افغانستان در قرن چهاردهم خورشیدی؛ کسب استقلال
حبیب حمیدزاده

یادداشت: افغانستان در سده چهاردهم شاهد چه اتفاقاتی بوده است؟ حبیب حمیدزاده، مهمترین اتفاقات سده چهاردهم را با استفاده از مستندات تاریخی، گزارش و تحلیل کرده است. روزنامه ۸صبح، این گزارش و تحلیل را طی چندین شماره به صورت مسلسل نشر میکند.
بخش اول
سده رو به پایان خورشیدی، برای افغانستان پر ماجرا بود. در این سده، افغانستان رویدادهای بزرگی چون رژیمهای خشن و بنیادگرا، سلطنتهای استبدادی، جمهوریهای خودخوانده و خودکامه، سوسیالیسم وابسته و نظامهای شبیهدموکراتیک را تجربه کرد و از سر گذراند. اکنون پس از یک سده تاختوتاز، مبارزه و جان نثاری آزادیطلبان و روشنفکران، هنوز افغانستان در مسیر درست قرار نگرفته است و هر لحظه بیم فروپاشی دوباره میرود. افغانستان در این سده، زیاد از این رو به آن رو شده، اما چیز مثبتی از این تغییرات و تحولات به دست افغانستان نرسیده است. اکنون این سده رو به پایان است و افغانستان با آن خداحافظی میکند؛ اما بحران و خبرهای بد این سده با افغانستان خواهد بود و معلوم نیست چه روزی پایان خواهد یافت.
در آستانه رسیدن به آخرین سال قرن، در این سلسلهای از نوشتهها به چند رویداد و تحول بزرگ در افغانستان پرداخته میشود. یکی از رویددادهای بزرگ افغانستان، چند سال قبل از شروع قرن حاضر برای افغانستان اتفاق افتاد: جنگ و کسب استقلال. امانالله خان که در سن ۲۷ سالهگی بر مسند قدرت نشست، جوانی بود احساساتی، ناسیونالیست، قدرتطلب و در مسایل سیاسی و کشورداری بیتجربه. به باور آصف آهنگ، او حتا به اندازه پدرش (امیر حبیبالله) و پدرکلانش (عبدالرحمان خان) تحلیل واقعبینانه از امور کشور نداشت. بزرگترین دستآورد او، همانا کسب استقلال است. بقیه تلاشهایش به دلیل نبود امکانات کافی و پرسونل ناکام ماند. ولی «…با همه اشتباهاتی که شاه امانالله به حیث سیاستمدار مرتکب شد، تأثیر دوره امانی تا به امروز پابرجا است.» (آهنگ، ۱۳۹۹: ۱۹۰، ۲۲۵)
امانالله خان (۱۹۱۹ – ۱۹۲۹م/۱۲۹۷ – ۱۳۰۷خ) برای آبادی افغانستان تلاش بسیار کرد و رویا و آرمان او افغانستان مترقی، باسواد و از تمام لحاظ مستقل بود. او برای به واقعیت تبدیل کردن این رویا و تحقق یافتن این آرمان والای ملی از هیچگونه تلاش دریغ نورزید. او مدتی به درستی افغانستان را در مرکز توجه جهانی قرار داد. استرداد استقلال کشور، نوسازی، ایجاد مکاتب، قانون اساسی، نهادسازی، تعلیم و تربیت، جوش و خروش جامعه برای عبور از افغانستان عقب مانده و سنتی و… از کارهای عمده حکومت امانالله خان است. او در زمینههای مختلف؛ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و… اقدام به آوردن اصلاحات کرد. او برای آموزش دادن بچههای افغانستان، معلم خارجی (ترکی، فرانسوی، هندی و مصری) استخدام و تعداد زیادی از پسران و دختران افغانستان را برای فراگرفتن علوم و کسب دانش به خارج از افغانستان اعزام کرد. رغبت زیادی به تعلیم و تربیت نسل بعد از استقلال افغانستان داشت. تا جایی که همراه با همسرش (ملکه ثریا) در صنفهای دانشآموزان کابل حضور مییافتند و تدریس میکردند.
