد.
ادعاهای فهیم خان
فهیم خان گاهی ادعا میکرد که امامعلی رحمان و پوتین به او گفته بودند که نیروهایش از هندوکش به سوی کابل عبور نکند و فهیم با این پیشنهاد مخالفت کرده بود. امامعلی رحمان، رییس جمهور تاجیکستان، در زمان حکومت حامد کرزی چندین بار از کابل دیدار کرد. در اکتوبر ۲۰۱۰ زمانی که رییس دفتر حامد کرزی بودم، به درخواست کرزی یک ضیافت غیررسمی در قصر حرمسرای ترتیب شد که یک گروپ کوچک مشمول فهیم حاضر بودند. کرزی از امامعلی رحمان پرسید که قصه پوتین چه بود؟ امامعلی رحمان قصه کرد که بوش به پوتین زنگ میزند تا به اتحاد شمال بگویید پیش از اینکه ترتیبات سیاسی جایگزین طالبان در جنوب شکل نگیرد، نیروهای اتحاد شمال از کوههای هندوکش نگذرند. امامعلی رحمان این خواست را با فهیم در میان میگذارد. فهیم مخالفت میکند و میگوید که به بوش و پوتین بگویید افغانستان شمال و جنوب ندارد و یک کشور است و چنین باقی خواهد ماند. کرزی رویش را به سوی فهیم دور داد و از فهیم پرسید که برداشتش را در مورد آن خواست و پیشنهاد بگوید. فهیم گفت که اساسا آنها میخواستند افغانستان را یک کنفدراسیون تنگ و کوچک شمال و جنوب بسازند.
زمانی که رییس دفتر بودم، در یکی از دیدارها از واشنگتن، میخواستم واکنشها به ادعاهای فهیم را بدانم. نظر مقامهای امریکایی این بود که چنین تصمیمی در کار نبود و آنها طرفدار یک افغانستان متحد بودند. یکی از مقامها گفت که ما همیشه به این باور بودیم که افغانستان به یک چهره متحدکننده کل افغانستان نیاز دارد که آن حامد کرزی بود.
تعیین کرزی بهحیث رییس اداره موقت، اختلاف فهیم و کرزی و نقش امریکا
حامد کرزی در سپتامبر ۲۰۰۱ زنگی دریافت میکند که به او میگویند آقا آماده باش، ما تو را به کشورت میبریم و رییس جمهور میسازیم. زنگزننده یک نیروی قوای خاص امریکا بود که بعدا در جریان حضور امریکا در افغانستان به یک بازیگر کلیدی تبدیل شد. کرزی در یک حرکت حیرتآور بدون معیتی حتا یک فرد مسلح نگهبان، از قندهار به کابل آمد. از نظر سنتی رهبران از قندهار با یک جمع بزرگ نیروهای قومی میآمدند. کرزی در یک هواپیمای امریکایی به بگرام مواصلت کرد. زمانی که فهیم خان و تعدادی از همراهانش از کرزی در بگرام پذیرایی کردند، فهیم خان به کرزی گفت که توقع میرفت او با هزاران فرد مسلح از قندهار بیاید. کرزی پاسخ داد که هزار فرد مسلح من شما استید. فهیم خان با ستایش از حامد کرزی وعده کرد که به هر قیمتی از کرزی حمایت کند. پیش از آمدن کرزی به کابل، فهیم خان و امریکاییها استاد ربانی را برای تحویلدهی قدرت به کرزی متقاعد ساخته بودند و مراسم تحلیف او در ۲۲ دسامبر ۲۰۰۱ در ادیتوریم وزارت امور داخله برگزار شد.
