تعویق سفر یوسف رضا گیلانی، نخستوزیر پاکستان، و بازی با سیاست خارجی کشور
در سال ۲۰۱۱ پس از شهادت استاد ربانی، به عنوان سفیر در پاکستان با تماس و روابط شخصیام یوسف رضا گیلانی، نخستوزیر وقت پاکستان، را متقاعد ساختم که در آخر اکتوبر به کابل رفته فاتحه دهد و ابراز تسلیت کند. کرزی این سفر را قبول کرد و ترتیبات سفر گرفته شد. در حالی که ساعت شش صبح پرواز تنظیم شده بود و برای پرواز به کابل با نخستوزیر پاکستان آماده میشدم، خبرهای ساعت هشت شب تلویزیون ملی را دیدم که از لغو سفر از جانب دولت افغانستان خبر داد. دقایق بعد به کرزی زنگ زدم که چرا موقفش در گذشته هر چند روز تغییر میکرد، اما حالا هر چند ساعت تغییر میکند. او به من اطمینان داد که هیچ گپی واقع نشده و ترتیبات و مسایل سفر را تعقیب کنم. در عین حال گفت که با جدیت میخواهد بداند چه کسی با سیاست خارجی کشور بازی میکند. دقایق بعد دستیار رییس جمهور پیام داد که زلمی رسول، وزیر امور خارجه، در مورد اظهار بیاطلاعی کرده است. کرزی بعداً جاوید لودین، معین سیاسی را که یکجا با دکتور اسپنتا این تصمیم را گرفته بود، خواسته بود. روز بعد در جلسه شورای امنیت، رییس جمهور از لودین خواست استعفا دهد. اسپنتا با بیادبی واکنش نشان داده و پیش از خارج شدن از جلسه، ایستاده شد و چوکی را به لگد زد و به رسم اعتراض جلسه را ترک کرد. در روزهای بعد لودین و اسپنتا به دفترهایشان نمیآمدند، اما بعدتر با پادرمیانی فهیم خان آشتی کردند و به کار برگشتند.
دیدارهای کاری و مشورتی با فهیم خان
پیش از مرگ مارشال با او دیدارهایی داشتم. به عنوان وزیر امور داخله معمولاً روی تعیینات فرماندهان پولیس در ولایات پروان، کاپیسا، پنجشیر و ولایات شمالشرقی با او مشوره میکردم. او نگران بود که کشور به دست طالبان میافتد. گفت که کرزی و خارجیها زمینه برگشت طالبان را مساعد میسازند و باید مقاومتی صورت گیرد. من برای رهبری این مقاومت بسیار بیمار هستم و شاید زیاد عمر نکنم. مارشال گفت که در هیچ کسی ظرفیت رهبری جز تو را نمیبینم. اگر تو میخواهی من تو را با هلیکوپتر به کوههای هندوکش برده و ساحات و مناطقی را که میتوانی پایگاههای مقاومت بسازی نشان بدهم. من پرسیدم که بسمالله خان چهطور است؟ پاسخ داد که او یک قوماندان خوب است نه یک رهبر خوب و پشتون هم نیست. بهخاطر جلوگیری از فروپاشی، مقاومت توسط یک پشتون باید رهبری شود. جلسه شورای امنیت در ارگ برگزار شده بود و کرزی گفت که فهیم خان پسانتر به جلسه میآید. نیم ساعت بعد نذیر حسین رحیمی، یاور خاص رییس جمهور، وارد جلسه شد و یادداشتی را به رییس جمهور داد. با خواندن یادداشت، رنگ کرزی پرید و سرش را از میز بالا نکرد. ما درک کردیم که اتفاق بسیار بدی رخ داده است. بعد از دقیقهای سکوت، سرش را بلند کرد و با صدای لرزان گفت که فهیم خان وفات کرد.
حکومت وحدت ملی و دادوفریاد رییس جمهور غنی در جلسات رسمی ارگ
دو ماه با حکومت وحدت ملی کار کردم. اشرف غنی بر وزیران نزدیک به کرزی سخت میگرفت. اشرف غنی مشاوران نزدیک کرزی از جمله زلمی هیوادمل و یحیا معروفی را برکنار کرد و برکنارشدهها به معترضان و دیدارکنندهگان همیشهگی اقامتگاه حامد کرزی تبدیل میشدند. بسیاری از وزیران حکومت حامد کرزی نگران بودند که مبادا در برابرشان برخورد سیاسی صورت گرفته و پروندههای فساد علیه آنان ساخته شود و مورد بازجویی و اذیت قرار گیرند. آنها همواره با من در خصوص روی دست گرفتن یک استراتژی مشترک دفاعی دیدار میکردند. زلمی رسول، انورالحق احدی، ویس برمک، وحیدالله شهرانی، آصف رحیمی، امیرزی سنگین و دیگران شامل این وزیران بودند.
