از ۸ مارچ، روز همبستهگی زنان جهان در حالی تجلیل میشود که زنان و دختران در افغانستان سومین ۸ مارچ را زیر سیطره طالبان در فضای خفقانآور و محروم از همه حقوق انسانی به سر میبرند. امسال از ۸ مارچ در حالی گرامیداشت میشود که زنان زیادی در ولایتهای فراه و نیمروز مجبور شدهاند تن به ازدواجهای اجباری بدهند یا اقدام به مهاجرت کنند.
شماری از زنان در ولایتهای فراه و نیمروز میگویند که با تسلط طالبان سیاهی بر زندهگی آنان سایه افکنده و از حقوق اساسی خود محروم شدهاند. به گفته آنان، پس از تسلط طالبان شمار زیادی از دختران به ازدواجهای اجباری تن داده یا عزم خود را برای مهاجرت جزم کردهاند.
زرمینه (مستعار)، پیش از تسلط طالبان در ریاست امور زنان ولایت نیمروز کار کرده است. او پس از سقوط جمهوریت کارش را از دست داده و خانهنشین شده است. او که روزگاری مسوولیت تامین نفقه خانواده پنجنفریاش را برعهده داشت، اکنون در تهیدست به سر میبرد.
او میگوید: «روزی که طالبان نیمروز را گرفتند، فاتحه ریاست امور زنان خوانده شد، تابلوی ریاست را پاره کردند و گفتند پس از این به ریاستی به نام امور زنان که دستنشانده خارجیهاست نیاز نیست و به جای آن اداره اسلامی امر بالمعروف ایجاد میکنیم.»
این خانم میافزاید: «معاش میگرفتم، حداقل کمک به شوهرم میشد و روزگار ما خوب پیش میرفت؛ اما از وقتی طالبان تسلط یافتهاند، تا حالا بیکارم. سیوی دادم که در پوهنتون خصوصی درس بدهم، آنجا هم به روی دختران بسته شد. میخواستم معلم شوم، نسبت به سابقه کاری که در ریاست امور زنان داشتم نتوانستم حتا معلم شوم. نزدیک به سه سال است که بیکارم. مشکلات اقتصادی هم روزبهروز افزایش پیدا میکند و مشکلات روحی و روانی هم اضافه شده که باید ماهی یک بار به داکتر اعصاب مراجعه کنم و با استفاده از دارو، روزهای دشوار زندهگیام را سپری کنم.»
هایده، دانشجوی رشته حقوق و علوم سیاسی در یک دانشگاه خصوصی در نیمروز بود. او میگوید که با بسته شدن درب دانشگاهها به روی زنان، دختران زیادی از آموزش محروم شده و به جای سند فراغت راهی خانه شوهر میشوند.
هایده میگوید: «با ذوق و شوق و امیدواری به رشته حقوق ثبت نام کردم و خودم هم کار میکردم، پدر و برادرم هم مصارف دانشگاهم را پرداخت میکردند. سال سوم بود که درب دانشگاه به روی ما بسته شد. صبح با همصنفیهای خود رفتیم، ما را داخل نماندند. دروازه دانشگاه را به روی ما بستند. نیم ساعت گریه کردیم و برگشتیم به خانه و پس از آن خانوادههای ما را تهدید کردند که دختران خود را به طرف پوهنتون اجازه ندهید که بروند.»
اکنون هایده که از آموزش محروم شده و دیگر امیدی ندارد، مجبور شده به ازدواج اجباری تن دهد. او علاوه میکند: «خلاصه اینکه نابود شدیم و دیگر بهعنوان انسان نمیتوانیم زندهگی کنیم. نه درس شد و نه هم کار. حالا قرار است مرا به عقد پسر کاکایم درآورند. راضی به این ازدواج اصلاً نیستم؛ اما مجبورم که به آن تن دهم.»
مژده، یکی از زنان در فراه، چندین سال با استفاده از شغل آرایشگری نانآور خانوادهاش بود. مژده میگوید که با بسته شدن درب آرایشگاهها از سوی طالبان ناگزیر شده از افغانستان خارج شود. مژده میافزاید: «در ایران آرایشگری یاد گرفتم، اینجا آمدم و شغل آرایشگری داشتم. روزگار ما خیلی خوب پیش میرفت؛ چون از همین آرایشگاه کل مصارف خانواده پیدا میشد. روز اول که شنیدم طالبان آرایشگاه را بسته میکنند، اول تکان خوردم؛ اما باور نکردم تا روزی که آمدند اخطاریه دادند و مجبور شدم بسته کنم. از آن بعد دیگر درآمدی نبود و چیزی هم که داشتیم خلاص شد. شوهرم هم بیکار. حالا مجبور شدهایم که پس مهاجر شویم و برویم ایران؛ چون اینجا دیگر کاری نیست، نه برای شوهرم و نه هم برای من که آرایشگر بودم.» مژده علاوه میکند: «تنها من اقدام به مهاجرت نکردم؛ شمار زیادی از آرایشگران زن که در فراه بودند، هر چیزی که داشتند را فروختند و رفتند. حالا در ایران کار میکنند؛ چون شب و روزشان سپری نمیشد.»
۸ مارچ در حالی فرا میرسد که زنان در افغانستان از آموزش و کار محروم شدهاند. طالبان محدودیتهای زیادی علیه آنان وضع کرده که حتا از رفتن به پارکهای تفریحی و حمامهای زنانه محروم شدهاند.