براساس روایت میر غلام محمد غبار «…در پایتخت به علاوه لیسه حبیبیه، لیسههای امان و امانی توسط پروفیسران فرانسوی و جرمنی و استادان داخلی تأسیس گردید. مکاتب رشدیه غازی، رشدیه استقلال، تلگراف، رسامی، نجاری، معماری، السنه، زراعت، دارالعلوم عربی، رشدیه مستورات، رشدیه جلالآباد، زراعت، رشدیه قندهار، رشدیه هرات، دارالمعلمین هرات، رشدیه مزار شریف، رشدیه قطغن، مکتب پولیس، موزیک، قالینبافی، آرشیتکت، تدبیر منزل زنانه، مکتب طبیه و بیشتر از ۳۲۲ مکتب ابتداییه در تمام ولایات کشور باز شد. تعداد طلبه مکاتب ابتدایی (تا ۱۹۲۷) پنجاه و یک هزار نفر در لیسهها و مکاتب مسلکی تحصیل میکرد و این غیر از مدرسه نظامی بود.» (غبار، ۱۳۸۰: ۷۹۲، ۳۹۳)
نخستین اصلاحات امانالله خان، الغای بردهگی، اصول بیگاری و در اولویت قرار دادن آموزش و پرورش در کشور بود. به باور سنزل نوید، «آنچه رژیم شاه امانالله خان را با اتاترک ترکیه و رضاشاه ایران متمایز میساخت، این بود که بر خلاف آن دو که برای حفظ اساس قانونی دولت بر اردوی قوی تکیه داشتند، اما امانالله خان به نیروی نظامی توجه کافی نداشت. چون او دوران بعد از استقلال را «عصر قلم» خوانده بود، نه شمشیر.» (نوید، ۱۳۸۸: ۲۴۰)
اما امیر امانالله خان، فقط نوگرایی، آورنده اصلاحات و محصل استرداد و استقلال افغانستان نیست، او عامل و طراح اصلی تبعیض در کشور هم است. او توشیح کننده نظامنامههای تبعیض هم بود. تبعیض قومی در زمان او رسمی و قانونی شد. او رویاهای کلان داشت؛ اما در سطح ملی، تمام تلاش و تقلای او این بود که افغانستانی با محوریت یک قوم و حاکمیت فرهنگ و زبان پشتون بسازد که معنا و نتیجه این سیاست داخلی امیر، در حاشیه نگهداشتن و نادیده گرفتن ملیتهای دیگر در کشور بود. او در سخنرانیهایش، تمام ملیتهای افغانستان را «افغان» میخواند و به رسمیت نشناسی این هویت را کفر مطلق میدانست: «هر کسی که در افغانستان سکونت دارد، بدون استثنا «افغان» و تمام طوایف و اقوام آن مسلمان گفته میشود و برای هیچکس لازم نیست که از اسلامیت و افغانیت (نعوذ باالله) صرف نظر کرده، به قومیت خویش بنازد و خود را بدان امتیاز دهد…» (استانکزی، ۱۳۹۳: ۲۲)
امانالله خان انتقال قدرت را به ملیتهای غیرپشتون ننگ میدانست. برای همین، برای واپس گرفتن کابل متوسل به شوونیسم پشتونی شد. توماس بارفیلد، افغانستان شناس امریکایی معتقد است که «امانالله خان با توسل به شوونیسم پشتونی سعی کرد این اتحاد را [اتحاد پشتونها را] تقویت کند و تأکید کرد که مردی چنین با عزت و غرور هرگز نباید یک رهزن تاجیک را [حبیبالله کلکانی را] به عنوان امیر خود بپذیرد.» (بارفیلد، ۱۳۹۶: ۲۶۰)
نظامنامه ناقلین به سمت قطغن؛ نظامنامه تبعیض
یکی از اقدامات امانالله خان جابهجاسازی قومی در شمال افغانستان بود. نظامنامه ناقلین به سمت قطغن، یکی از نمونههای روا دانستن تبعیض از سوی امانالله خان شمرده میشود. در بند اول ماده دوم نظامنامه ناقلین آمده است: «برای هر فرد مذکور و اناثیه خانهواری که هفت ساله و یا بالا باشد، فی نفر هشت جریب زمین آبی از اراضی که برای ناقلین مخصوص و معین میشود، در علاقه و نواحی حکومت قطغن داده میشود.» براساس بند اول ماده هفتم نظامنامه ناقلین، برای هر عضو خانواده ناقل – پشتون که از جنوب یا مشرقی یا جای دیگری به سمت شمال افغانستان میرفتند، هشت جریب زمین آبی برای زندهگی کردن داده میشد.
بند دوم ماده هفتم «برای بذر افشانی سال اول فی جریب (۴ سیر) گندم و جو به ضمانت همدیگر داده میشود و بعد از سه سال در ظرف واپس به قرار تسعیر همان سال اول گرفته میشود.» براساس بند سوم نظامنامه ناقلین، برای کسانی که از جنوب افغانستان به شمال (قلمرو مردم غیرپشتون) میرفتند، برای کشت فی جریب زمین چهار سیر گندم نیز دولت کابل میپرداخته است.
دولت مرکزی برای تشویق هرچه بیشتر انتقال ناقلین به شمال افغانستان، برای آنها حتا اسباب قلبه و زندهگی هم فراهم میکرد: «برای چهل جریب زمین دوصد روپیه عوض قیمت خرید قلبه و غیره سامان زمینداری به ضمانت همدیگر به طور تقادی داده میشود، بعد از سه سال در ظرف سه سال گرفته میشود.»
