ایران و پاکستان در این اواخر روند اخراج مهاجران افغان را شدت بخشیدهاند. پاکستان ملاحظات امنیتی و ایران ملاحظات اقتصادی و کثرت شمار افغانها را بهانه میآورد. نگرانی پاکستان شاید تا جایی قابل درک باشد؛ چون خاک آن هر دم از سوی تحریک طالبان پاکستانی (تیتیپی) آماج حملههای هراسافگنانه قرار میگیرد. البته که نباید تاوان میزبانی طالبان از تیتیپی را مهاجران بیپناه افغان بپردازند. اگر مساله تیتیپی در میان نمیبود، شاید اسلامآباد روند اخراج دستهجمعی مهاجران را روی دست نمیگرفت.
اخراج افغانها از پاکستان بهانه به دست ایران داده است. جمهوری اسلامی استدلال میکند که وقتی حضور افغانها به زیان امنیت اسلامآباد باشد، به زیان امنیت تهران نیز است. از این رو، با الهام از پاکستان روند اخراج افغانها را بیشتر از گذشته تشدید کرده است. جمهوری اسلامی نهتنها اخراج بیرویه مهاجران را روی دست گرفته، که به ذهنیت «افغانستیزی» در جامعه ایران نیز دامن میزند. نمونه روشن آن حمله بر خانههای افغانها در شهرکهای «اقبالیه» و «میبد» ولایتهای قزوین و یزد است.
گفته میشود دو گروه در ایران تلاش میکنند موج افغانستیزی را قوی نگه دارند: دولت ابراهیم رییسی و کسانی دیگر زیر نام «ملیگرایی». دولت سیزدهم به رهبری ابراهیم رییسی در بسی عرصهها ناکام بوده و رضایت عامه را با خود ندارد. حامیان دولت به قصد لاپوشانی ناکامی خود، تلاش میکنند بار گران تقصیر را روی دوش مهاجران بگذارند. برای نمونه، خبرگزاری دولتی ایرنا با نوذر شفیعی، استاد دانشگاههای تهران و اصفهان و نماینده مجلس نهم ایران، پیرامون مهاجران افغان گفتوگو کرده که موصوف بهحیث چهره دانشگاهی وابسته به دولت از اخراج افغانها حمایت کرده و گفته است: «ایران باید مانند پاکستان مهاجران را اخراج کند. من اعتقاد دارم که مهاجران افغانستانی بر فرهنگ، اقتصاد و بهخصوص مساله امنیت ملی ایران تاثیر منفی دارند.» وی حتا از ورود افغانها به خاک ایران به شیوه قانونی نیز انتقاد کرده و پیشنهاد محدودیت در صدور ویزه را داده است: «ارایه ویزه به اتباع افغانستان باید محدود شود و به کسانی اجازه ورود داده شود که دارای سرمایه کافی باشند.» شفیعی بهحیث چهره دانشگاهی با درک ناگزیریهای افغانها میتوانست نظر مساعدی ارایه کند که نکرده است. این نشان میدهد که موج افغانستیزی راهافتاده در ایران، از سوی جمهوری اسلامی حمایت میشود.
نیروهایی بیرون از دولت نیز زیر نام «ملیگرایی» از ذهنیت افغانستیزی حمایت میکنند. البته استدلال این گروه برعکس استدلال دولت و حامیانش است. نگرانی این جریان از ناحیه تشویق سیاست «فرزندآور»ی از سوی جمهوری اسلامی ناشی میشود؛ به این معنا که افغانها نسبت به ایرانیها سیاست فرزندآوری را جدیتر تعقیب میکنند و تداوم وضعیت ممکن است به تغییر بافت جمعیت و اختلاط نسلی در ایران منتج شود.