کرزی میزان شمولیت افغانهای تحصیلکرده در حکومت را بیشتر میساخت. فرماندهان شورای نظار با این کار بخل ورزیده، به فهیم میگفتند که روزی میرسد که خودت را هم با لگد زده بیرون کند. فهیم میگفت که او بر همه چیز کشور کنترل دارد و اگر بخواهد صمد و احمدولی دستبسته کرزی را نزد او میآورند. صمد و احمدولی مسوولان گارد محافظت کرزی بودند که توسط فهیم توظیف شده بودند. خلیلزاد این جریان را به بوش حکایت کرد و بوش به کمپنی Dyn corp هدایت داد که کرزی را محافظت کنند. رهبران سیاسی، قومی و مذهبی با حضور این کمپنی امنیتی در ارگ خوش نبودند، زیرا آنها توسط سگهای ویژه تلاشی میشدند. بسیاری از وزیران نیز از نحوه تلاشی و بازرسی این کمپنی رضایت نداشتند. چندین بار این کمپنی محافظتی در سفرهای بیرونی کرزی، با وزیران بدرفتاری کرده بود. در یکی از این موارد ماموران این کمپنی یک وزیر که در عین حال رهبر یکی از احزاب سیاسی شیعه بود را در یکی از سفرهای ولایتی رییس جمهور بهشدت توهین کردند. زمانی که این وزیر میخواست به کرزی نزدیک شده در گوشش چیزی بگوید، ماموران این کمپنی به سینهاش با لگد زده او را دور ساختند. در برگشت به کابل وزیر به کرزی شدیدا اعتراض کرد. کرزی به من دستور داد که این اعتراض را با مسوول کمپنی شریک سازم. مسوول کمپنی گفت که وظیفه آنها محافظت کرزی است و در این امر اگر لازم باشد حتا میتوانند به روی وزیران شلیک کنند؛ حتا به روی تو! پیام مسوول کمپنی امنیتی برایم بسیار معنادار و واضح بود و آن اینکه امریکا یک پارتنر و شریک در افغانستان دارد و آن حامد کرزی است و بس. زمانی که رییس دفتر کرزی بودم، در سالهای نخست حکومت روابط کرزی با امریکا و مقامات امریکایی به اندازهای دوستانه و صمیمی بود که اگر یک سرباز امریکایی در افغانستان کشته میشد، کرزی بیانیه همدردی میداد و حتا شخصا به والدین سرباز کشتهشده امریکایی زنگ زده عرض تسلیت میکرد؛ اما چنین برخوردی را با نیروهای امنیتی افغانستان و یا غیرنظامیان که کشته میشدند، نداشت.
ارتشسازی امریکایی؛ نواقص و اشتباهات
در سال ۲۰۰۴ در رابطه به تاسیس ارتش چندین جلسه برگزار و تصامیم کلیدی در جلسات شورای امنیت اتخاذ شد. پیش از تاسیس ارتش، نیروها به نام نیروهای دفاعی افغانستان یا ADF نامیده میشدند که متشکل از نیروهای جهادی و مقاومت ضد طالبان بودند. فهیم با انحلال نیروهای قبلی عمدتا افراد مربوط به مقاومت ضد طالبان و جایگزینی ارتش مخالفت میکرد؛ اما پسانتر به او و اطرافیانش قراردادهای خوب و منفعتآور داده شد و او حاضر شد در تاسیس ارتش و پروسه خلع سلاح همکاری کند. تصمیم مهم دیگر این بود که آیا ارتش معاشبگیر تشکیل گردد یا خدمت جبری عسکری دوباره به کار برده شود. تعدادی به شمول من به این امر تاکید داشتند که پیش از جنگهای داخلی جلبوجذب و استخدام در ارتش جبری و الزامی بود و این کار موجب تشکیل اردوی فراگیر قومی، صرفهجویی منابع و پذیرش محلی میگردد. زلمی خلیلزاد، سفیر امریکا که در تمام آن جلسات حضور داشت، تصریح میکرد که نظام عسکری جبری مورد پذیرش امریکا نیست و اینگونه ارتش را امریکا حمایت نمیکند. پس از بحثهای طولانی، تصمیم گرفته شد که ارتش معاشبگیر ساخته شود. خلیلزاد اطمینان میداد که امریکا حضور دایمی در افغانستان خواهد داشت و روی نیروهای امنیتی افغانستان هزینه خواهد کرد. تصمیم تشکیل ارتش معاشبگیر پسانتر باعث برهم خوردن توازن قومی در ارتش شد؛ زیرا پشتونهای جنوب برای شمولیت در ارتش علاقه نگرفتند.
