در شبکههای اجتماعی، ویدیویی پخش شده از یک استاد متقاعد دانشکده ساینس دانشگاه کابل که مجبور شده برای گذران زندهگی لباسهای لیلامی بفروشد. این استاد دانشگاه میگوید که معاش تقاعدش را نمیدهند و او ناگزیر شده به لیلامیفروشی روی بیاورد. در این شک و تردیدی نیست که کار کردن عار نیست و باید دست افراد زحمتکش را بوسید و به همت آنان آفرین گفت؛ اما این که استاد دانشگاه از معاش تقاعدش محروم ساخته شود و در سالخوردهگی به کار کردن در بازار با همه دردسرهایش ناگزیر ساخته شود، واضح میسازد که چه ظلم مضاعفی در حق نخبهگان و تحصیلکردههای این کشور جریان دارد. حکایت استاد متقاعد دانشکده ساینس دانشگاه کابل، آیینه تمامنمای نظام آموزشی و دانشگاهی کشور است که دچار فلاکت و فروپاشی شده و بهدست جهال و انسانهای بیخبر از دنیا افتاده است. سیستم سیاسیای که با چنین بیپروایی حقوق شهروندان و خاصتاً تحصیلکردهگانش را ضایع کند، میشود حدس زد چه آیندهای برای آن کشور ترسیم خواهد کرد.
از کجا بدانیم جامعهای بهسوی ثبات و توسعه و آینده روشن قدم میگذارد؟ بدون تردید یکی از نشانهها این است که ببینیم نخبهگان و تحصیلکردهها از چه جایگاهی در آن جامعه برخوردارند. جامعهای که به خبرهگان و دانشمندان اهمیت لازم را قایل باشد و آنها را در رأس امور قرار دهد، تردیدی نکنید که این جامعه از چالشها موفقانه عبور کرده و روز به روز مدارج ترقی و پیشرفت را طی میکند. مثلاً، به تاریخ کشور کوچک سنگاپور نگاه کنید. چه چیزی موجب شد این کشور نوپا به سرعت قلهها را فتح کند و جهانیان را به شگفتی وادار کند؟ مهمترین عامل در این زمینه، ارزش دادن رهبران آن به آموزش و پرورش بود. این است که این کشور در طول سه دهه از یک کشور گمنام به کشور شگفتیساز تبدیل شد و همه چشمها را بهسوی خود چرخاند.
در مورد تبعات ویرانگر قدرتگیری دوباره طالبان هرچه بگوییم کم گفتهایم. بازگشت این گروه، افغانستان را در همه زمینهها با عقبگرد وحشتناک و سریع مواجه کرده است. معارف و تحصیلات عالی کشور از جمله حوزههایی است که از این بابت آسیب جدی و اساسی دیده است. آنچه در این حوزه جریان دارد، به مراتب وحشتناکتر و خطرناکتر از چیزی است که تا کنون رسانهها به آن پرداختهاند. تا پنج ده سال آینده، نتایج آنچه طالبان در حق آموزش و پرورش انجام دادهاند، مشخص میشود. طالبان به رسانهها اجازه نمیدهند تا از نزدیک با مسایل آشنا شوند و آنچه را جریان دارد بدون خودسانسوری در اختیار مخاطبان قرار دهند. اگر چنین کاری صورت گیرد، آنگاه همه خواهند دانست چه فجایعی در جریان است.
کارنامه طالبان در زمینه تعلیم و تربیت و تحصیلات عالی، بدترین کارنامه است. برخورد دشمنانه و ایدئولوژیک طالبان با تحصیلکردهها موجی از فرار مغزها را در کشور زمینهسازی کرده است. کشوری که در اثر جنگهای مداوم و خانومانسوز از کمبود نیرو و ظرفیت انسانی کارآمد در رنج بود، با مهاجرت هزاران شهروند تحصیلکرده آن به خارج، فقیرتر از قبل شده و امیدش را برای رهایی از شر فقر و عقبماندهگی کاملاً از دست داده است. فرار مغزها در هر کشوری که اتفاق بیفتد زنگ خطر جدی را به صدا درمیآورد و رهبران را وادار میکند دنبال چارهجویی بیفتند و با اتخاذ سیاستهای معقول نگذارند روند فرار مغزها گسترش یابد و به فاجعه بینجامد. این در حالی است که رهبران طالبان نه تنها تشویش چندانی از این ناحیه ندارند بلکه با سرکوب استعدادها و ایجاد فضای اختناق، عرصه را برای همه روز تا روز تنگتر میکنند. طالبان گمان میکنند که ملاها قادر خواهند بود بهجای متخصصان همه حوزهها کار کنند.
