امروزه هایکو گسترش جهانی یافته است. گویی چنان مسافری از پل ترجمه گذشته و در بیشتر زبانهای جهان به حق شهروندی رسیده است.
هرچند بسیار گفتهاند که شعر ترجمهپذیر نیست؛ اما با ترجمه است که مردمان جهان با فرهنگها و زبانهای رنگ رنگ همدیگر آشنا میشوند.
ترجمه پل پیوند است در میان فرهنگها و زبانهای گوناگون جهان و این پل روز تا روز استوارتر و پرپهناتر میشود.
کتاب «هایکو، شعر جاپانی از آغاز تا امروز»، ترجمه احمد شاملو و ع.پاشایی نخستین بار در ایران به سال ۱۳۶۱ خورشیدی انتشار یافت. البته پیش از این شماری از شاعران دیگر نیز بهگونه پراکنده به ترجمه هایکو در ایران پرداخته بودند. شاید شاملو نخستین شاعری است که ترجمه هایکو را از دهه بیست خورشیدی آغاز کرد.
چنانکه در نخستین گزینه شعری او بهنام «آهنگهای فراموش شده» که در ۱۳۲۶ انتشار یافت، به ترجمه چند هایکو نیز پرداخته است. از این جا میتوان گفت که ترجمه هایکو در ایران از دهه بیست آغاز شده است. به هر حال، چنان به نظر میآید که شاملو از گزینه «آهنگهای فراموش شده» دل خوشی نداشت. چنانکه حتا شعرهای این گزینه در دیوان شاعر که زیر نام «مجموعه آثار» نشر شده، نیامده است.
این در حالی است که در افغانستان در دهه پنجاه تا جایی که من میپندارم نه تنها سخنی در پیوند به هایکو وجود نداشت، بلکه هنوز کوتاهسرایی نیمایی و سپید به رونقی نرسیده بود. در دهه شست بود که شماری از شاعران بهگونه پراکنده به ترجمه هایکو پرداختند. با این وجود، هنوز در این زمان شاعری را سراغ نداریم که بهگونه جدی و با مسوولیت دوامدار ادبی به ترجمه هایکو پرداخته باشد.
تا جایی که من میپندارم، در افغانستان هیچ مترجمی هایکو را از سرچشمه اصلی آن یعنی زبان جاپانی ترجمه نکرده است. این ترجمهها بیشتر از زبانهای انگلیسی، روسی، جرمنی و… بوده است. یعنی ترجمه هایکو در افغانستان، بربنیاد ترجمههای دوم و سوم از زبانهای دیگر صورت گرفته است، نه از زبان جاپانی.
این امر خود تاملبرانگیز است که یک چنین ترجمههایی چهقدر میتوانند ما را از نظر ساختار، شیوه بیان و جهاننگری با ذات هایکوی جاپانی آشنا سازد.
شاید در نتیجه چنین ترجمههایی شماری بر این پندار شده باشند که هایکوسرایی امری است ساده و با کنار هم گذاشتن چند واژه و سه جمله میتوان هایکوسرایی کرد. شعری که در ظاهر امر آرایههای ادبی و بافت کلامی پیچیده ندارد. این امر میتواند فریبنده باشد.
همچنان میتوان این پرسش را مطرح کرد: آنچه را که در پارسی دری هایکو مینامیم، چهقدر میتواند رنگ، بوی و جلوه راستین هایکوی جاپانی را داشته باشد؟ گاه میاندیشم که نکند ما نه به دنبال هایکو، بلکه به دنبال سایه هایکو سرگردانیم. مانند همان مرد شکاری در روایات مثنوی که پرنده بزرگی در آسمان پرواز میکرد و سایهاش بر زمین افتاده بود و مرد شکاری در هوای شکار پرنده، هی به سوی سایه پرنده تیر پرتاب میکرد.
به هر صورت، همانگونه که پیش از این اشاره شد، گویی ترجمه هایکو و سرایش هایکو در افغانستان همزمان آغاز شده است. تا جایی که من میپندارم، این آغاز به دهه شست برمیگردد. شاید هم نمونههای اندکی در دهه پنجاه.
در «سفالینهای چند بر پیشخوان بلورین فردا» واصف باختری ترجمههایی دارد از چند هایکو که بدون تاریخ آمدهاند.
سیاسنگ، یکی از شاعران و نویسندهگانی است که از دهه شست با ترجمه هایکو درگیر بوده است. او از زبان انگلیسی ترجمه میکند.
پیش از این، در بحث کوتاهسرایی سیاسنگ در پیوند به چگونهگی ترجمههای او سخنانی گفته شده است. این اشتباه را هم باید همین جا یک سویه کرد که سیاسنگ گاهی هم هایکو نسروده است، او تنها مترجم هایکو است.