جنرال دانفورد، قوماندان نیروهای آیساف، به من گفت که سیآیای از اشرف غنی خواسته بود که رحمتالله نبیل را به مدت یک سال دیگر به حیث رییس عمومی امنیت ملی نگه دارد. او همچنان گفت که عین چیز را میتوانم با خودت کنم و مسلماً اشرف غنی میپذیرد؛ اما من گفتم نه، من وقفه کاری میخواهم. بنابر نگرانیهای من به عنوان وزیر امور داخله، جلسه خاص شورای امنیت دایر شد که در آن نگرانیها مبنی بر سقوط احتمالی ولایات کندز و فاریاب مطرح و مورد بحث قرار گرفت. جنرال کمپ بیل، قوماندان نیروهای آیساف، نیز در جلسه حضور داشت. دو تیم تشکیلدهنده حکومت وحدت ملی بهگونهای نشسته بودند که گویی نمایندهگان دو کشور رقیب در مقابل یکدیگر نشسته باشند. رییس جمهور غنی از من خواست در مورد اوضاع و احوال امنیتی کشور معلوماتی ارایه کنم. در معلوماتی که ارایه کردم بر این امر تاکید داشتم که اگر توصیههای ارایه شده جدی گرفته نشود، کندز طی یک سال آینده سقوط میکند. جنرال دوستم واکنش نشان داده و بدون اجازه برای بیست دقیقه صحبت کرد. موضوع کندز بود، اما دوستم در مورد فاریاب گپ زد؛ در حالی که رییس جمهور به او یادآور شد که موضوع بعدی در آجندای جلسه بحث روی اوضاع امنیتی فاریاب است. صحبتهای دوستم بر این محور بود که فاریاب ولایت تحت نفوذ او است و او مشکل فاریاب را حل میکند. دوستم با خشم گفت که در انتخابات وعدههای زیادی به اوزبیکها داده شد و حالا مردم میپرسند که نمایندههای آنها در دولت حضور ندارند و برایشان پاسخی ندارم. بدون اتخاذ هیچ تصمیمی در مورد وضعیت کندز، رییس جمهور خواست روی آجندای بعدی که مساله فاریاب بود، صحبت شود. من یک شرح کوتاه از وضعیت ارایه کرده و گفتم که نشانههای واضح طالبان و سایر گروههای تروریستی در فاریاب دیده نمیشود. مشکل فاریاب جنگ میان گروههای غیرمسوول جنبش و جمعیت بر سر حوزه نفوذ در آن ولایت است. پیش از ختم صحبتم جنرال دوستم واکنش نشان داد. هرچند رییس جمهور تلاش میکرد که در صحبتهای دوستم اخلال وارد کند، اما موفق نشد. دوستم اصرار داشت که بعضی از گروپهای جمعیت در آن ولایت بودند، اما جلو آنها گرفته شده و جنبش تنها حزب مسلط در آن ولایت است. روز دیگر جنرال کمپ بل به دفتر من آمد و با یادآوری از جلسه روز قبل شورای امنیت گفت که رییس جمهور با معاونی مواجه است که در یک جلسه یک ساعته چهل و پنج دقیقه گپ میزند و نسبت به غنی لکچر طولانیتر میدهد.
