گروهی که با تکیه بر انفجار و انتحار به قدرت رسیده است، میداند که در میان مردم محبوبیتی ندارد. مردم اصولا هیچ دستگاه استبدادی را که با زور بر آنان حکم براند، دوست ندارند و نخواهند داشت، هرچند توان ابراز نظر و اظهار مخالفت نداشته باشند. هنگامی که مردم به چنگ گروهی مسلح اسیر میشوند و میبینند که نه در داخل کسی حامیشان است و نه در خارج، ناگزیر میشوند تن به سکوت بدهند تا زمانی که زمینه واکنش و برون ریختن خشمشان فرا برسد. طالبان کموبیش این واقعیت را درک میکنند و پیوسته در پی سناریوسازیهایی هستند که به آنان اندکی محبوبیت ببخشد، حداقل در میان طیفی از جامعه که درک سیاسی چندانی ندارند و از بازیهای پشت پرده این گروه بیخبرند. چندی پیش از این، در یک نمایش ساختهگی، ملا یعقوب به مرز دیورند رفت و با اکتهایی وانمود کرد که گویا با پاکستانیها مخالف است، اما بزرگان اردوی پاکستان با پوزخند به کارشناسان گفتند که خانواده ملا یعقوب در کراچی زندهگی میکند و خودش میداند که به هر جا رسیده است، در سایه حمایت ما رسیده است.
در ادامه این بازیهای کودکانه، طالبان موضوع آب هیرمند را ابزاری تبلیغاتی ساختهاند تا هم افکار عمومی را از اصل مشکلات این کشور که گرفتاری در چنگ یک گروه تفنگی و خشونتگرا است، منحرف کنند و هم به این بهانه ادای ملی بودن را دربیاورند. همه آگاهان عرصه سیاسی افغانستان اطلاع دارند که بخشی از فرماندهان و جنگجویان طالبان برای سالهای طولانی در ایران زندهگی میکردند، از حمایتهای سپاه پاسداران برخوردار بودند، در آنجا آموزش میدیدند و به تامین منافع آن سازمان در افغانستان تعهد داشتند. هم اکنون یکی از رقابتهای شدید داخلی در صفوف طالبان میان سه جناح است؛ یکی جناحی که بیشتر به آیاسآی پاکستان وابسته است، دوم جناحی که بیشتر به سپاه پاسداران ایران وابسته است و سوم جناحی که میکوشد به امریکاییها نزدیکتر باشد و بیشترین پول و منابع مالی را از غربیها به دست بیاورد. هر سه جناح در تفکر و ایدیولوژی یکسانند و آنچه آنها را در تضاد قرار میدهد، منافع متضاد حامیان خارجیشان است.
این بازیها و نمایشهای به ظاهر ملی دردی را دوا نمیکند، نه برای مردم این کشور و نه برای مردم کشور همسایه. این حوادث البته نادانی سیاستگذاران رژیم ایران را بیشتر آشکار میگرداند و نشان میدهد که کینه آنان با امریکا باعث شده است به هر حماقتی تن بدهند، از جمله حمایت از گروهی مانند طالب که هیچگونه صداقت و وفاداری در منطق آن وجود ندارد. آنان اگر دارای درایتی میبودند، میدانستند که حمایت از یک دولت قانونی و پایبند به کنوانسیونهای بینالمللی در افغانستان بهمراتب بیشتر به سود همه است، نه حمایت از یک گروه تروریستی و افراطی و همپیمان القاعده. سیاستگذاران رژیم ایران اگر دوراندیش میبودند و منافع بلندمدت مردم دو کشور همسایه را در نظر میگرفتند، به هیچ صورت به حمایت از چنین گروهی روی نمیآوردند و سقوط نظام جمهوری را به سود خود نمیدانستند. در قضیه آب هیرمند بازنده طرف ایرانی است و سود این تبلیغات و دعوای رسانهای مستقیما به جیب طالبان میرود تا فقدان مشروعیت خود را اندکی جبران کند.