حضرت وهریز در آخرین سالهای دهه شست خورشیدی جهت آموزش به مسکو رفت. او در آن جا به ترجمه هایکو از منابع روسی پرداخت. ظاهراً او هنوز به یک چنین ترجمههایی ادامه میدهد؛ اما این بار شاید بیشتر از زبان انگلیسی.
وهریز در کنار ترجمه، در این سالها به هایکوسرایی نیز میپردازد. این هم چند نمونه از هایکوسرایی او.
۱)
لکلکها
بر فراز آبگیر ماهیدار
رعشه بر رگان من
۲)
زمستان کابل
سختتر میگذرد
بر بلوط
و کودکی من
(از حاشیه به متن، ۱۳۹۶، ص ۱۱۱)
در پیوند به ترجمه یا برگردان هایکو در افغانستان از برنا کریمی چنان مترجم جدی و پیگیر نام برده میشود که از چند دهه بدینسو با برگردان هایکو سروکار دارد.
او ترجمههای خود را در کتابی زیر نام «پروانهها به بهشت میروند» نشر کرده است. البته تا پیش از این کتاب، دیگر هیچ مجموعه ترجمههای هایکو در افغانستان انتشار نیافته است. برنا کریمی همچنان به ترجمه هایکو ادامه میدهد و کتاب دیگری را آماده چاپ کرده است.
در میان شاعران جوان، محمود جعفری در سالهای پسین با عشق و تعهد بیشتر به هایکوسرایی ادامه میدهد. او تا کنون هایکوها و هایکووارههای خود را در دو گزینه بهنامهای «عطر لیمو» و «گل نارنج» نشر کرده است.
عطر لیمو به سال ۱۳۸۷ در کابل نشر شد که ۱۷۰ هایکو و هایکوواره شاعر در آن گردآوری شده است.
موریانهها
گندمزاران سرد
دهقان دست میشوید در باد
(عطر لیمو، ۱۳۸۷، ص ۷۱)
دستشستن دهقان در باد، یعنی بربادی گندمزار. موریانهها چیزی برای دهقان بر جای نگذاشتهاند.
کودک شوخ
روی شاختهها
پرواز جوجههای سیب.
(عطر لیمو، ص ۵۲)
پشک زیر برگها پنهان
پرنده،
جوجهاش را یاد میدهد پرواز
(عطر لیمو، ص ۵۸)
شاید بتوان گفت که «عطر لیمو» نخستین گزینه مستقل هایکوسرایی یک شاعر افغانستان است. دستکم من پیش از این کتاب، با کدام گزینه جداگانه هایکو از شاعران کشور برنخوردهام.
گل نارنج، به سال ۱۳۹۸ در انتشارات مقصودی در شهر کابل چاپ شده است. کمابیش ۱۴۰ هایکوی جعفری در آن آمده است.
۱)
سنگ بر دریاچه
گله رمیده مرغابیان
ماهیان شاد
(گل نارنج، ص ۱۶)
۲)
پشت مسافر آب میپاشد
ماه قریه
شامگاه خزانی
(گل نارنج، ۱۳۹۸، ص ۲۴)
۳)
ابرها فرو میریزند
از کوهها
شگوفههای اشک بر سنگفرشهای خیابان
(گل نارنج، ص ۷۴)
عبدالهادی ایوبی، شاعر دیگری است که در این سالها بهگونه جدی به هایکوسرایی پرداخته است. به گفته خوشبین هروی، او سه گزینه از هایکوهای خود را بهنامهای «شگوفههای بامدادی»، «ستارهها پایین میآیند» و «لحظهها در قفس» انتشار داده است.
سیب چکزده
گفت:
پستهدهان
(از حاشیه به متن، ص۱۱۳)
هرچند پستهدهان یک ترکیب تصویری بسیار تکراری و کهنه است؛ اما شنیدن آن از زبان سیب چکزده، این کهنهگی ترکیب را نوآیین میسازد.
دستمال خامکدوزی
نامه دختر بیسواد
برای نامزدش
(از حاشیه به متن، ص ۱۱۴)
اشاره به یک سنت پیشین دارد. در دهکدهها دختران عاشق و یا هم دختران نامزدشده با فرستادن دستمالهای خامکدوزی به عاشق یا نامزد خود در حقیقت عشق خود را بیان میکردند.
دستمال فرستادن خود نمادی از عشق است؛ اما در روزگار انترنت و پیامک فرستادنهای فیسبوکی دیگر دختری نمینشیند و ساعتها گلدوزی نمیکند؛ بل عشق خود را در فیسبوک با یک پیامک بیان میکند.
