از زمان به قدرت رسیدن طالبان تا کنون برخی از کشورهای منطقه بیش از دیگر کشورها نسبت به اوضاع افغانستان از خود نگرانی نشان دادهاند. آنها بارها در ارتباط به اوضاع افغانستان نشست برگزار کردهاند. از اجندای بحثها و نشستها آشکار میشود که برای این کشورها حقوق بشری که امروزه در افغانستان نقض میشود، از جمله منع آموزش و کار زنان مساله نیست. در تازهترین مورد، چین گانگ، وزیر خارجه چین، و بلاول زرداری بوتو، وزیر خارجه پاکستان، در گفتوگو با امیرخان متقی، سرپرست وزارت خارجه طالبان، دیدار داشته و در ارتباط با تروریسم، تجارت و ارتباطات گفتوگو کردهاند. در این دیدار، از سیاستهای ضدبشری طالبان انتقاد جدی نشده است.
در این گونه نشستها، از منافع مشترک کشورهای منطقه و طالبان صحبت میشود و انتظار نمیرود که منافع مردم پشت میزهایی که نماینده مشروع افغانستان در آن حضور ندارد، به بحث گرفته شود. اساساً وقتی در مذاکره با طالبان کشورهای منطقه از «منافع مشترک» سخن میگویند، درواقع سیاستهای ضدبشری طالبان در داخل کشور را یا امر داخلی افغانستان خوانده و کنار میگذارند و یا اگر لازم شد در موضعگیریهای رسمی انتقاد مختصری به آنها وارد میکنند. کین کانگ، وزیر خارجه چین در یک نشست خبری در اسلامآباد تصریح کرد: «این مهم است که (طالبان) نگرانیهای امنیتی همسایهگان خود را جدی بگیرند و تدابیر قویتر برای مقابله با نیروهای تروریستی مختلف در افغانستان اتخاذ کنند.» چین نگران تهدید امنیتی از سوی جنبش اسلامی ترکستان شرقی است و از گروه طالبان میخواهد که با این تحریک مقابله کند. دولت پاکستان بهعنوان پشتیبان اصلی طالبان، با آن که هنوز این گروه را به رسمیت نشناخته است، مساله حقوق بشر در افغانستان را بارها نادیده گرفته و خواستار تعامل حهان با این گروه شده است. نگرانی اصلی حکومت آن کشور از رابطه حلقاتی از طالبان افغانستان با طالبان پاکستانی است.
روسیه و کشورهای آسیای میانه نگران فعالیت گروههای داعش و انصارالله در شمال و غرب افغانستان و نیز حضور حزب اسلامی اوزبیکستان در افغانستان هستند. دولت ایران از حضور داعش در افغانستان احساس خطر میکند. در کنار آن، مساله آب برایش حیاتی است. تا کنون آنچه برای ایران در رابطه به طالبان مهم بوده، مساله امنیت و آب است. با توجه به نگرانی کشورها، بهنظر میرسد که بهرغم منافع و استراتژیهای خارجی کشورها، اولویتها در افغانستان روی مساله امنیت متمرکز شده است نه حقوق بشر. چیزی که در درجه اول برای جهان مهم است حقوق و آزادیهای مردم افغانستان نیست، بلکه تهدیدهای امنیتی ناشی از این کشور است. به همین علت، کشورهای جهان دیپلماسی نرم و خنثا را در مقابل طالبان پیش گرفتهاند.
هرچند طالبان در لیست سیاه سازمان ملل قرار دارند، اما کشورهای منطقه در تلاش چگونهگی همکاری با طالبان هستند. عدهای از سفارتخانههای این کشورها در کابل فعالند، با طالبان در تعاملند و میزبان این گروه در کشورهایشان هستند. در حالی که تا دو سال پیش خود را همگام با دولت جمهوری اسلامی افغانستان، دشمن طالب میخواندند، در حال حاضر با طالبان منحیث حاکمان این کشور برای تامین منافع خود گفتوگو میکنند. خواست آنان از طالبان این است که گروههای تروریستی را که خطری برای آن کشورها محسوب میشوند، سرکوب کنند. آنها میخواهند از طالبان استفاده ابزاری کنند؛ اما استفاده ابزاری از این گروه خطر زیادی در پی خواهد داشت. چون طالبان خود یک گروه تروریستی است و نمیتوان به چنین گروهی اعتماد کرد. این گونه برخوردها با طالبان سبب گسترش بیشتر تروریسم در افغانستان خواهد شد.