براساس بند پنجم ماده هفتم نظامنامه ناقلین، پشتونهایی که از جنوب به شمال میرفتند، برای مدت شش سال از پرداخت مالیه به دولت مرکزی معاف بودند: «[ناقلین] از اول کشت، شش سال کامل از مالیات دیوانی معاف میباشند.» براساس بند ششم ماده هفتم نظامنامه ناقلین، ناقلینی که به شمال افغانستان میرفتند، شش سال از پرداخت مالیه معاف بودند و بعد از شش سال، نیم مالیه همسایه خود را میپرداختند. یعنی در صورتی که زمیندار تاجیک یا اوزبیک از صد سیر گندم بیست سیر برای دولت مرکزی مالیه میداد، ناقلین فقط ملزم به دادن ده سیر گندم به دولت مرکزی بودند: «از اول سال هفتم الی سه سال کامل مناصفه مالیه پلوانشریک گرفته میشود و بعد از اکمال سه سال مذکوره، موافق پلوانشریک مالیه گرفته میشود.»
براساس بند هفتم ماده هفتم نظامنامه ناقلین، مال و مواشی ناقلین نیز برای سه سال از مالیه معافاند. «محصول مال مواشی که ناقلین با خود در قطغن آورده باشند، در اول آمدنشان سیاهه میشود و در مدت سه سال از محصول معاف میباشند و نیز از محصول گاو قلبه که در قطغن به قدر احتیاج زراعت زمین خریداری میدارند، سه سال معاف هستند.» (نظامنامه، ۱۳۰۲: ۴، ۵، ۶)
پارسی ستیزی
امانالله خان در مسأله هویتسازی، یکی از همفکران محمود طرزی بود. محمود طرزی، بنیانگذار و طراح پشتونیزهسازی افغانستان بود. طرزی معتقد بود که ریشه تمام ملیتهای آریایی، «افغانستان» کنونی است و ریشه و تبار همه آریاییهای جهان به پشتونهای افغانستان میرسد. او در سراجالخبار (سال دوم، شماره ۹، ۳ دلو ۱۲۹۶) مینویسد: «هیچ شبهه بر این نمیماند که اصل و منشا و ماوای آریان، افغانستان است و اجداد اصلی همه فرقههای آریان بازهم خود قوم افغان است.» طرزی معتقد بود که « زبان افغانی [پشتو] اجداد زبانها است.» او تبعیض را به طور آشکار تبلیغ میکرد و روا میدانست: «هر ملت را تعصب و حرص ملتیشان اظهار و اشهار نموده است. پس اگر ما شأن و شرف اجداد ملت خود را [پشتونها را] به قوت فن به ثابت ساختن کوشش ورزیده باشیم، چه بحث دارد؟» (روان فرهای، ۱۳۸۷: ۶۱۹، ۶۲۰)
امانالله خان بعد از سفرش به ولایت قندهار (۱۳۰۴خ/۱۹۲۵م) گزارشی از آن سفر تحریر داشته است که در قسمتهایی از آن سفرنامه، دلیل سخنرانیاش را در میان مردم قندهار به زبان پارسی چنین میگوید: «اکثر شما حضار فارسی میدانید و عموم تان میتوانید که از آن به خوبی استفاده کنید» و «دیگر اینکه تا بتوانم خوبتر مطلب خود را ذهن شما بنمایم.» اما امیر امانالله خان در همین گزارش، در مورد جایگاه و نقش زبان پارسی مینویسد: «مطالعه کتاب فارسی و حفظ مقاصد آن برای طلبه افغانیلسان، تقریباً همان حیثیت را دارد که لسان آلمانی برای دیگر طلبه ما در مکتب دارد.» (کاویانی، ۱۳۹۴: ۲۷)
امانالله برای افغانستان یک آغاز نیک بود. اما گونه سیاستورزی او، خام پنداری، تبعیض و تکبر شخصی او فرصت پیش آمده برای افغانستان را از دست داد و سقوط او منجر به تاراج و چپاول کابل و ظهور و به قدرت رسیدن نادر خان – مستبدترین پادشاه افغانستان شد که تبعات آن سالها افغانستان را رنج داد.
منبعها
- آهنگ، آصف (۱۳۹۹)، تاریخ افغانستان: یادداشتها و برداشتها، کابل، نشر واژه.
- روان فرهادی، عبدالغفور (۱۳۸۷)، مقالات محمود طرزی، کابل، انستیتوت دیپلماسی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی افغانستان.
- استانکزی، نصرالله (۱۳۹۳)، افکار و نظریات شاه امانالله خان، کابل، انتشارات سعید.
- غبار، میر غلام محمد (۱۳۸۰)، افغانستان در مسیر تاریخ، جلد اول، پشاور، مرکز نشراتی میوند.
- کاویانی، نجم (۱۳۹۴)، سرگذشت زبان فارسی در صد سال پسین در افغانستان و تاجیکستان و چند مقاله دیگر، (بیجا) انتشارات فروغ.
- نظامنامه ناقلین به سمت قطغن (۱۳۰۲)، طبع گردیده در دایرهالتحریرات مجلس عالی وزرا، کابل.
- نوید، سنزل (۱۳۸۸)، افغانستان در عهد امانیه، ترجمه محمد نعیم مجددی، چاپ دوم، هرات، انتشارات احراری.