در تاریخ پرتلاطم پاکستان اوضاع هرگز به اندازه حالا بحرانی نبوده است. تحلیلگران باور دارند که این کشور با جمعیت بزرگ و قدرت هستهای در لبه پرتگاه قرار دارد. وضعیت جاری نتیجه بازی حاکمان پاکستان با آتش و تروریستپروری است که عاقبت دامنش را فرا گرفت و به نحو دردناکی در حال شعلهور شدن است.
پاکستان با یکی از شدیدترین بحرانهای سیاسی، امنیتی و اقتصادی در تاریخ 75 سالهاش مواجه است. این مشکلات ناشی از کمرنگی وحدت ملی، انحصار قدرت توسط جنرالان، ندادن فرصت به شکلگیری اداره ملکی استوار بر رای مردم و بازی با کارت افراطگرایی در سیاست خارجی است.
حاکمان پاکستان به هدف اعمال فشار بر افغانستان و هند، هزاران مدرسه را به آموزشگاه افراطیت مبدل کردند و از دهشتافگنی رسماً حمایت نمودند، طوری که جوانان بسیاری از آن کشور به امراض تندروی و تفرقههای مذهبی آلوده شدهاند. این سیاست دردسرهای بسیاری بهخصوص برای افغانستان در پی داشت و در عقیم کردن تلاشهای مردم ما در ایجاد حکومت پایدار ملی و دموکراتیک موثر تمام گردید، اما هزینه کمرشکنی برای مردم پاکستان نیز در پی داشت. میلیونها تن در سراسر پاکستان به ویروس بنیادگرایی و دهشتافگنی آلوده شدند و بهتدریج به نیروی بزرگ بازدارنده علیه هر گونه حرکت سازنده در سراسر آن کشور بدل گردیدند. اکنون دسترسی مردم پاکستان به خدمات از جمله تعلیم و کار بهشدت کاهش یافته و کشور به اردوگاه عظیم گرسنهگان، بیکاران و بیسوادان بدل شده است.
انتخاباتی که اخیراً برگزار گردید، نهتنها گرهی از معضلات پیچیده کشور نگشود، بلکه بحران سیاسی و عدم اعتماد ملی را تشدید کرد. نتایج انتخاباتی که آشکارا مهندسی شده بود و با تاخیر بسیار اعلام گردید، بازهم چیزی نبود که اردوی پاکستان میخواست. مردم بهطور گسترده به مخالفان اداره نظامی و استخباراتی رای دادند و اعتراضها در برابر تقلب و دستکاری آرا در سراسر کشور شنیده میشود. احزاب سیاسی و مذهبی بسیاری در این انتخابات سهم گرفتند و به دلیل تحریم حزب انصاف به رهبری عمران خان، بخش بزرگی از کاندیدان بهشکل مستقل حضور یافتند. رقابت اصلی میان سه حزب مسلم لیگ به رهبری نواز شریف، حزب مردم به رهبری بلاول بوتو زرداری و کاندیدان مستقل منسوب به حزب انصاف بود که عمران خان رهبرشان زندانی است.
انتخابات در وضع متشنج و بیثبات برگزار شد. دو روز قبل از انتخابات، این کشور شاهد حوادث خونین بود. دو انفجار تروریستی در ایالت بلوچستان جان بیش از 25 نفر را گرفت و تعداد زیادی را زخمی کرد. ناآرامی و عملیات تروریستی در دیگر ایالات پاکستان بهویژه در ایالت خیبرپختونخوا نیز در آستانه انتخابات جریان داشت. بیشتر این حملات و ناآرامیها به گروه طالبان پاکستانی نسبت داده میشود که نتیجه مستقیم طالبپروری جنرالان آن کشور برای تخریب افغانستان بوده است، اما غیر از تیتیپی، چندین گروه مسلح و حرکت اعتراضی غیرمسلحانه در سراسر این کشور جریان دارد که هر کدام چالشی جدی در برابر حاکمان خلق کرده است.