خاک بر سرت زمستان
نازک دیدی گلهای تازه را
بهار به دنبالت میآید.
با این همه، در دهه هشتاد سده چهاردهم خورشیدی و پس از آن گرایش به شعر کوتاه و هایکوسرایی در شعر پارسی دری و پشتو دامنه بیشتری یافته است. نسل تازهدمی از شاعران به میدان آمدهاند که محور اصلی کارشان را شعر کوتاه و هایکو میسازد.
بررسی چگونهگی هایکوسرایی در این سالها خود بحثی است گسترده که باید بهگونه جداگانه به آن پرداخته شود.
یکی دو نکته پایانی
از دهه هشتاد بدینسو نه تنها کوتاهسرایی در پارسی دری دامنه گستردهتری پیدا کرده، بلکه گرایش به ترجمه هایکو و هایکوسرایی نیز رو به گسترش بوده است. حال اگر هایکوسرایان ما هنوز انگشتشمارند؛ اما شمار کوتاهسرایان نسبت به هر زمان دیگری فزونی یافته و در این سالها شاهد نشر مجموعه کوتاهسراییهای زیادی بودیم، یا هم بخشی از مجموعههای شعری در این سال سرودههای کوتاه بوده است.
گذشته از این، افغانستان در دو دهه گذشته دوره خاصی از زندهگی سیاسی – اجتماعی خود را تجربه کرده است. این وضعیت بدون تردید در شعر ما چه کوتاه و چه بلند بازتاب دارد. شناسایی ویژهگیهای شعر این دوره خود نیاز به پژوهش جداگانهای دارد.
در این سالها، شاعرانی چون وحید بکتاش، محمود جعفری، امان پویامک، نذیراحمد بهراد، عبدالهادی ایوبی، نجیبالله آگاه، متین آذریون، روحالامین امینی، یاسین نگاه، سدید دهاتی، حفیظالله شریعتی سحر، روحالله بهرامیان و نور احمد پاییز به شعر کوتاه و کوتاهسرایی میپردازند. باید گفت که کوتاهسرایی این دسته از شاعران از لحاظ ساختاری به هایکوهای جاپانی نزدیکتر شده است. تصویرسازی و طبیعتگراییهای بیشتری در آنها دیده میشود.
با این حال، هنوز حقیقت هایکو در پارهای از هایکوهای این دست شاعران نیز بازتاب روشنی ندارد. پارهای از آن چیزهایی که بهنام هایکو سرودهاند با حقیقت هایکو میانه استواری ندارد. به زبان دیگر، بیشتر همخوانی با شعر سپید کوتاه دارد تا هایکو. با این حال، شماری با جدیت به دنبال هایکو افتاده و گزینههای هایکوهای خود را نشر کردهاند مانند عبدالهادی ایوبی، محمود جعفری، وحید بکتاش، یاسین نگاه، نور احمد پاییز، شاکر شامان و … . هنوز گزینههای انگشتشماری از هایکو در کشور نشر شده است، مانند «شگوفههای بامداد»، «ستارهها پایین نمیآیند» و «لحظهها در قفس» از عبدالهادی ایوبی و «عطر لیمو» و «گل نارنج» از محمود جعفری. همین جا باید گفت که جعفری کار سرایش هایکو را در مجموعه نخست خود زیر نام «پروازهای منحنی» آغاز کرده بود و نمونههای چند از هایکوهای شاعر در آن مجموعه آمده است.
«لحظهای با خویشتن تنها» از حضرت وهریز، «شگوفهها به بهشت میروند» ترجمهای از برنا کریمی، «دو پانزده یک سی» مجموعه مشترک از وحید بکتاش و یاسین نگاه، «چپکوچه» از وحید بکتاش و «خدا لبخند زد» از شاکر شامان از مجموعههای هایکو هستند یا هم بخشی از سرودههای آمده در این مجموعهها هایکو میباشند.
با این وجود، نمیتوان تردید کرد که در سالهای پسین گزینههای دیگر هایکو نشر نشده باشد. اگر هم که اتفاق افتاده باشد از نظر من نگذشته است.
هرچند در پیوند به هایکوسرایی در کتاب از «حاشیه به متن» از خوشبین هروی و در کتاب «کوتاهسرایی و پیشگامان آن» از نویسنده این سطور، بحثهایی در پیوند به هایکو و هایکوسرایی در پارسی دری افغانستان وجود دارد؛ اما هنوز میدان بحث در پیوند به هایکوسرایی در افغانستان، چگونهگی آن و پیشگامان آن، خیلی خالی به نظر میآید. امید میرود که پژوهشگران جوان و شاعران هایکوسرا روزی به این امر بپردازند تا این میدان همیشه خالی نماند.