از هشت مارچ یا روز جهانی همبستهگی زنان در حالی تجلیل میشود که یک گوشه از جغرافیای زمین از اندوه سنگین زنان رنگ سرخ به خود گرفته است. این ساحه سرخ و زخمی افغانستان زیر سلطه طالبان است که از خون دل زنان رنگ گرفته است. چون نزدیک به سه سال میشود که زنان و دختران در افغانستان از راههای مختلف زیر شکنجه گروه طالبان قرار دارند. با این حال، زنان افغانستان بیشتر از هر چیز دیگر به رهایی از این دایره فاجعهبار امید بسته بودند. رهایی از دام وحشت و دهشت طالبان در این مدت حاصل نشد، اما امید زنان افغانستان همچنان پابرجاست. رهایی از این دام خونین نیازمند ایستادهگی و قیام است؛ قیامی که زنان مبارز و آزادیخواه غرب، خطر آن را با جان خریدند و در نتیجه جانفشانیهای آنها این روز تاریخی (هشتم مارچ ) را با یادوارههای قهرمانیشان در تقویم جهان، بهنام خود رقم زدند. در این جا بیمناسبت نخواهد بود که نیمنگاه کوتاهی به تاریخچه هشتم مارچ بیندازیم و در ادامه به وضعیت زن افغانستان و مسوولیت زنان در چنین روزی را مورد کاوش قرار دهیم.
فلسفه وجودی هشت مارچ
شرایط کار سخت با دستمزد کم کارگران زن را در اوایل قرن بیستم در کشورهای صنعتی وادار به مبارزه علیه این بیعدالتی کرد. در این روز، کارگران نساجی زن در یک کارخانه بزرگ پوشاک دست به اعتصاب زدند. خاطرات این اعتصاب برای کارگران باقی ماند و بعد از گذشت پیش از پنجاه سال، کارگران زن کارخانه نساجی در نیویارک به منظور احیای خاطرات دست به اعتصاب زدند. صاحب کارخانه برای سرکوب آنها تعدادی از زنان را محبوس کرد و بعداً به دلایل نامعلوم کارخانه آتش گرفت و فقط تعداد اندک زنان توانستند از این حادثه نجات یابند و باقی زنان کارگر سوختند. در سال ۱۹۰۹ «روز زن» توسط حزب سوسیالیست امریکا در شهر نیویارک سازماندهی شد و در سال ۱۹۱۰ توسط نمایندهگان آلمانی در کنفرانس بینالمللی زنان سوسیالیست پیشنهاد «روز ویژه زن» برای هر سال داده شد. چندین سال بعد، راهپیمایی و بزرگذاشت از روز جهانی زن در سرتاسر اروپا برگزار شد و پس از این که زنان در سال ۱۹۱۷ در روسیه حق رای بهدست آوردند، هشت مارچ بهعنوان تعطیلات ملی شناخته شد. بعد از آن، روز جهانی زن پس از تصویب توسط سازمان ملل در سال ۱۹۷۷ به یک جریان اصلی جهانی تبدیل شد.
حالا وضعیت نگرانکننده زنان ستمکشیده افغانستان از دید من به مراتب ناگوارتر از زنان مبارز نیویارک است، که صدها تن از آنان قربانی شدند. در افغانستان هنوز نیمی از پیکر جامعه که زنان هستند، زیر ساطور ظلم و وحشت طالبان حلاجی میشوند و در شدیدترین وضعیت سرکوب قرار دارند.
اگر نفوس افغانستان را چهل میلیون نفر تخمین کنیم، پس بیست میلیون آن را زنان تشکیل میدهند. در حال حاضر بیست میلیون زن در مرحله حذف توسط یک گروه به شدت تندرو بهنام طالبان قرار دارند.
آنطور که باید مبارزات صورت میگرفت، نگرفت؛ چون زنان در سنگر مبارزه تنها باقی ماندند و به شدت سرکوب شدند. با اعمال خشونتهای وحشتناک طالبان، صفوف زنان مبارز متلاشی شد. در حال حاضر بهطور مثال براساس یک گزارش 8صبح، زنان در افغانستان زیر حاکمیت طالبان حتا اختیار پوشش خود را ندارند. در نخستین روز سال ۲۰۲۴ طالبان دهها تن از زنان و دختران را به بهانه عدم رعایت حجاب طالبانی از کابل دستگیر کرده و به مکانهای نامعلوم انتقال دادند. طالبان خانوادههای دختران و زنان بازداشتشده را مجبور کردند تا به حمایت از حجاب طالبانی تظاهرات کنند. همچنان یک گزارش دیگر دی دبلیو نشان میدهد که ۶۹ درصد زنان افغانستان به دلیل محدودیتهای وضع شده توسط طالبان با مشکلات فزاینده روانی روبهرو هستند.
بنابراین، از دید من با توجه به اهمیت هشت مارچ که یک نوع انگیزه مبارزاتی به زنان میدهد، امروز نسبت به هر زمان و وضعیت تاریخی دیگر به مبارزه شدید نیاز داریم. همانگونه که زنان نیویارک دست به ایستادهگی زدند و قربانی دادند، زنان افغانستان نیز نباید از مقاومت در برابر رژیم زنستیز طالبان دست بکشند.
یکی از دلایلی که مبارزه زنان چنانکه باید همهگیر نشده، این است که متاسفانه جریانها و موسسات مدافع حقوق بشر فعالیتهای موثری برای بهبود وضعیت زنان افغانستان انجام ندادند. دلیل دیگری که مبارزات زنان افغانستان موثر واقع نشد و حتا اثر معکوس داشت، این است که زنان افغانستان در میدان مبارزه تنها و بیدفاع ماندند و همراهی مردان با آنان بسیار کمرنگ بود. در کنار آن، حکومت پیشین که مدعی دفاع از دموکراسی بود، نتوانست کوچکترین دفاعی از خود انجام دهد و فرار را بر قرار ترجیح داد.
بنابراین، من فکر میکنم که هشت مارچ در افغانستان باید متفاوت برگزار شود. یعنی بهجای جشن و پایکوبی باید بهصورت گسترده دست به گردهماییهای اعتراضی زد. همچنان، رسانهها باید برنامههای موثری درباره وضعیت زنان افغانستان نشر کنند تا باشد که مردم آگاه شوند.
بهعنوان حرفهای آخر، تنها راهی که میتوان با آن به این فاجعه انسانی که بر همه لایههای اجتماعی افغانستان نفوذ کرده است، نقطه پایان گذاشت، مبارزه همهگانی و قیام سراسری است تا در افغانستان یک نظام مبتنی بر ارزشهای انسانی روی کار بیاید.