بیثباتی و تشنج در پاکستان زمانی سرعت گرفت که بعد از سلب اعتماد مجلس ملی، رییس جمهور آن کشور مجلس ملی را در ماه اپریل 2022 منحل اعلام کرد و در نتیجه حکومت عمران خان که در آگست 2018 و به حمایت اردوی پاکستان شکل گرفته بود، فروپاشید. پس از آن رویارویی حزب انصاف عمران خان و حاکمان اردو و استخبارات در جادهها کشیده شد. در یکی از گردهماییهای اعتراضی، به تاریخ 3 نوامبر 2022، هنگامی که عمران خان در وزیرآباد پنجاب خطاب به حامیانش سخنرانی میکرد، مردی مسلح به سوی او شلیک کرد. عمران خان از آن حمله جان سالم بهدر برد و تنها از قسمت پا زخمی شد؛ اما جنرالها، حامیان سابق و حریفان کنونی، او را به زندان انداخته و به حزبش اجازه شرکت در انتخابات ندادند.
محبوبیت عمران خان در آخرین سال حکومتش به دلیل افزایش تورم و کاهش رشد اقتصادی کم شده بود. این امر سبب شد که مخالفانش برای برکناری او کمپین کنند و در این کار موفق شوند. عمران خان گفته است که او در اثر توطیه خارجی از قدرت برکنار شده است. او مدعی است که امریکا خواهان سقوط حکومتش بوده است.
رابطه عمران خان با اردو از آغاز ورودش به عرصه سیاست، در رسانهها مطرح بوده است. گفته میشود که مسوولان استخبارات نظامی او را در رسیدن به حکومت یاری رسانده بودند و اردوی پاکستان برای خنثا کردن تلاشهای نوازشریف در راستای بهبود روابط سیاسی و اقتصادی با هند و حکومت آن زمان افغانستان، از عمران خان حمایت کرد. به این ترتیب، از سال 2013 حمایت نظامیان از عمران خان آشکار شده بود.
عمران خان در تقریباً چهار سال حکومتش با مشکلات زیادی روبهرو شد. بهای مواد اولیه بالا رفت و توانایی اقتصادی مردم کاهش یافته بر میزان فقر افزوده شد. ارتش مثل همیشه نقش قدرتمندی در سمتدهی تحولات سیاسی و امنیتی و مهندسی نتایج انتخابات داشته و روابط عمران خان با اردو در اواخر حکومتش خوب نبود. در سال 2019، پاکستان به خاطر عدم همکاری در مبارزه با منابع تمویل گروههای تروریستی در لیست خاکستری و بهویژه اقدام مالی FATF، شامل شد و این بر مشکلات اقتصادی و ورشکستهگی پاکستان افزود.
پس از انحلال مجلس و در نتیجه پایان حکومت عمران خان، شهباز شریف و بعد از او انوارالحق کاکر صدراعظم تعیین گردیدند. اینان نیز گرهی از بحران اقتصادی و سیاسی کشور گشوده نتوانستند.
عامل اساسی بحران جاری در پاکستان ماجراجویی و حمایت حاکمان آن کشور از گروههای دهشتافگن بوده است. اردو و استخبارات پاکستان از جنگجویان نیابتی جهت پیشبرد اهداف سیاسی استفاده کردهاند. آنان دهشتافگنان را برای جنگ به افغانستان و کشمیر در خاک خود پناه، آموزش و تجهیز مینمودند و مصارف کمرشکن را بر بودجه دولت و عواید ملی پاکستان تحمیل میکردند. هزاران مدرسه دینی افراطی بهحیث منبع عسکرگیری و گسترش ذهنیت افراطی تاسیس شد، در نتیجه بیشتر رهبران گروه طالبان شاگردان مدارس پاکستانی بوده و خانوادههایشان در پاکستان زندهگی میکنند. بالاخره با سرکارآمدن طالبان در افغانستان، استخبارات و اردوی پاکستان ظاهراً به بخشی از اهداف خود رسید، اما این اتفاق از هر جهت به دلخواه آنان تمام نشد. گر چه در آغاز تسلط طالبان بر افغانستان، عمران خان در استقبال از پیروزی طالبان گفت که «افغانها بند بردهگی را شکستهاند» و رهبران استخبارات و اردوی آن کشور نیز آشکارا شکست حکومت غیرطالبانی را جشن گرفته بودند و برای تثبیت اداره طالبانی در منطقه لابی میکردند، اما این شور و هیجان اسلامآباد و راولپندی زیاد دوام نکرد.