کشورهای منطقه به ایدئولوژی و عملکرد طالبان از نزدیک آگاه هستند. آنها در دور نخست حاکمیت طالبان بر افغانستان، بیست سال گذشته و در این دو سال اخیر، وقایع افغانستان را تماشا کردهاند و به تمام جنایات طالبان واقف هستند. آنها میدانند که طالبان یک گروه تروریستی بوده که با تصاحب قدرت هم دست از ترور و وحشت نبرداشته است. کارنامه این گروه پر از انتحار و انفجار، آپارتاید جنسیتی، نسلکشی، تبعیض قومی – زبانی، قتل عام اسیران جنگی، کوچ اجباری مردم از مناطقشان، اختطاف، شکنجه، تجاوز بر معترضان و منتقدان، غصب زمینهای مردم و دهها جنایت ضد بشری دیگر است.
گروه طالبان همچنان وزنه اجتماعی ندارد. در مدت نزدیک به دو سال این گروه حتا جایگاه خویش را در میان سربازان و پیروان پیشین خود از دست داده است. طالبان با سرکوب، خشونت و ایجاد وحشت میخواهند مردم را فرمانبردار خود سازند.
تمام مواردی که در بالا ذکر آن رفت، برای کشورهای منطقه مثل روز روشن است. اما عملکردهای ضد بشری طالبان در افغانستان برای کشورهای منطقه مساله مهم بهشمار نمیرود. نقض حقوق بشر در شماری از کشورهای منطقه بخشی از سیاست معمول دولتها در این کشورها است. ازاینرو، گفته میتوانیم که یک روایت مشترک منطقهای میان کشورهای منطقه و طالبان در پیوند به نقض حقوق بشر وجود دارد. ایران خود متهم به تبعیض جنسیتی و مذهبی، سرکوب شهروندان و نقض آزادیهای مدنی از جمله آزادی بیان است. همچنان این کشور متهم به پیشبرد سیاست ترور و وحشت است. دولت ایران بارها شهروندان خودش را بازداشت، شکنجه و اعدام کرده که یک عمل ضد بشری است.
در خوشبینانهترین حالت، کشورهای منطقه ایدئولوژی طالبان و سیاست ضد بشری آنها در قبال مردم را بخشی از سیاست داخلی افغانستان دانسته و ترجیح میدهند که در این زمینه موضع بیطرف اتخاذ کنند. برخی از کشورها هم رویکرد طالبان را بخشی از سنتهای پذیرفتهشده مردم افغانستان دانسته و با توسل به نظریه نسبیت فرهنگی از واکنش در قبال بیعدالتیهای طالبان خودداری میکنند. بهگونه مثال، تبعیض جنسیتی و مساله منع آموزش و کار زنان از نظر کشورهای منطقه، برخاسته از فرهنگ افغانستان است. در خزان سال گذشته، عمران خان، نخستوزیر پیشین پاکستان، طی سخنانی در نشست سازمان همکای اسلامی در مورد افغانستان گفته بود که مساله حقوق زنان و عدم اجازه تحصیل دختران در بخشی از مناطق افغانستان ریشه در مسایل فرهنگی و سنتی این کشور دارد. او از جامعه جهانی خواست که در مساله رعایت ارزشهای حقوق بشری به این «حساسیت» توجه کنند.
در نتیجه، گفته میتوانیم که برایند تمام نشستها و گفتوگوهای دولتهای منطقه نشاندهنده نگرانی عمیق امنیتی این کشورها است. مبارزه با تروریسم، تعامل تجاری، ایجاد حکومت فراگیر (که طالبان بخش اصلی آن است)، برداشتن تحریمها، آزادسازی پولهای منجمدشده افغانستان از خواستهای اصلی کشورهای منطقه از جامعه جهانی است. آنان با توجه به منافع خویش، بحران حقوق بشر در افغانستان و آپارتاید جنسیتی موجود را با زبان نرم و بهصورت بسیار ملاحظهکارانه بهعنوان یک مشکل حاشیهای مطرح میکنند. این در حالی است که نقض حقوق بشر موضوع داخلی نبوده و بلکه یک مساله درهم تنیده با امنیت جهانی و اهداف توسعه پایدار است. فضا دادن به طالبان از سوی کشورهای منطقه سبب پررو شدن آنان در برابر مردم افغانستان شده است. ازاینرو، فهم این نکته برای مردم افغانستان ضروری است که برای بهدست آوردن حقوق و آزادیهایشان توقع کمک از سوی کشورهای بیرونی را نداشته باشند و با تکیه بر نیروی خودی برای تامین حقوق بشریشان تلاش کنند.