یک نظریه این است که ایران از پاکستان نه الهام گرفته، که با آن بهگونه رسمی در زمینه اخراج افغانها تبانی کرده است. برای نمونه، چندی قبل روزنامه جمهوری اسلامی با نشر مطلبی از هماهنگی ایران و پاکستان در خصوص اخراج مهاجران افغان به قصد اعمال فشار بر گروه طالبان خبر داد: «سفر مقامات عالیرتبه امنيتی و نظامی پاکستانی به تهران اندکی پيش از اجرای طرح را میتوان شاهدی دانست بر اينکه ايران و پاکستان تصميم گرفتهاند مسير مشترکی برای کنترل و مهار طالبان بپيمايند و مهاجرين اولين ابزار مورد استفاده آنها در اين رابطه است.» همچنان نوشته است: «زمانی که مساله اخراج مهاجران افغانستانی بهصورت همزمان از ايران و پاکستان کليد خورد، اين سوال مطرح بود که آيا اجرای همزمان اين طرح، نتيجه هماهنگی و همکاری ميان دو کشور برای تحت فشار قرار دادن و مهار طالبان است؟»
نکته مهم سکوت سنگین جهان بهویژه طالبان در برابر روند سیلآسای اخراج افغانها از ایران است؛ روندی که حتا مهاجران دارنده ویزه را نیز شامل میشود. در حالی که تهران چون اسلامآباد از ناحیه حضور افغانها نگرانی امنیتی ندارد. در این روزها پولیس ایران حتا دانشجویان افغان را که دارای سند اقامت میباشند، بازداشت کرده و به اردوگاهها انتقال میدهد و پس از توهین و لتوکوب رها میکند. رسانهها در ماه قوس سال روان به نقل از مجید شجاع، فرمانده مرزبان ولایت خراسان رضوی ایران، از اخراج ۲۴ هزار و ۸۸۴ مهاجر افغان از مرز دوغارون-اسلامقلعه خبر دادند. این شمار از مهاجران طی ده روز از ایران اخراج شدند. اگر این آمار را در هر ده روز مبنا قرار دهیم و روند اخراج ادامه یابد، رقم اخراجشدهها از ایران نسبت به پاکستان بیشتر خواهد بود. تنها تفاوت این است که جمهوری اسلامی خلاف پاکستان بهگونه رسمی اعلام نکرده که میزان مشخصی از مهاجران را حتماً اخراج میکند. همچنان رابطه جمهوری اسلامی با طالبان چون رابطه اسلامآباد با این گروه در این اواخر زیاد پرتنش نیست. این دو عامل سبب شده که نگاه جهان بیشتر معطوف به پاکستان باشد تا ایران.
هموغم طالبان نیز چون سایر کشورها و نهادهای بینالمللی معطوف به افغانهایی است که از پاکستان اخراج میشوند. این گروه به دو علت چنین میکند: ۱- معلوم است که اخراج دستهجمعی افغانها از پاکستان محصول میزبانی طالبان از رهبران و جنگجویان تیتیپی است؛ به این معنا که مهاجران قربانیان حمایت طالبان از تیتیپی هستند. حالا طالبان تلاش میکنند با رسیدهگی ظاهری و حداقلی به وضعیت اخراجشدهها جبران تقصیر کنند. ۲- طالبان با افغانهای اخراجشده از پاکستان تعلق تباری و سمتی دارند. برای همین است که تلاش میکنند مهاجران را در مناطق خاص بهرغم مخالفت ساکنان اصلی آن بهگونه اجباری اسکان دهند. البته که به وضعیت مهاجران اخراجشده از پاکستان باید رسیدهگی شود و این مسوولیت طالبان و نهادهای کمکرسان بینالمللی است، ولی نه به ازای بیتوجهی مطلق به وضعیت افغانهای اخراجشده از ایران.
بیتوجهی به افغانهای اخراجشده از ایران، میتواند سه علت داشته باشد: اول اینکه با طالبان کمتر تعلق تباری و سمتی دارند. دوم اینکه عمدتاً بهگونه انفرادی اخراج میشوند تا خانوادهای. البته که اخراجشدهها در هر دو حالت به خدمات بهداشتی، مالی و امور مربوط به اسکان نیاز دارند. سوم اینکه از نیمه آگست ۲۰۲۱ به اینسو شمار زیادی از کارمندان و نظامیان حکومت پیشین به ایران پناه آوردهاند؛ طیفی که زیاد محبوب طالبان نیست.
طالبان نهتنها به سرنوشت افغانهای اخراجشده از ایران توجه ندارند، بل آنان را بازداشت، زندانی و کشتار نیز میکنند. برای نمونه، طالبان چندی پیش در پروان ضمیر ظهیر، خبرنگار محلی را که تازه از ایران برگشته بود، بازداشت و زندانی کردهاند. همچنان عبدالرووف، نظامی پیشین، پس از برگشت از ایران روز دوشنبه، ۲۷ قوس، از سوی نیروهای طالبان در بلخ تیرباران شد. همینطور جنگجویان طالبان روز پنجشنبه، ۹ قوس، یک نظامی پیشین و چهار باشنده پنجشیر را در مرز نیمروز پس از اخراج از ایران بازداشت و زندانی کردهاند. شاید هم طالبان از پروسه اخراج افغانها از ایران استقبال کنند؛ چون طعمههای مورد نظر خود را خوبتر میتوانند شکار کنند، چنانی که در بیش از دو سال گذشته کردهاند.