رییس جمهور اشرف غنی از کندهار که در یک سفر به عربستان میرفت به من زنگ زد و گفت که پس از سفر عربستان جلسهای را دایر میکند که بحث محوری آن صحبت با قوماندانان پولیس مرزی میباشد. غنی گفت که من میخواهم به دادشان برسم، زیرا آنها عواید گمرکی را دزدی میکنند. پیش از رفتن به جلسه در ارگ، قوماندانان پولیس مرزی را به دفترم خواستم و به آنها گفتم که رییس جمهور کمحوصله است و کوتاه و روی اصل موضوع صحبت کنید. ساعت هفت صبح جلسه شروع شد. والیان و قوماندانان مرزی نیز در جلسه حضور داشتند. اشرف غنی بدون احوالپرسی، معرفی آجندای جلسه و خوشآمدگویی به من گفت که وزیر داخله صحبتهایت را آغاز کن! من با یک معرفی کوتاه و خوشآمدگویی شروع کرده و از قوماندانان خواستم که دلایل و نظریاتشان را در مورد این که چرا عواید گمرکی دزدی میشود، ابراز کنند. جنرال ملاخیل، قوماندان پولیس مرزی پکتیا اجازه صحبت خواست و پیش از این که حتا صحبتهایش را بیان کند، رییس جمهور چیغ زد و با الفاظ توهینآمیز او را متهم به دزدی عواید گمرکی کرد. جنرال ملاخیل با رفتار رییس جمهور ناراحت شده و گپ نزد. من مداخله کرده و از جنرال بصیر خپلواک، قوماندان پولیس مرزی جنوب خواستم که در مورد صحبت کند. اشرف غنی عین رفتاری را که با جنرال ملاخیل کرد با جنرال خپلواک نیز کرد. رییس جمهور بعداً پرسید که چه کسی میخواهد گپ بزند. من گفتم که آقای رییس جمهور با این شیوه برخورد هیچ کسی جرئت نمیکند صحبت کند. غنی گفت که خوب میخواهم خوشخویتر باشم. از جنرال جمعه عدیل، قوماندان پولیس مرزی هرات، خواستم در مورد صحبت کند. جنرال از جایش بلند شد و مودبانه با گفتن جلالتمآب رییس جمهور، صحبتهایش را آغاز کرد. غنی چیغ زد که پس کن گپهای بیمعنا را. من میدانم تو هم از عواید دزدی میکنی. جمعه عدیل هم سکوت کرد. دکتور فضلالله واحدی، والی هرات، تلاش کرد صحبت کند و احتمالاً میخواست از جنرال عدیل دفاع کند. رییس جمهور بر او نیز به سختی تاخت و مستقیماً متهم به دزدی کرد و گفت که میدانم، دفترت شیرواری از عواید سهمش را میگیرد. با این حرف رییس جمهور، تمام سالن جلسه برای یک دقیقه در سکوت و بیصدایی فرو رفت. عطا محمد نور، والی بلخ، سکوت را شکستاند و گفت که آقای رییس جمهور من میخواهم چیزی بگویم، اما امیدوارم مانند دیگران صحبتهای من را اخلال نکنید. غنی با خنده گفت که استاد چه کسی جرئت میکند صحبتهای شما را اخلال کند. عطا محمد نور به مدت بیست و پنج دقیقه به جلسه لکچر داد که چهگونه اقتصاد کشور را باید ساخت. بسیاری بخشهای صحبتهای عطا محمد نور بی ربط بود و برای یک لحظه هم صحبت هایش را رییس جمهور مختل نکرد؛ بلکه یک ساعت دیگر رییس جمهور با تاکید و اشاره به صحبتهای عطا محمد نور به اشتراککنندهگان ها لکچر داد و در تمام یک ساعت لکچر با اشاره به گپهای عطا محمد نور او را استاد میخواند. روز بعد قوماندانان پولیس مرزی در دفترم جمع شده بودند و از نحوه رفتار رییس جمهور به شدت مایوس و عصبانی بودند. یکی از آنها با اشاره به رفتار رییس جمهور با عطا محمد نور گفت که بسیار خوب است که آدم یک جنگسالار قدرتمند باشد.
انتخابات ۲۰۱۴ و جنجالهای دو تیم تشکیلدهنده حکومت وحدت ملی
در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۴ که میان غنی و عبدالله دایر شد، پیش از انتخابات حامیان غنی با رهبران طالبان در بعضی مناطق کشور معاملههایی کرده بودند که براساس آن معامله ساحات و مناطق رای غنی امن بود و حوادث امنیتی واقع نشد.
در انتخابات ۲۰۱۴ که نتایج آن به شدت جنجالی شد و پای امریکا در میان کشیده شد، کرزی ادعا میکرد که امریکاییها برایش گفتند که توافقنامه امنیتی را امضا کند و به کار ادامه دهد، اما او توافقنامه را امضا نکرد.
