بخش اول: افغانستان در قرن چهاردهم خورشیدی؛ کسب استقلال
بخش دوم: افغانستان در قرن چهاردهم خورشیدی؛ به قدرت رسیدن امیر دهقان و بیسواد
افغانستان در قرن چهاردهم خورشیدی؛ استبداد خاندان یحیا
افغانستان در قرن چهاردهم خورشیدی؛ دهه دموکراسی
بخش پنجم
سردار محمد داوودخان در ۱۷ جولای ۱۹۷۳/۲۶ سرطان ۱۳۵۲، زمانی که ظاهر شاه، پادشاه وقت افغانستان در ایتالیا به سر میبرد، کودتای بدون خونریزی انجام داد. محمد داوودخان رژیم تازه را جمهوری اعلام کرد. مدتی بعد از انجام کودتای بدون خونریزی، یک کمیته ۱۷ نفری اداره کشور را بر عهده گرفت. یک روز بعد، کمیته مرکزی جمهوری افغانستان، داوودخان را به حیث رییس، صدراعظم، وزیر خارجه و وزیر دفاع رژيم تازه انتخاب و اعلام کرد. سردار داوود به محض قرار گرفتن در ریاست امور کشور، حالت اضطرار اعلام کرد. او پارلمان رژیم قبلی را منحل ساخت، قانون اساسی دهه دموکراسی را به حالت تعلیق درآورد، فعالیت تمام سازمانها و گروههای سیاسی و مخالف دولت را ممنوع و تمام روزنامهها و مجلههای فعال در آن دوران را مصادره و توقیف کرد. (صیقل، 1394: 358)
داوودخان پیش از آنکه به نخستوزیری منصوب شود و بعد از آن از طریق کودتا به ریاست جمهوری برسد و همهکاره امور کشور شود، در سمتهای گوناگون نظامی و امنیتی کشور کار کرده بود. او مدتی به حیث وزیر داخله کشور و ده سال در مقام نخستوزیری وظیفه اجرا کرده بود و به اینها هم قناعت نداشت. برای همین، پس از استعفا تا هنگام به راه انداختن کودتای ۱۳۵۲ از طریقهای مختلف علیه شاه و حکومتهای دهه دموکراسی مبارزه و فعالیت تخریبکارانه داشت.
پیروزی کودتای بدون خونریزی ۱۳۵۲ دلیلهای زیاد میتواند داشته باشد. ضعف و بیکفایتی حکومت و به ویژه ارتش شاهی، نفوذ داوودخان در درون دستگاه حکومت، همکاری عدهای از حکومتیها در تهیه و تدارک کودتا، تجربه فراوان شخص داوودخان در ارتش و شناخت عمیقش از درون دم و دستگاه نظام که خودش سالها داخل آن کار کرده بود، از جمله عواملی بودند که دست به دست هم دادند و کودتای او را به پیروزی رساندند. اضافه بر این، عدم رضایت مردم از نظم موجود، همکاری جریانهای عمده چپ مثل پرچم و خلق، همیاری و همدلی شوروی با آنان، از ابزارهای دیگری بود که داوودخان را کمک کرد تا به سادهگی و بدون مقاومت، نظام سلطنتی را دگرگون کند.
داوودخان دست به اقدامات زیادی زد و برنامههای زیادی در سر داشت که به دلیل خارج کردن افغانستان از حالت بیطرفی در روابطش با جهان، منجر به سرنگونی و تباهی خودش شد. او که با کمک نیروهای طرفدار شوروی به قدرت رسیده بود و در حکومتش نیروهای چپ طرفدار شوروی فراوان بودند، با چرخش از آنان، افغانستان را وارد مرحله دیگری از تاریخ کرد. او با سفرهای پی در پی به کشورهای مختلف جهان در پی دریافت مساعدتهای مالی برای تطبیق برنامههایش در داخل افغانستان بود و عدم سنجش و تعریف درست روابط افغانستان با همسایهها و جهان، کشور از مسیر بیطرفی خارج شد. داوودخان به برخی از کشورهای عربی و ایران سفر کرد. در همه سفرها به او وعده کمک و پرداخت قرض داده میشد. به طور مثال، وعدههای دو میلیارد دالری شاه ایران، او را وادار ساخت که در مورد رابطهاش با شوروی و نیروهای هوادار شوروی در داخل افغانستان تجدید نظر کند. او بعد از دریافت وعده کمک ایران، در پی آن بود که انگ شورویدوستی و شورویباوری را از چهره خویش پاک کند و میپنداشت که با این کار ممکن است ایالات متحده امریکا، ایران و کشورهای عربی و دیگر کشورهای مخالف اردوگاه سوسیالیسم به او کمک کنند و یار او شوند. برای ثابت ساختن عقاید مخالفش در برابر شوروی و نیروهای وفادار به آن کشور در کابل، در یکی از سخنرانیهایش در هرات گفت: «برادران! ایدیولوژی وارد شده هیچگاه به تنهایی به درد یک ملت نمیخورد.»
داوودخان غیر از تغییر قبله از شوروی و هوادارانش در افغانستان، کشور را تقریباً وارد یک جنگ و منازعه با همسایه جنوبیاش – پاکستان کرد. او مسأله پشتونستان را که حاکمان قبلی به شیوههای گوناگون بالایش خاک انداخته بودند، تازه کرد. همین موضوع باعث شد که اسلامآباد برای مخالفان داوودخان در پاکستان پناهگاه بدهد و آنان را تجهیز و علیه کابل استفاده کند. شورش مخالفان مسلح داخلی او، حکومت داوودخان را در هراس انداخت و این شورش و نارضایتی مردم در سرنگونی او کمک کرد.