در آغاز تشکیل امارت طالبان، حکومت عمران خان برای تثبیت حاکمیت آن گروه در افغانستان متخصصان بسیاری را در عرصههای مختلف به کابل فرستاد. سفر فیض حمید، رییس استخبارات نظامی آن کشور به کابل در جریان تنشهای داخلی رهبری طالبان بر سر چوکیهای اصلی دولت، یکی از حرکتهای نمادین پاکستان برای اعلام نفوذ ویژه بر رهبری آن گروه بود.
تسلط طالبان بر افغانستان که مدعی شکست ابرقدرت جهانی و متحدانش هستند، روحیه افراطگرایان منطقه را تقویت کرد و الگویی برای تبلیغات و سربازگیری دیگر سازمانهای افراطی شد که باور دارند از طریق کشتار و خشونت میتوان دولتها را فرو پاشید، ملتها را به زانو درآورد و قدرت و ثروت را انحصار کرد. با آنکه دولت پاکستان مشوق و حامی طالبانیسازی افغانستان بود و حاکمیت گروه را چون پیروزی سیاسی و استراتژیک جشن گرفت، اما تشدید حملات طالبان پاکستانی نشان داد که طالبپروری برای خود این کشور نیز خطرات جدی به همراه داشته و پیروزی استراتژیک توهمی بیش نبوده است. طالبان پاکستانی میخواهند در کل پاکستان یا حداقل بخشی از آن امارت طالبانی برپا کنند و برای این هدف همتایان افغانشان را الگو قرار داده با تکثیر دهشتافگنی و حملات تروریستی میخواهند اردوی پاکستان را به چالش بکشند و مردم آن کشور را به تسلیم و اطاعت وادارند.
از آنجایی که آنها در افغانستان پناهگاههای امن دارند و امارت ملا هبتالله آنان را حمایت میکند، همانطوری که قبلاً امتیازات خاک پاکستان در اختیار طالبان افغان قرار داشت، لذا پاکستان دچار دردسر جدی شده است. اما با تاسف هنوز به نظر نمیرسد که از گذشته تجربه گرفته باشد. هنوز از سوی مقامات پاکستانی موضعی دیده نشده است که حکایت از تغییر رویکرد آنان نسبت به افراطگرایی باشد. افراطیت ساری است و وقتی بر افغانستان تحمیل شود، کشورهای همسایه از آن بیاثر نخواهند ماند. شاید امروز گروه طالبان در کابل ادعا کنند که از افراطیان پاکستانی حمایت نمیکنند، ولی در عمل چنین نیست. آنان با هم روابط ناگسستنی و منافع مشترک دارند. امروز حمایت طالبان از تحریک طالبان پاکستانی و دیگر گروههای دهشتافگن مخصوصاً القاعده یک واقعیت است. در نتیجه میتوان گفت که پاکستان در حال سوختن در آتشی است که خودش در داده است. گمان نمیرود رویکارآوردن حکومت ملکی یا انتخابات بتواند جلو این بحران را که دامنگیر پاکستان شده بگیرد، و احتمال دارد چون گذشته وخامت اوضاع منجر به تشکیل حکومت نظامی گردد.
سرنگونی حکومتهای ملکی به دست نظامیان در پاکستان قبلاً هم سابقه داشته است. سقوط حکومت ذوالفقارعلی بوتو توسط ضیاءالحق در سال 1977 در آستانه بحرانی که پس از کودتای ثور در افغانستان آغاز شد، یکی از اتفاقات مشهور در تاریخ پاکستان بود که بر اوضاع افغانستان و منطقه نیز اثر گذاشت. پس از کشته شدن ضیاءالحق در سال 1988، بارها حکومتهای ملکی از سوی نظامیان به چالش کشیده شده و سرنگون گردیدهاند. اما این بار تفاوت این است که اردوی پاکستان محبوبیت نسبیاش را از دست داده و تامین ثبات برایش بسیار پرچالش شده است. عدم اعتماد مردم پاکستان به حاکمان و نبود چشمانداز روشن نسبت به آینده، اقشار مختلف را دچار مصیبت و بحران کرده است. روند خروج تحصیلکردهگان و نیروی کار از پاکستان سرعت گرفته است و گفته میشود تنها در نیمه اول سال قبل (2023 میلادی) بیش از 800 هزار پاکستانی وطن خود را ترک گفتند. در نتیجه پاکستان در باتلاقی که حاکمان آن خلق کردهاند، فرو خواهد رفت.