تصمیم چهارم جدی که در شورای امنیت گرفته شد، تعیین ۲۱ جنرال که علیه طالبان جنگیده بودند و یک تعداد جنرال آموزشدیده کمونیستی در مناصب کلیدی ارتش بود. بربنیاد این تصمیم، بسمالله خان که آموزش نظامی نداشت و علیه شوروی و طالبان جنگیده بود، در یکی از کرسیهای کلیدی ارتش گماشته شد. در آن جلسه رییس جمهور گفت کسی نظری یا پیشنهادی دارد؟ من دستم را بلند کرده گفتم که در میان ۲۱ جنرال، یک جنرال پشتون مسن و مریض به نام گلزرک زدران است و او هم عضو جمعیت اسلامی است. پاکستانیها پروپاگندایی را به راه انداختند که پشتونها منزوی شدهاند. پیش از اینکه من حرفهای خود را تمام کنم، یکی از رهبران ایتلاف شمال با قهر و عصبانیت بر من تاخت. کرزی با لحن معذرتگونه خواست به او توضیح بدهد. در همین حال یکی دیگر از رهبران ایتلاف شمال واکنش نشان داد. اشرف غنی در آن زمان دلتنگ شده و طبق معمول بر میز کوبید و با قهر گفت که انتظار، انتظار و روی صبر و حوصله من راه نروید! شما مرا میشناسید و میدانید که من چه کرده میتوانم. پیش از اینکه اشرف غنی حرفهایش را تمام کند، فهیم خان مداخله کرد و گفت که این دو رفیق داوودزی و غنی مثلی که روی یک نقطه تاکید دارند. پس از آن مشاجره لفظی، کرزی گفت که باید فهرست ۲۱ نفر جنرال بازنگری شود. در نهایت امر دو جنرال دیگر عبدالرحیم وردک و عبدالله خان شامل فهرست ۲۱ نفر شدند.
مساله مهم دیگری که در جلسه شورای امنیت جنجالبرانگیز شد، توظیف و تعیین افراد در کرسیهای کلیدی ارتش بود. من روی گزینش رحیم وردک بهحیث رییس ستاد ارتش تاکید داشتم و تعدادی روی گزینش بسمالله خان؛ اما امریکاییها روی تعیین شدن بسمالله خان تاکید داشتند.
ششمین تصمیم مهم شورای امنیت این بود که فهیم در عین حال که معاون اول رییس جمهور است، سمت وزارت دفاع را نیز داشته باشد؛ اما جنرال رحیم وردک معاون وزارت دفاع باشد. پس از جلسه شورای امنیت، یکی از اعضای تیم امریکایی که در آن جلسه حضور داشت، نزد من آمده گفت که میدانی ما چرا نمیخواهیم رحیم وردک با وجود اینکه از خود ماست، لویدرستیز شود؟ به خاطر اینکه او برای این کرسی بسیار آدم تنبل است. کرزی ارتش 200 هزار نفری میخواست، اما امریکاییها طرفدار ارتش 70 هزار نفری بودند. با توجه به شرایط و تهدیدهای موجود، حداقل ارتش 400 هزار نفری باید ساخته میشد. منطق و دلیل امریکاییها این بود که شورشگری پایان یافته، تهدیدی در کار نیست و امریکا نیز در افغانستان خواهد بود و افغانستان هرگز با همسایههایش وارد جنگ نخواهد شد. کرزی در آن جلسه به جنرال امریکایی گفت که او میداند طرح تشکیل اردوی 70 هزار نفری از کجا میآید؛ این خواست پاکستانیهاست که در افغانستان ارتش 50 تا 70 هزار نفری تشکیل شود.
کرزی پیش از اینکه چند مصوبه جلسه شورای امنیت نهایی و رسما اعلام شود، از شرکتکنندههای نشست خواست پیش از اعلام رسمی مصوبات شورای امنیت، آخرین حرف و نظریاتشان را بگویند. روز بعد فهیم ساعت 9:00 صبح نزد کرزی آمد. فهیم هر وقت میخواست، میتوانست بدون مشکلی با کرزی ساعتها ببیند. آن روز ساعت ۹ تا ۴ در ارگ با کرزی بود. ساعتها فکاهی گفتند و خندیدند. در آخر گفت که من با بعضی از مصوبات مخالفم، گلوی مرا ببرید، اما جنرال داوود و حضرتعلی را بیجا نسازید. جنرال داوود، فرمانده تعیینشده فهیم در قولاردوی کندز و حضرتعلی قوماندان قولاردوی مشرقی مستقر در جلالآباد بود. کرزی گفت که دولت نمیتواند ارتشی را تشکیل بدهد، مگر اینکه فرماندهان قبلی مقاومت برکنار شوند و قایل شدن هر نوع تبعیض باعث میشود که نتوانند قناعت خارجیها را در امر حمایت ارتش جلب کنند. در نهایت عقبنشینی کرد و خواست فهیم خان را قبول کرد. چند ماه بعد کرزی جنرال داوود و حضرتعلی را از سمتهایشان تبدیل کرد. تکتیک اصلی کرزی این بود که به کسی که برکنار میشود، بگوید تو را خارجیها نمیخواهند و باید من تو را حمایت کنم.
ارتش افغانستان با بسمالله خانِ لویدرستیز شکل گرفت و بیست سال بعد با بسمالله خانِ وزیر دفاع فروپاشید.
ادامه دارد…