هر دو کودتا در افغانستان به کمک و رهبری افسران چپگرای حزب دموکراتیک خلق و پرچم راهاندازی شد. داوودخان که به کمک همان افسران عمدتاً چپگرا نظام شاهی را دگرگون و جمهوری را روی کار آورده بود، با کودتای همان افسران چپگرا خودش و جمهوریاش سرنگون شد. کودتا علیه داوودخان بامداد هفتم ثور/اردیبهشت به رهبری حزب دموکراتیک خلق راهاندازی شد. در آن کودتا، داوودخان با ۱۸ تن از اعضای خانواده خود در داخل کاخ ریاست جمهوری کشته شدند و قدرت با حمایت شوروی به دست حزب دموکراتیک خلق افتاد.
همانطوری که در بالا اشاره شد، سردار محمد داوود که به کمک نیروهای طرفدار شوروی (خلق و پرچم) به قدرت رسیده بود، به مرور زمان به کشورهای عربی و غرب که مخالف اردوگاه سوسیالیسم و شوروی بودند، تمایل پیدا کرد. چون قبلاً روسها نگران گسترش نفوذ امریکا در جنوب آسیا بودند، تمایل داوودخان به آنان و کشورهای عربی، روسها را سراسیمه ساخت. برای همین، همان نظامیانی که در ۲۶ سرطان ۱۳۵۲ رژيم سلطنتی ظاهر شاه را از پای درآورده بودند، در بامداد هفتم ثور ۱۳۵۷ خورشیدی رژیم داوودخان را سرنگون کردند.
صدیق فرهنگ از او به عنوان «دیکتاتور مشرب، چنانچه دیدیم، در بحبوحه جنگ جهانی دوم از جمله هواخواهان هیتلر در افغانستان بود. وی از دموکراسی تنفر داشت، اما پس از سقوط هیتلر چنان قهرمانی که چنگی به دلش بزند، در صفحه بینالمللی مشاهده نمیکرد. تا اینکه در مسکو گمشدهاش را نه در کدام شخص معین، بلکه در دیکتاتوری حزب کمونیست روسیه یافت.» (فرهنگ، 1394: 437)
در تاریخ آصف آهنگ، سردار داوودخان سیاستمدار کوته فکر، مغرور، فاقد خرد سیاسی ولی با پشت کار توصیف میشود. او یکی از مخربین موثر علیه مشروطه سوم در زمان صدارت شاه محمود و دموکراسی بوده و در ناکام ساختن مشروطه سوم و دهه قانون اساسی نقش اساسی و موفقانه داشته است. برای همین، میگویند که ریشه مشکلات امروزی افغانستان به دوران صدارت و جمهوریت داوودخان بر میگردد. او جدیترین سیاستمدار «پشتونستانخواه» افغانستان است. برای همین، جاهطلبان پشتون به او لقب بیسمارک، ناپلئون، میرویس و احمدشاه را دادهاند. اما «داعیه پشتونستان همچنانی که افغانستان را به دام روسها انداخت، عاقبت سر داوود و خانوادهاش را هم خورد، بدون آنکه “پشتونستان” تشکیل شود.» داوودخان افغانستان را قرضدار بعضی از کشورهای جهان و وابسته به روسیه ساخت. بدتر از اینها جلو آزادی بیان، فعالیت آزادیخواهان و مشروطهطلبان را گرفت. مشروطه سوم و همچنان دهه دموکراسی را ناکام ساخت. او مشروعیت نسبی دولت را در افغانستان از میان برداشت. قبل از او مردم افغانستان با تمام مشکلات و رنجهایی که داشتند، شاه را به حیث حاکم قبول داشتند. اما بعد از کودتای داوودخان این مشروعیت به کلی از دولتها سلب شد. تمامی حکومتهای که بعد از دهه دموکراسی روی کار آمدند، با مشکل مشروعیت روبهرو بودهاند. (آهنگ، 1399: 439)
شبیه به این دیدگاه را در مورد داوودخان و کردار سیاسی او، امین صیقل، تاریخنگار دیگر کشور در کتاب «افغانستان معاصر: تاریخ مبارزات و بقای یک ملت» مطرح کرده است. به نظر او «دشمنیهای خانوادهگی داوودخان همراه با قضاوت ضعیف و سیاستهای ناقص شخصی، یک راه طولانی است که به ما کمک خواهد کرد تا نه تنها به علل نابودی وی پی ببریم، بلکه تراژدی بزرگی را که بعد از سقوط وی افغانستان را در خود فرو برد، بهتر بفهمیم و درک کنیم. هرگاه داوودخان از احتیاط و مآلاندیشی بیشتری کار میگرفت، حزب بیکفایت دموکراتیک خلق افغانستان به هیچوجه نمیتوانست در گرفتن قدرت موفق شود و راه نهایی تجاوز شوروی به افغانستان را باز کند و فصل خونینی را در تاریخ این کشور رقم بزند.» (صیقل، 1394: 377)
منبعها
- آهنگ، آصف (۱۳۹۹)، تاریخ افغانستان: یادداشتها و برداشتها، جلد اول، کابل، نشر واژه.
- صیقل، امین (۱۳۹۴)، افغانستان معاصر: تاریخ مبارزات و بقای یک ملت، ترجمه محمد نعیم مجددی، کابل، انتشارات سعید.
- فرهنگ، میر محمد صدیق (1394)، خاطرات، کابل، انتشارات تیسا.