پس از تشکیل حکومت وحدت ملی مضاف بر جنجال و چانهزنی بر سر تعیینات، محل کار و جای دفتر و دیوان هر دو رهبران تشکیلدهنده حکومت وحدت ملی، جنجال دیگری نیز بود و بهخاطر حل مساله یک روز پس از تحلیف با کرزی دیدار کردند. غنی گفت که از نظر سنتی قصر گلخانه محل کار روسای دولت میباشد و قصر دلگشا محل پذیرایی و ضیافتهای رییس دولت و من پیشنهاد میکنم که داکتر عبدالله در صدارت مستقر شود. عبدالله اصرار بر گرفتن قصر دلگشا داشت. کرزی پادرمیانی کرد و گفت که چهطور است سپیدار را برایت بدهم. سپیدار در دو سال اخیر حکومت حامد کرزی برای اقامت رییس جمهور پیشین ساخته شده بود. عبدالله پرسید که شما در کجا اقامت میکنید. کرزی پاسخ داد که من میتوانم از دفترم برای کار و اقامت استفاده کنم. به این ترتیب مشکل حل شد. غنی مداخله کرده و افزود که برای شما یعنی رییس جمهور پیشین یک ساختمان دیگری در همین نزدیکی میدهیم که به عنوان اقامتگاه استفاده کنید؛ وعدهای که هیچگاهی عملی نشد.
در زمان اشرف غنی، رهبران قومی و مذهبی فرصت دیدار با غنی را نداشتند، برخلاف دوره کرزی که مشورههای زیادی با بزرگان قومی صورت میگرفت. در یکی از موارد به بزرگان قومی ولایت خودش، لوگر، گفته بود که شما داماد را به قصر و منزل رساندید، حالا شما خانه بروید و بگذارید من کار کنم. غنی کرزی را ملامت میکرد که بخش اعظم وقتش را با بزرگان قومی ضایع میکند.
اختلاف من با حامد کرزی
در سال ۲۰۱۵ که هیچ سمت دولتی نداشتم، به درخواست ضمیر کابلوف وی را در دوبی ملاقات کردم. کابلوف خواستار کمک و همکاری در زمینه ایجاد یک ایتلاف بزرگ سیاسی علیه دولت به رهبری اشرف غنی شد. من پیشنهاد و خواست او را رد کردم. چند روز بعد در حالی که هنوز در دوبی بودم، رییس جمهور کرزی زنگ زد و گفت که هرچه عاجل به کابل برگرد. با اصرار و تاکید من که قصه چیست، کرزی گفت که کابلوف در کابل است و طرح تشکیل یک ایتلاف کلان سیاسی علیه دولت اشرف غنی را مطرح کرده است. در پاسخ به کرزی گفتم که با احترام کاملی که به شما دارم، من مخالف چنین طرح و اقدامی با حمایت روسها هستم. در کابل من به این درک رسیدم که اشرف غنی پی برده که کرزی در پی خلع قدرت او است. ما که در چهارچوب شورای حراست و ثبات به رهبری استاد سیاف فعالیت سیاسی داشتیم، پیشنهاد کرزی مبنی بر تدویر لویه جرگه را خلاف قانون اساسی دانسته و آن را رد کردیم و کرزی با این کار خوش نبود. کرزی من را به نان چاشت در اقامتگاهش دعوت و در آن جا در حضور دیگران گفت که شورای حراست و ثبات ساخته و ابتکار امریکاست. من قویاً رد کردم و او تصریح کرد که با پیشنهاد روسها برای سقوط دولت غنی پیش میرود. بعد از نان چاشت کرزی را در فاتحهخوانی یک قوماندان پولیس کشته شده همراهی کردم. در راه برایم گفت که لطفاً با لویه جرگه مخالفت نکنید. من کار خود را کردم. نمیخواهم دوباره به قدرت برگردم. من میخواهم تو جاگزین اشرف غنی شوی. پس از آن به نیات کرزی بیشتر بدگمان شدم. چند روز بعد استاد سیاف به اطلاع اعضای شورای حراست و ثبات رساند که کرزی میخواهد با آنها در پغمان دیدار کند. در یکی از این جلسات کلمات ناخوشایند میان من و کرزی تبادله شد. استاد سیاف جانب من را گرفت و فضا تلختر شد. هرچند تلاش کردم روابط بهبود یابد، اما پس از آن جلسه روابط من و کرزی هیچگاهی به حالت عادی برنگشت.
ادامه دارد…