طالبان بهندرت از «انسانیت» سخن میگویند و در عوض «اسلام» و «مجاهد» ورد زبانشان است. در یکونیم سال گذشته که رهبران و مبلغان آن گروه آفتابی شده و از مواضع خود در رسانهها سخن گفتهاند، با سماجت و مکرر قواعد و اصول پذیرفتهشده جهانی و نیز قوانین افغانستان را یکسره رد کردهاند. آنان حقوق بشر، مشترکات انسانی و احترام به انسانیت را شعارهای غربی و گمراهکننده تبلیغ میکنند و مدعیاند که حقوق آدمها در افغانستان با معیار اسلامیت تعیین میشود، نه انسانیت. اسلامیت را نیز در چوکات تنگ طالبانیسم و منافع گروهی آنچه آنان «مجاهدین و علما» میخوانند، محدود ساختهاند. آنان تمام کسانی را که در بیست سال گذشته طالب نبودهاند، محکوم و گناهکار دانسته مدعیاند که باید از رهبر طالبان به خاطر «عفو عمومی» سپاسگزار باشند. آنانی را که در آن سالها علیه طالب رزمیدهاند، به رغم ادعای دروغین عفو، دشمن خوانده، به بهانههای گوناگون مورد آزار قرار داده و به جرم سوابق ضدطالبانی زندانی، شکنجه، ترور و زجرکش میکنند. در درون خود طالبان نیز احترام و حقوق دستهبندی شده و بارها رهبر طالبان و وزیرانش گفتهاند که ملاهای طالب برتر از دیگراناند و باید همهجا با آنان بااحترام ویژه رفتار شود و از جمله در استخدام و فرصتهای شغلی باید با آنان رفتار ویژه گردد و امتیازات خاص برایشان داده شود.
زنان در حاکمیت طالبانی از حقوق حداقلی نیز محروم شدهاند و آزادی گشتوگذار، سفر، رفتن به حمام، انجام معامله تجاری، تعلیم و کار از آنان گرفته شده است. نیم جامعه ما رسماً و طی فرمانهای متعدد از زندهگی اجتماعی حذف شدهاند. تمام این ستمها زیر نام شریعت و با شعار دروغین احترام به زنان انجام میگیرد. طالبان مدعیاند که به خاطر عزت زنان و پاکدامنی کل جامعه، آنان را برای یک زمان نامعلوم از کار، تحصیل و زندهگی اجتماعی حذف کردهاند. ولی با توجه به سابقه طالبان در استفاده ابزاری از دین، به یقین میتوان گفت که شریعت بهانه است و آنان در اجرای سیاستهای ضد بشری اهداف سیاسی و سودجویانه دارند. رهبران طالب در واقع زنان را که در جامعه سنتی افغانستان دچار محرومیتهای بسیارند، با شعار شریعت به گروگان گرفتهاند تا هدفهای سیاسی را به دست آورند. نخست، با این کار مردم را از میدان مبارزه برای آزادیهای سیاسی و مدنی چون داشتن حق حزب سیاسی، برگزاری تظاهرات و گردهمایی، آزادی بیان و مشارکت سیاسی به محدوده حق کار، حق سفر، حق حمام، حق تفریح و حق آموزش و بدتر از آن تقلا برای زنده ماندن عقب برانند. دوم، مانع بهانهجویی گروههای تندروی که در قدرت سهیم نیستند و جلوگیری از ریزش نیروها و حامیان طالبان به دامن داعش و دیگر افراطیهای رقیب گردند. سوم، و مهمتر از همه، با حذف زنان از دانشگاه، مکتب و محیط کار برای بازی آینده بر سر رسمیت و امتیازگیری از خارجیان کارتهای تازه و کمهزینه ذخیره کنند تا بعداً با گشودن مکاتب به روی دختران دالر بگیرند و با باز کردن دفاتر به روی