دانشجویانی که در حال حاضر در دانشگاههای دولتی یا خصوصی افغانستان درس میخوانند، داستانهای پرغصهای برای تعریف کردن در چانته دارند. کافی است پای صحبت یکی از آنها بنشینید تا دریابید که حکایت دانشگاه در افغانستان چیست. طالبان فضا را برای استادان و دانشجویان تنگ ساختهاند و با برقراری اختناق و وضع قوانین دستوپاگیر، عملاً دانشگاه را به تربیتگاه سربازان طالب تبدیل کردهاند. اگر کسی از این فضا و مقررات دستوپاگیر خوشش نیاید، حق و جرأت اعتراض ندارد و ناگزیر دچار افسردهگی و یأس میشود، یا کلاً دانشگاه را ترک میکند. بسیاری از دانشجویان، یا به منظور فرار از اختناق طالبانی و یا از روی ناگزیریهای اقتصادی، ترک تحصیل دادهاند.
درست نیست که چشم بر روی مشکلات موجود در دانشگاهها در نظام پیشین ببندیم و بگوییم که دانشگاه در آن دوران، در حالت مطلوب قرار داشت و از هر عیب و ایرادی مبرا بود. دانشگاهها از سابق با مشکلات و نارساییهای متعددی مواجه بودند. شماری از استادانی که در دانشگاهها درس میدادند، شایستهگی علمی نداشتند و با واسطه و پارتی به آن جایگاه رسیده بودند. همچنین نصاب دانشگاهها معیارهای علمی را تکمیل نکرده بود و به همین خاطر با انتقاداتی مواجه بود. با اینحال، مزیت آن زمان این بود که فضا برای نقد و انتقاد تا حدی باز بود و به ندرت کسی را به جرم اظهار نظر مجازات میکردند. همچنین اگر از حق نگذریم، دانشگاهها در آن روزگار به تدریج بهسوی معیاری شدن روان بودند و نارساییها در حال کاهش یافتن بود و این مسأله، امیدواری را در میان مردم بهوجود آورده بود. بازگشت طالبان، همه ساختوسازها را به نابودی کشاند و تمام تلاشها را ضرب صفر کرد.
ندامحمد ندیم، وزیر تحصیلات عالی طالبان، یک زمان سخنی بر زبان آورد که همه را در بهت فرو برد. این سخن برای دیگران عجیب بود، اما توصیفکننده راستین رویکرد طالبان به سکتور معارف و تحصیلات عالی بود. او گفت که درجه علمی استادان را باید براساس محاسبه تعداد ماینهایی که در جنگها علیه دولت قبلی کار گذاشتهاند، سنجید. از این صریحتر حرفی نیست تا بیان کند که در دانشگاهها چه جریان دارد. طالبان بسیاری از جنگجویان خود را بدون گذراندن امتحان کانکور بهعنوان دانشجو در مقاطع مختلف تحصیلی به دانشگاهها میفرستند. این افراد که تازه از کوهها و بیابانها به شهرها سرازیر شدهاند، سواد اندکی دارند و عمده زندهگیشان در جنگ و خونریزی گذشته است. بنابراین، آنان هیچ شناختی نسبت به پدیده دانشگاه و نیازمندیهای فضای دانشگاه ندارند. به گفته دانشجویان، در درسهای دینی، مثلاً نام گرفتن از قرضاوی و احمد طیب، با اعتراض شدید دانشجویان وابسته به طالبان مواجه میشود. آنان میگویند که اگر شما از آن شمار علمای دینی نام ببرید که به مدارس دیوبندی پاکستانی ارتباط نداشته باشند، محصلان طالب نمیگذارند سخن بزنید و حرفتان را با تهدید قطع میکنند. معلوم است که وقتی گرفتن نام قرضاوی در کلاس ممنوع باشد، بدون شک نام بردن از تئوریسینهای غربی، کفر مطلق است. روشن نیست در دانشگاهی که در کلاس درس آن از نظریات باب روز و از دانشمندان متفاوت سخن به میان نیاید، از چه حرف زده میشود. با توجه به اختناق موجود، دانشجویان پسر تلاش میکنند راهی بیابند برای ادامه تحصیل در بیرون از کشور. دانشجویان میگویند که فضای دانشگاهها چنان اختناقآور و نفسگیر است که قابل تحمل نیست.
عدهای تأکید دارند که باید طالبان هرچه زودتر دروازه مکاتب و دانشگاهها را بهروی دختران باز کنند. سوالی که در این زمینه بیپاسخ میماند این است که در شرایطی که طالبان با همه قدرت میخواهند ایدئولوژی خود را در مضامین مکاتب و دانشگاهها وارد کنند، آیا این احتمال وجود ندارد که دانشآموزان و دانشجویانی که از این مکاتب و دانشگاهها فارغالتحصیل میشوند، بهجای این که صاحب تفکر انتقادی و پیشرو باشند، مورد شستوشوی مغزی قرار گرفته و در خدمت ایدئولوژی و برنامههای طالبان قرار گیرند؟ آنانی که کمپاین بازگشایی مکاتب و دانشگاهها بهروی دختران را راهاندازی کردهاند، به این خطر هم باید توجه کنند و اگر ممکن است راه حلی برای آن بیابند.