گروهی از زنان، به لابیهایشان فرصت تبلیغات دهند. این روزها شاهد خبرهایی از زبان نهادهای بینالمللی در مورد پیشرفت طالبان میشنویم و گاهی مسوولان انجوها و نهادهای بینالمللی از «دستاوردهای» این گروه در تامین امنیت و جمعآوری مالیات صحبت میکنند. حتا یکی از نهادها از پیشرفت اقتصادی طالبان نیز سخن گفته است. همانها در گزارشهای دیگر از اعمال ترس و وحشت طالبان بر اکثریت مردم و ناامنی روانی، محاکم صحرایی، اعدامها، شکنجهها و سرهای بریدهای که در نهرها و جادها پیدا میشوند، نیز سخن میگویند و از گرسنهگی مردم و فروپاشی اقتصادی گزارش مینویسند. آنها فردا میتوانند گشودن مکتب را عقبنشینی تاریخی طالبان و پیشرفت بزرگ تبلیغ کنند یا اجازه محدود کار برای زنان را نشانه تعامل و همکاری طالبان خوانده برای ریختن بیشتر دالر و همکاری جهانی با این گروه کنفرانسهای بینالمللی برگزار نمایند.
در چنین وضعیتی، سراجالدین حقانی از جهان خواسته است که از «افراط و عقدهگشایی در برابر مردم افغانستان» دست بردارد، به انسانیت احترام بگذارد و از افغانستان [گروه طالبان] حمایت مالی کند. مردم ما مستحق احتراماند و کشورهایی که در خلق وضعیت کنونی نقش داشتهاند، مسوولیت دارند تا ما را در رهایی از این رنجها همکاری کنند. بزرگترین تقصیر جهان، حمایت از طالبان و دیگر افراطگرایان در چندین دهه اخیر بوده است و اکنون امارت طالبان، محصول ستمی است که قدرتهای منطقه و جهان بر ملت ما روا داشتهاند. طالبان صلاحیت نمایندهگی و رهبری مردم افغانستان را ندارند و پوشیدن پوستین دولت از افراطیت و اعمال ضد بشری آن گروه نمیکاهد. آنان پیش از تسلیمگیری قدرت و بعد از آن مشغول انجام زشتترین اعمال ضد انسانی بودهاند، به جنایات خود افتخار میکنند و همه آنانی را که در صف طالبان نبودهاند مقصر و مستحق ستم میدانند، با شهروندان کشور چون مجرمان برخورد میکنند و حذف و اعمال محدودیت بر خصوصیترین و اساسیترین حقوق مردم را ماموریت خود ساختهاند.
احترام به انسانیت با ارسال بندلهای دالر و بوجیهای گندم نمیشود و گرسنهگی و مظلومیت مردم افغانستان را با پول نمیتوان رفع کرد. مشکل اصلی مردم، محرومیت از حقوقشان است. تا وقتی حقوق بشری مردم اعاده نشود، احترام معنایی ندارد. اگر سراجالدین حقانی، خلیفه انتحاریها، هر روز در رسانهها ظاهر شده با زبان نرم و «محترمانه» با مردم سخن بگوید، اما در عمل کندک انتحاری تربیت کند، جشن «تجلیل» از قاتلانی برگزار نماید که با موتربم و واسکتهای انتحاری هزاران هموطن بیدفاع و غیرنظامی را در جاده، محل کار، میدان ورزشی، شفاخانه، موتر لینی، مکتب و دانشگاه کشتهاند، از زشتی طالبان و مظلومیت مردم ما کاسته نخواهد شد. اگر جهان هر ماه هزاران تن مواد غذایی و پوشاک به مردم افغانستان ارسال کند و به دروازه هر خانه خرج ماهوار رایگان برساند، اما آنان را در کسب حقوق اساسی و آزادیهای مدنی یاری نرساند، از بدبختی و رنج هموطنان ما کم نخواهد شد.